سالگرد شهادت حضرت نورعلیشاه ثانی (طاب ثراه)

 
سالگرد رحلت حضرت نورعلیشاه ثانی (طاب ثراه)
سالگرد شهادت مَظهَرُالاَسرار، ذُوالوَقار و السَّکينه، الصّادقُ العَلي و الصّابرُ الوَلي، العارفُ السُّبحاني نورعلی‌شاه ثانی را به مولی و مقتدای درویشان، حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه ارواحنا فداه وهمه‌ی عزیزان ایمانی تسلیت عرض می‌نماییم. و به همین مناسبت گوشه‌ای از زندگانی مبارکشان را مرور می‌کنیم:

نام شریفش علی، لقبش «نورعلیشاه» فرزند جناب سلطانعلی‌شاه، مولدش بیدخت، وجود شریفش در هفده ربیع‌الثانی یکهزار و دویست و هشتاد و چهار متولد گردید. از پدر تلقین ذکر و فکر یافت، آنگاه برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس مشرّف گردید و چون در امر مذهب به آنچه داشت متیقّن نبود و کافی نمی‌دانست، بدون اجازه‌ی پدر در سال یکهزار و سیصد برای تحقیق و تدقیق در مذاهب به مسافرت شروع نمود و در همه جا با بزرگان مذاهب مصاحبه نموده تحقیقات می‌نمود و از هر بوستان گلی و از هر خرمن خوشه‌ای می‌چید، و در وطن، بستگان از مفقود شدن و عدم اطلاع از حالش نگران و پریشان بودند. ولی پدر بزرگوارش می‌فرمود خاطر آشفته مدارید که وی سالم است و تا سیاحت و سفر را کامل نکند اشتعال درونی او اطفاء نمی‌پذیرد و خاطرش تسکین نمی‌یابد، ولی آخر کار باز خواهد آمد. تا ذیحجه سال یکهزار و سیصد و پنج جنابش به مکّه معظمه مشرّف شد. اتفاق را جناب سلطانعلی‌شاه هم‌‌ همان سال به مکّه تشرّف حاصل کرده بود و در عرفات تصادفاً جناب نورعلیشاه از جلوی چادر پدر رد شده و حضرتش را هم شناخته و دیدار وی منقلبش کرد، ولی چون تحقیق و تجسس وی نا‌تمام بود و آماده برای تسلیم و تسکین کلّی نبود، عواطف دینی را به محبت صوری غلبه داده از اظهار آشنایی خودداری کرد. و این خودداری قوّت نفس و استعداد باطنی وی را می‌رساند.

جنابش پس از اتمام حجّ به زیارت مدینه طیبه از آنجا به شام مسافرت فرموده، همچنان همه جا با بزرگان مذاهب مختلفه و رؤساء سلاسل طریقت مصاحبات و مذاکرات نموده از وضع آن‌ها کم و بیش آگاهی یافت. سپس به عراق عرب رفته و در عتبات عالیات خدمت آقایان علماء و صاحبان فتوی رسیده و از محضر آن‌ها بهره‌ور گردید، تا آنکه در سال یکهزار و سیصد و هفت جناب آقای سلطانعلی‌شاه نامه‌ای به مرحوم آقای حاج شیخ عبدالله حائری ابن الشیخ که از ارادتمندان آن جناب و ساکن کربلا بودند مرقوم داشت که فرزندم ملاّ علی بایستی این اوقات در آن صفحات باشد، در جستجوی وی باشید. آقای حائری حاج علی خادم را مأمور نمود که وی را پیدا کند. مشارالیه تصادفاً جناب نورعلیشاه را در بازار ملاقات و آشنائی پیدا شده بود ولی حاضر به حرکت گناباد نبود، تا اینکه در حرم مطهر حالت جذبه در وی پیدا شده عازم گناباد گردید و در ورود محل پس از مسافرت طولانی استقبال شایانی از وی شد. موقع تشرّف حضور پدر به خاک افتاده، سجده‌ی شکر به جای آورد. سرائی شاعر که در مجلس حاضر بود این رباعی را بداهه سرود:

فرزند جناب تو که ممتاز آمد                            چندی پی مقصد به تک و تاز آمد

چون دید که مقصود توئی در همه جا                      برگشت و به خانقاه تو باز آمد

بعداً نیز چندین اربعین به امر پدر در ریاضت بسر آورد و به تجلیه و تحلیه نفس اشتغال داشت تا سرانجام کار وی به اتمام رسید، و از طرف پدر بزرگوار در نیمه رمضان یکهزار و سیصد و چهارده هجری قمری در ارشاد طالبان راه مجاز و به لقب «نور علیشاه» ملقب گردید. تا آنکه پدر بزرگوارش در بیست و شش ربیع‌الاول یکهزار و سیصد و بیست و هفت قمری شهید شد و وی جانشین پدر گردید و فقرا را رو به سوی او، مقصد و کوی شد.

جنابش پس از شهادت پدر گرفتار ناملایمات و حوادث روزگار گردید و مرتباً از طرف اعادی فقر و دشمنان عرفان موجبات زحمت و اذیت وی فراهم می‌شد، سرانجام در سحر پانزده ربیع‌الاول یکهزار و سیصد و سی و هفت جنایت ظالمان نتیجه‌ی خود را بخشید و آن حضرت جان به جانان تسلیم نمود، و جنازه‌ی مطهّرش از طرف فقرا با تشییع مفصّل و مجلّلی به امامزاده حمزه حمل و در مقبره مرحوم آقای سعادتعلیشاه که قبلاً خود آن جناب تعمیر فرموده بود، جنب مرقد مرحوم آقای سعادتعلیشاه مدفون گردید. حضرتش به فرزند ارجمند خود جناب حاج شیخ محمدحسن اجازه‌ی دستگیری و سِمت جانشینی خود را مرحمت نموده و ایشان را به لقب «صالح علیشاه» ملقب فرموده بود، و در آن سال که حضرتش خرقه تهی کرد جناب آقای صالح‌علیشاه بر مسند ارشاد متّکی گردید.