بسم الله الرحمن الرحیم
امروز یکشنبه است که معمولاً من برای سلام به شما میآمدم. به علاوه به مناسبت مرحوم آقای «رضاعلیشاه» قطب اسبق و برادر بزرگتر من مجلس گرفته شده است. این است که جمعاً من فکر کردم که لازم است بیایم از همهٔ شما حاضرین – کسانی که برای یادبود آن بزرگوار، امروز عملاً برای تسلیت من اینجا آمدهاید – تشکر کنم. این است که خیلی هم از شما متشکرم؛ گو اینکه خودبهخود شما این کار را میکردید ولی معذلک چون در اینجا برای خاطر من غیر از جلسهٔ درویشی، برای خاطر من و تسلیت به من! چون ایشان هم نهتنها قطب بودند بلکه برادرِ من هم بودند، برادر بزرگتر! برادری که خیلی به هم نزدیک بودیم. از وقتی که به قدری، به قولی ممیز شدم؛ ممیز یعنی دست راست و چپم را [میشناختم و] از هم جدا میکردم با ایشان مأنوس بودم و این اواخر حتی مَحرم اسرارشان بودم و حتی بین صحبتهایی اگر پیغامی چیزی بود که نمیخواستند کسی دیگر بشنود من با ایشان بودم. به هر جهت همهٔ اینها با هم برای من یک ارزش داشت و همان ارزش را هم [برای] من داشت که من را هم پیش دیگران دارای همان ارزش میکرد. ولی خب دنیا این جور است، و به خصوص خداوند شیطان را آفریده به او قدرت مطلق داده، در همه جا دخالت میکند به نحوی که به دیگران خیلی جاها میگوید: «من را بپرستید. من به شما همهچیز میدهم.» خب آن چیزهایی که او دارد و میدهد ما نمیخواهیم. ما فقط نگاهمان آنطرفِ مجسمهٔ این شیطان است. به هر جهت شیطان بیکار نبود ولی خب ما هم الحمدلله آن نفخهٔ رحمانی آن هم بیکار نبود. ما را الحمدلله هر دو را حفظ کرد. انشاءالله خداوند همهٔ شماها را حفظ کند، هم از شیطان و هم از شیطان جسمی از لحاظ جسمی قدرت شما را [قطب] کم کند، هم از لحاظ روحی شما را ضعیف کند. انشاءالله از شرّ شیطان به هر جهت خدا خلاصتان کند. انشاءالله دعا کنیم همه برای همهٔ ما که خداوند اصلاً شیطان را از جمع ما دور کند! البته این دور کردنِ شیطان از جمع فقرای خالص خیلی آسانتر است ولی هر چه خلوص نیت مردم و بندگان خداوند کم میشود کار شیطان آسانتر میشود. ولی خب ما میخواهیم که اصلاً شیطان اینجا کاری نداشته باشد. فعلاً خداحافظ، از همه متشکرم و از همه هم التماس دعا.