تحلیلی از تاریخ ایران باستان – جلسهٔ اول

حسن یوسفی اشکوری، ۱۲ آذر ۸۸ برابر با ۳ دسامبر ۲۰۰۹، کلاس تاریخ ایران باستان

در این گفتار به چند نکته لازم و مقدماتی اشاره می‌کنم:

۱ – تاریخ نَه کلام

Hasan Yousefi Eshkevari این نکته خیلی مهم است که بدانیم «تاریخ» «کلام» نیست. تاریخ را با تسامح می‌توان «علم» دانست. اما از علوم انسانی نه ازعلوم دقیقه. گرچه علم اساساً ظنی است اما ظنی بودن علوم انسانی بیشتر است و در این میان علم تاریخ از ظنی‌ترین علوم است.

یکی از علوم علم کلام است که موضوع آن توجیه و توضیح عقاید برای معتقدان و دفاع از این عقاید در برابر مخالفان و منتقدان است. این عقاید عموماً در خارج از حوزه‌ی علوم ریشه دارند. معمولاً از باور‌ها و ایمان مذهبی یا اساطیر و یا آداب و سنت‌های قدمی به دست آمده‌اند. از این رو دارای مبانی و استدلالات خاص خودشان هستند.
اما تاریخ از واقعیت‌ها و رخداد‌ها سخن می‌گوید. چنان که رخ داده. متکلم کارش اثبات و دفاع از پیش‌فرض‌های مسلم است. اما مورخ کارش اولاً گزارش صادقانه و بی‌طرفانه و مستند رویداد‌ها است، و ثانیاً ارائه‌ی تحلیل مبتنی بر اسناد معتبر و موجه است. می‌توان گفت تاریخ از «هست‌ها و نیست‌ها» سخن می‌گوید و کلام «از باید‌ها و نباید‌ها». تاریخ از «واقعیت‌ها» می‌گوید و کلام از «حقیقت‌ها».

 با توجه به این تفاوت‌ها،‌ گاه و بلکه غالباً کلام و تاریخ با هم تعارض پیدا می‌کنند. از این رو جمع بین دو مقام مورخ و متکلم کار دشواری است. از باب مثال می‌توان اشاره کرد که در تمام ادیان یک سلسله باور‌ها و عقاید کاملاً قطعی و مسلم وجود دارد که از منظر تاریخ و مورخ هیچ دلیل و سند قابل قبولی برای اثبات آن‌ها وجود ندارد. اصل وجود تاریخی اکثر پیامبران، یکی از این موارد است. البته این مشکل در مورد مورخ تاریخ یک دین است تا در تمام موارد و موضوعات تاریخی.

۲ – تعریف و فایده‌ی تاریخ

 در باب تعریف و فایده‌ی تاریخ آراء و تفسیر‌ها چندان زیاد و متنوع و حتی متضاد است که به سادگی نمی‌توان آن‌ها را جمع کرد. در اینجا فقط به سه گزاره‌ اشاره می‌کنم که دو تا تاریخی و تجربی و بنابراین پسینی است و یکی هم فلسفی و پیشینی.
تاریخ عبارت است از یک سلسله حوادث در گذشته و بازسازی روایی-تحلیلی آن در حال به استناد اسنادی که در اختیار مورخ است. در این بیان پنج عنصر بنیادین وجود دارد: حوادث، گذشته، بازسازی، روایت، تحلیل و حال.
تاریخ عبارت است از: تجارب متراکم مجموعه آدمیان در طول چند هزار سال.
با رویکرد فلسفی‌تر: تاریخ عبارت است از: علم شدن انسان. این تعبیر و تفسیر بر یک جهان‌بینی و انسان‌شناسی خاص استوار است.
اما فایده‌ی تاریخ: شاید بتوان گفت فایده‌ی تاریخ در‌‌ همان جمله‌ی مشهور نهفته است: گذشته چراغ راه آینده.

۳ – اهمیت تاریخ

 در تاریخ اسلام، موضوع تاریخ اهمیت بسیار پیدا کرد. اما از دوره انحطاط (سده هفتم هجری) تاریخ، مانند دیگر معارف اسلامی، اهمیت خود را از دست داده است. اروپایی‌ها از عصر رنسانس به بعد به تاریخ توجه ویژه کرده‌اند ولی هنوز مسلمانان به این دانش و منبع مهم توجه جدی ندارند و هنوز اهمیت آن را به درستی نمی‌دانند. علمای دینی که مطلقاً به تاریخ بی‌اعتنا هستند. روشنفکران و نواندیشان هم هنوز به طور بایسته به اهمیت تاریخ توجه نکرده‌اند. در میان پژوهشگران مسلمان جهان عرب عباس العقاد، طه حسین و تا حدودی احمد امین و در هند سید امیر علی و در ایران دکتر شریعتی تا حدودی به تاریخ توجه کرده و کوشیده‌اند با استفاده از روش‌های تاریخ‌نگاری مدرن و با رویکرد نقد تاریخی به پاره‌هایی از تاریخ اسلام توجه کنند. اما در ایران شاید نخستین کسی که به اهمیت تاریخ به معنای مدرن آن توجه کرد آخوند‌زاده بود و پس از آن میرزا آقاخان کرمانی. اما پس از مشروطه پیرنیا و کسروی و عباس اقبال آشتیانی آثار قابل توجهی پدید آورده و تاریخ‌نگاری نوین ایرانی را بنیاد نهادند. البته خوشبخانه در چند دهه‌ی اخیر چند مورخ خوب و مدرن به عرصه آمده و آثاری ارزشمند عرضه کرده‌اند.

با این همه اکثر روشنفکران ما همچنان به تاریخ بهای لازم را نمی‌دهند و به همین دلیل است که غالباً تاریخ نمی‌خوانند و در نتیجه به درک و نگاه تاریخی مجهز نیستند و همین امر در اندیشه‌ورزی و نظریه‌پردازی‌هایشان نیز نقصان ایجاد کرده است. به گمان من نخستین مسلمانی که در جهان اسلام به اهمیت تاریخ پی برد محمد اقبال لاهوری بود. او تاریخ را در کنار طبیعت و وحی از منابع معرفت دانست. شاید همین گزاره ایشان برای بیان اهمیت تاریخ و نقش و غایتمندی آن کفایت کند. پس از اقبال شریعتی بیشترین توجه به تاریخ را نشان داد و بخش مهمی از آثار وی (شاید نیمی از مجموعه آثار ۳۶ جلدی) مستقیم و غیرمستقیم به موضوعات متنوع تاریخی اختصاص دارد.

به هرحال در توضیح اهمیت تاریخ می‌توان گفت که تاریخ یکی از منابع مهم معرفت و آگاهی آدمی است. تاریخ علم و فلسفه و ادبیات و اسطوره و داستان و قصه نیست اما شامل همه‌ی این‌ها هست. از این رو بدون تاریخ نمی‌توان گذشته‌ها را شناخت و بدون شناخت گذشته‌ها حال را نمی‌توان به درستی فهمید و در ‌‌نهایت بدون آگاهی از گذشته و حال از تشخیص راه درست و نادرست برای آینده محروم خواهیم شد. به هر حال داستان تاریخ داستان ریشه هاست.

ادامه دارد…