مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح شنبه ۹۵/۱۰/۲۵ آقایان (تفاوت در مدنی‌الطبع بودن حیوان و انسان)

DrNour Ali Tabandeh Majzoub Alishah 24 00بسم الله الرحمن الرحیم

چون تقریباً همه می‌گویند که انسان هم یک حیوانی است، جانداری‌ست خداوند آفریده، حتی آیات قرآن هم بر همین قسمت دلالت دارد، بعد خداوند تفضل فرمود و فرمود: «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف»؛ شناخته بشوم، «فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف؛ بشر را آفریدم برای آنکه شناخته شوم.» یعنی تمام صفات قبلیِ خداوند، شناخته‌شده نبود. خب بله، فرض کنید صفت رحمانیت، صفت رحیمیت، صفت انصاف و عدل این‌ها هیچکدامش موردی برای ظهور پیدا نمی‌کرد، تا اینکه ظاهر شد. مهم‌ترین صفتی که ظاهر شد و بود همین مسأله‌ی طرز زندگی و ادامه‌ی حیات است. این است که ما در همه‌ی مطالعاتی که در مسائل مربوط به انسان می‌کنیم، چه از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و امثال اینها یا جراحی و چیزهای بدنی، به هر جهت، در هر صورت،  یک سلسله ارتباطی بین انسان و حیوانات وجود دارد، کما اینکه ترکیبات بدنی از قبیل معده، لوزالمعده، تنفس، اینها تمام، چیزهایی است که حیوانات دیگر هم دارند، انسان هم یکی مثل همان‌ها است. یک مسأله‌ای که خیلی بحث شده و آن مسأله‌ی طرز زندگی است که بعضی زیست‌شناسان یا حتی علمای انسان‌شناسی هم طرز زندگی انسان‌ها را، نه حیوانات را بر دو رقم می‌دانند؛ یا مدنی‌الطبع هستند و یا انفرادی. یعنی یا اینکه به تنهایی می‌تواند زندگی کند مثل خیلی از حیوانات که ما می‌بینیم مثل گربه. بشر نیز خودش می‌تواند این کار را بکند. برای مثالِ مدنی‌الطبع، مدنی‌الطبع یعنی طبیعتش دسته‌جمعی و مدنی است، با چند نفر باید باشد، به طوری که اگر نبود حتی جان شخص در خطر می‌افتد. اما وقتی به‌عنوان مثال مدنی‌الطبع و اینها را بگویند یکی می‌گویند زنبور عسل مثلاً، و انسان. درست است زنبور عسل و انسان طرز زندگیشان یک مشخصاتی دارد، یک چیزهایی که با هم یکی است که نگاه کنیم خودمان در زندگیمان می‌بینیم. ولی آن… بین مدنی‌الطبع‌ها این است که در بین این مدنی‌الطبع‌ها یکیشان که انسان و جامعه‌ی انسانی باشد، خداوند عقل بهش داده است. یعنی پیش‌بینی وضع آینده. نه این پیش‌بینی که همه‌چیز صحیح باشد … ولی تأیید اینکه به کسانی که اعتماد دارند اعتمادش را برساند و آنوقت با هم جمع بشوند. اما این نحوه‌ی اتحاد و همبستگی‌شان با حفظ شخصیتشان است. به این معنی که در جامعه‌ی انسانی هر کسی خودش فداکاری می‌کند، انسان کاری که می‌کند در جامعه برای مسائل اجتماعی اینها به نام خودش ثبت می‌شود. ولی در حیواناتی که مدنی‌الطبع هستند، همان زنبور عسل مثلاً، وقتی جنگی پیش بیاید یا کاری داشته باشند این مزیت را از لحاظ اجتماعی اجتماعِ زنبور عسل و حیوانات مدنی‌الطبع بر انسان‌ها دارند. برای اینکه در زنبور عسل‌ها مثلاً اگر یک جنگی بشود، یک گروهی دیگر از زنبور عسل‌ها ریختند، فرقی نمی‌کند برای اینها که کی کشته شود. فقط منتظرند مثلاً ده نفر کشته بشود، هر ده نفری باشد آن هم تصادف