جدال دین و فلسفه و عرفان چه بر سر ما آورد؟

رسول جعفریان
rasool jaafarianدر تاریخ اندیشه اسلامی-ایرانی ما طی هزار و اندی سال گذشته، سه دستگاه فکری متفاوت؛ دین و فلسفه و عرفان وجود دارد که سازگاری و ناسازگاری آنها با یکدیگر همواره محل بحث بوده و تعارض و تهافت میان آنها مانع از شکل‌گیری یک پارادایم جامع، پویا و پاسخگو شده است.

 بسیاری از اوقات حکیم مشغول جنگ با دین یا عرفان بوده است؛ وقت‌هایی متدینین با حکمت و عرفان درافتاده و می‌افتند، و عارف هم اگرچه به ظاهر جنگی با کسی ندارد، اما حکمت و دین را نوعی پای چوبین یا شکلی و قشری‌گری می‌بیند و وقتی غلبه می‌کند، ریشه‌های آنها را می‌خشکاند…. این وضعیت چالش عجیبی را برای فرهنگ ایرانی ایجاد کرده و نیرو و انرژی زیادی را به خود اختصاص داده و فعالیت هر کدام را برای ساختن جامعه‌ای منطبق بر آرمان‌ها و آرزوهای خود با هزار و یک مشکل روبرو کرده است.

تجربه قرون گذشته به ما نشان می‌دهد که این سه مشرب، جنگ و نزاع شدیدی با یکدیگر به راه انداخته و از مقدمات اولیه تا اصول کلی همه را به باد انتقاد گرفته‌اند. هزاران هزار ردّیه نوشته شده، از ابزار تکفیر و تفسیق استفاده شده و اساساً نه فقط نیرو و انرژی و توان که از تمام امکانات اجتماعی و سیاسی هم برای محدود کردن یکدیگر استفاده شده است. تازه در محدوده هر یک از اینها نیز منازعاتی در جریان بوده است. تنها جنگ شیعی – سنی در محدوده مذهب، یا جنگ اخباری و اصولی بخش زیادی از انرژی ما را به باد فنا داده است. قرن‌هاست که این اختلافات و بار سنگین آنها را به دوش می‌کشیم و به خاطر این بار سنگین نتوانسته‌ایم راه برویم…