۲۱ آذر: آفتاب آمد دلیل آفتاب

namehaye estalin va pishevari عباس جوادی – آیا تاسیس حکومت فرقه دمکرات در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ چیزی «خودجوش» و نتیجه‌ی «خواست» و «مبارزه» مردم آذربایجان بود و یا اینکه این حکومت توسط شوروی طرح‌ریزی و سازماندهی شد و با تکیه بر ارتش شوروی که شمال ایران را در شرایط جنگ جهانی دوم اشغال کرده بود تأسیس یافت و یک سال بعد بدنبال تخلیه‌ی ایران از سوی ارتش شوروی، حکومت فرقه نیز سقوط کرد؟

جواب این سوأل تا بیست سال پیش اغلب با تفسیر و گمانه زنی همراه بود. اما امروزه با بررسی اسناد سابقاً سرّی اتحاد شوروی جای شک و شبهه‌ای نمی‌ماند. دیگر جای بحثی باقی نمانده است.

بی‌شک بدون درک اوضاع جنگ و اشغال صفحات شمالی ایران از سوی ارتش سرخ شوروی در زمان جنگ دوم جهانی، بررسی جریان پیشه‌وری در آذربایجان (و قاضی محمد در کردستان) چیزی جز گمراهی به بار نخواهد آورد.

اسنادی که ۷۰ سال با مُهر «فوق‌العاده سرّی» در صندوق‌های حزب کمونیست و وزارت خارجه شوروی در مسکو و باکو خاک می‌خوردند، بدنبال فروپاشی اتحاد شوروی و انحلال حزب کمونیست در دسترس مطالعه عموم قرار گرفتند. صد‌ها سند مربوط به فرقه و حکومت یکساله پیشه‌وری هم در میان همین اسناد بود.

با تکیه بر همین اسناد، امروزه با اطمینان می‌توان گفت: بله می‌دانیم که چه شد و چگونه شد. می‌دانیم که فرقه دمکرات آذربایجان و حکومت آن با برنامه‌ریزی، مدیریت و بودجه حزب کمونیست شوروی بوجود آمد، با تکیه به آن و ارتش شوروی در آذربایجان ایران یکسال حکومت کرد و بدنبال فشار آمریکا و بریتانیا به شوروی برای تخلیه ایران و ثانیاً توافق تهران و مسکو برای قرارداد مشروط نفت شمال، قوای شوروی از ایران خارج شدند، حکومت فرقه فروریخت و رهبران و کادر‌های آن به شوروی پناه بردند. این دیگر ادعا نیست. واقعیتی ثابت شده است.

حالا دیگر می‌توان این‌ها را از زبان رهبری حزب کمونیست و خود استالین هم شنید.

از میان صد‌ها سند مربوط به روابط ایران و شوروی در زمان جنگ جهانی دوم، اشغال ایران و حکومت یکساله فرقه دمکرات در آذربایجان، سه سند به روسی و یک سند به ترکی آذری احتمالاً مهم‌تر و گویا‌تر از دیگران هستند.

اسناد روسی عبارتند از: (۱) فرمان دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی یعنی رهبری عالی شوروی (ششم ژوئیه ۱۹۴۵)، (۲) دستور جلسه‌‌ همان دفتر سیاسی از شش ماه بعد (۲۹ دسامبر ۱۹۴۵) و (۳) نامه تاریخی استالین به پیشه‌وری بعد از عقد قرارداد معروف قوام-سادچیکوف در تهران که تخلیه آذربایجان از سوی ارتش شوروی در مقابل امتیاز مشروط نفت آذربایجان ایران به مسکو را تأیید می‌کرد (هشتم مه ۱۹۴۵).

سند چهارم که روسی نیست، عبارت از نامه سید جعفر پیشه‌وری رئیس فرقه دمکرات آذربایجان و «نخست وزیر» حکومت یکساله فرقه و برخی رهبران دیگر فرقه به استالین و رهبری شوروی است که چند روز مانده به سقوط حکومت فرقه، از رهبر شوروی کسب تکلیف می‌کند و در واقع شکوائیه‌ای است همراه با درخواست اسلحه و حتی طرح اینکه فرقه می‌تواند استقلال آذربایجان از ایران را اعلام کند.

