مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح یکشنبه ۹۵/۱۰/۱۹ آقایان (سالگرد رحلت حضرت آقای شیخ محمدحسن بیچاره بیدختی صالحعلیشاه طاب ثراه)

Hhdnat majzoobaalishah33بسم الله الرحمن الرحیم

…این است که همه‌ی ما صاحب‌عزاییم امروز. پیرمان و استادمان را امروز از دست دادیم. از این جهت از همه تشکر می‌کنم. این‌هایی که تشریف آوردید غیر از آن که خودتان هم عزادار هستید برای تسلیت و همراهی با من هم تشریف آوردید. خیلی متشکرم. چون گو اینکه همه‌ی بزرگان گذشته استاد ما بودند، ولی خب ایشان، این جلسه‌ی امروز برای کسی است که هم استاد ما بود هم پدر ما. راجع به هر دو در آداب و رسوم و سنت پیغمبر و قرآن توصیه شده است. بنابراین از همه متشکرم. ایشان صفات همه، دیدیم هر کدامش را که بتوانیم، ایشان خیلی یک صفتی که حالا می‌گویم: “مردم‌شناس” هستند، از راه… و این صفتشان چه به شوخی چه به جدی، به… منتقل می‌کردند. که آقای دکتر نعمت‌الله تابنده برادر من، برادرم، ایشان تعریف می‌کرد که: با پنج نفر از استادان می‌خواستیم شرکت و بیمارستانی تأسیس کنیم، رفتیم بیدخت خدمتشان، بدون اینکه قبلاً صحبت کرده باشیم ولی آنجا صحبت کردیم و من گفتم: در خدمت آقایان آمدیم پنج‌نفری که از شما اجازه بخواهیم و تبرک بخواهیم. بعد فرمودند: بسیار خوب. بعد هم در منزل یکی یکی خصوصیات آن فرد را گفتند. من هر کدام را معرفی می‌کردم از آنها که هیچکدام را ندیده بودند می‌فرمودند که: این مثلاً دارای این خصوصیت هست، در شرکت توجه بهش بکنید. آن یکی همین جور، آن یکی همین جور. درست چیزهایی که من تا حدودی در دوستی نزدیک تشخیص نداده بودم، ایشان تشخیص دادند و فرمودند. مردم‌شناسی خاصی داشتند و خیلی صفات دیگر که وقتش نیست. من گفتم در صحبت‌ها، آقایان هم همه گفتند، بنابراین وقتتان را خیلی نمی‌گیرم. خداوند ان‌شاءالله ایشان را در آن اعلی علیین، “اعلی علیین” یعنی “بالاترین درجه” حفظ کند. ما را هم در زیر سایه‌ی ایشان در این راه به مقصد برساند.

یک مقدار حرف تو دل‌ها قلمبه شده، حالا که چیز می‌شود آشکار می‌شود، این سر و صداها ایجاد می‌شود. هیچ فایده هم ندارد. باید ببینیم که همه‌ی آن حرف‌ها گفته بشود، همه‌ی آن غده خالی بشود تا بشود ساکت کرد. واِلا هر چی هم بگوییم فایده ندارد. این است که من اول که می‌آیم، می‌نشینم، یک خرده منتظر می‌شوم برای همین. به هر جهت من در همه‌ی سالگردها آمدم، شرکت کردم ،ولی سالگرد رسمی بود و بزرگ. ولی این سالگرد را هم سالگرد رسمی است یعنی در همان آه دل، هر دومان شریک بودیم. هم من “پیرم” را از دست دادم و هم شما. در این با هم شریکیم. اما در اینجا من پدرم، بی‌پدر هم، به اصطلاح “یتیم شدم”. این است که این یادبود غیر از جنبه‌ی عرفانی، جنبه‌ی شخصی هم دارد و بنابراین از شما، از همه که آمدید غیر از آن جنبه‌ی الهی که همه می‌آیند، به این جهت هم هست و از این جهت من تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله خداوند آن بزرگوار را که در سایه‌ی رحمت خودش نگهداشته به عالی‌درجات برساند، و همه‌ی ما را هم زیر چتر او نگه دارد ان‌شاءالله. از همه التماس دعا دارم متشکرم.