ایجاد می‌شود. ولی در بشر اینجور نیست. اگر دو نفر هم شهید شدند همه … می‌شناسند و نسبت به او رفتار می‌کنند. در انسان وقتی دو گروه با هم جنگ می‌کنند یک گروه نظام‌بندی دارد، یکی را برای نگهبانی می‌گذارد، یکی به تعلیم دیگران می‌گذارد، یکی می‌گذارد به آب و لانه تا آب و جان دادن به افراد. فرقی هم نمی‌کند هر کسی آن کارِ مخصوص خودش را انجام می‌دهد. هیچ کاری مخصوص یک فرد نیست، یا یک فرد هم مخصوصِ یک کار نیست، برایشان هم فرق نمی‌کند که این زنبور کشته شود یا آن یکی، هر دو، همه‌شان مثل هم هستند، ولی برای انسان‌ها فرق می‌کند. برای انسان‌ها لااقل بین فرمانده‌شان و فرمانبرشان این فرق می‌کند. این فرق هست. ولی انسان‌ها اینجور نیست. انسان‌ها حتی معکوس این هستند. مثلاً در خودِ داستان روز عاشورا می‌خوانید. می‌خوانید که کی آمد اجازه… بعد دیگری آمد گفت که: نه تو حق نداری، اینجا سهم من است. یعنی من باید به جنگ بروم. دعوا و اختلاف سر این بود که کدام‌یکی زودتر برود. می‌دانستند هم که همه می‌روند ولی مع‌ذلک دعوا سر این بود. این جور دعواها خاصِ انسان‌ است. در حیوانات هرگز همچین دعواهایی نیست. در حیوانات فرق نمی‌کند، هر یک از این زنبور عسل، هر یک شناسنامه‌ی جداگانه نداشتند. یک، دو، سه، چهار بود بعد هم تلفات می‌خواستند بدهند می‌گفتند که: ده نفر تلفات، دوازده نفر مثلاً مجروح. ولی انسان اینجور فکر نمی‌کرد. انسان یک قسمتی را آنجور فکر می‌کرد بعد می‌آمد می‌گفت: این ده نفر کی بوده؟ این ده نفر متخصص یکی از این اسلحه‌ها بوده که حالا دیگر نیست … حالا در انسان‌ها اگر تربیتشان اسلامی باشد، دینی باشد، مثل همان جانداران می‌شود. یعنی همه‌شان یکی هستند. در انسان‌ها فرض بفرمایید در همین مثال عاشورا که زدیم یکی از آنها فرق نمی‌کرد که در این جنگ خودش کشته بشود یا ده نفر دیگر کشته بشوند و بعد او. فقط می‌گویند دوازده نفر کشته شده‌اند. به عدد و رقم نگاه می‌کند نه به واقعیت. و ما هم باید به همین جهت به رقم و عدد توجه زیادتری بکنیم. از همین جنبه مسأله‌‌ای پیشامد کرده که حالا اسمش را نمی‌دانم چی گذاشتند؟ ولی یک علم جدیدی که در بین خود آن آمار هم اختلاف قائل می‌شود. ولی ما هر چه بی‌آمارتر باشیم در این … چون انسان‌ها در نظر خداوند و به اصطلاحِ علوم دیگر در نظرِ یک جلایی محسوب می‌شوند، ان‌شاءالله ما از… این کمالِ تربیت انسانی است که این تربیت او را به جایی برساند که در این خصلت مثل حیوانات باشد. مثل حیواناتِ اجتماعی؛ زنبور عسل، موریانه، مورچه و خیلی حیوانات دیگر- غالب حیوانات دیده‌اید قافله دارند، با هم همه هستند- یعنی ما وقتی که از حیوانیت به انسانیت تبدیل شدیم این چیزها را از دست دادیم. یک مثالی هست فرض کنید حیوان از لحاظ آشنایی و شناخت با جنس مخالفش یعنی نر نسبت به ماده خیلی آرام است. در یک دوران مشخصی، این شناختن این حس را می‌کند ولی سایر اوقات [نه]. ولی انسان اینجور نیست. انسان همیشه گرفتار این احساس است. حالا ما آنچه که می‌فهمیم باید خودمان در فهمِ خودمان تغییری بدهیم، یعنی تغییرمان هم منطبق با تربیت و تغییرات عمومی قرار بدهیم. ان‌شاءالله.