فرمان استالین درباره ۲۱ آذر

متن زیر بخشی از قرار «فوق العاده سرّی» دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی به دبیر اول حزب کمونیست جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان میر جعفر باقروف با تیتر «دربارهٔ اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیه‌طلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استان‌های ایران شمالی» (۶ ژوئیه ۱۹۴۵) است که در پایان از سوی استالین امضاء شده است (۱).

این فرمان در دو نسخه اصلی تهیه و صادر شده است:

نسخه اصلی یکم («نسخه مسکو») به مولوتوف، بریا، باقروف فرستاده شده و صورت آن به بولگانین، میکویان، یودین، کروتیکوف و زوروف (همگی از اعضای کمیته مرکزی حزب) ارسال گشته است. این نامه در آرشیو حزب کمونیست در مسکو مانده و بعد از انقراض شوروی به «آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه» RGASPI شامل شده که همه اسناد حزب کمونیست و سازمان جوانان حزب کمونیست یعنی کمسومول را در بر می‌گیرد. مشخصات این سند در این مرکز چنین است:
RGASPI F. ۱۷، o. ۱۶۲، d. ۳۷، ۱. ۱۴۷-۱۴۸

نسخه دوم («نسخه باکو») مستقیماً و فقط به میر جعفر باقروف دبیر اول حزب کمونیست جمهوری شوروی آذربایجان فرستاده شده است. محل نگهداری کنونی این سند «آرشیو دولتی تاریخ احزاب سیاسی و سازمان‌های اجتماعی آذربایجان» در باکو
Azerbaijan State Archive of Political Parties and Social Movements، GAPPOD
و شماره و مشخصات این سند در آنجا این است:
GAPPOD AzR، f. ۱، op. ۸۹، d. ۹۰، ll. ۴-۵
همین سند است که از سوی گاری گلدبرگ برای «مرکز مطالعات جنگ سرد مؤسسه وودرو ویلسون» (واشنگتن) به انگلیسی و توسط عباس جوادی (با کسب اجازه از «مرکز ویلسون») از انگلیسی (با مقایسه با روسی) به فارسی ترجمه شده است که ملاحظه می‌کنید.

هر دو نسخه را پژوهشگران دیگر از جمله فرناند شاید راینه نیز مستقلاً مشاهده و بررسی کرده‌اند. بدنه اصلی هر دو سند یکی است اما متن مختصر پیش از تیتر و نام‌های توزیع در دو سند تا حدی فرق دارند.

و اما بخش‌هایی از این سند:

«دربارهٔ اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیه‌طلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استان‌های ایران شمالی»

••••••••••••••••••••••

فوق‌العاده سرّی

به: رفیق باقروف

اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیه‌طلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استان‌های ایران شمالی

۱. در نظر بگیرید که توصیه می‌شود به کارهای مقدماتی برای تشکیل یک ولایت («اوبلاست») خودمختار ملی آذربایجان در چارچوب دولت ایران شروع شود که صاحب اختیارات وسیع باشد. در عین حال در استان‌های گیلان، مازندران، گرگان و خراسان هم یک جنبش تجزیه‌طلبانه سازماندهی شود.

۲. در آذربایجان جنوبی فرقه‌ای دمکرات با نام «فرقه («حزب») دمکرات آذربایجان» با هدف رهبری جنبش تجزیه‌طلبانه ایجاد شود. ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان جنوبی باید همزمان با تجدید سازماندهی شاخه آذربایجان حزب توده ایران باشد و طرفداران جنبش تجزیه‌طلبانه از تمام طبقات مردم را به آن جلب کند.

۳. فعالیت مناسب بین کُردهای شمال ایران برای جلب آنان به جنبش جدائی‌طلبانه و ایجاد یک ولایت خودمختار ملی کُرد انجام شود.

۴. در تبریز گروهی از کارگران مسئول برای رهبری جنبش تجزیه‌طلبانه را تشکیل داده به آن‌ها وظیفه هماهنگ کردن («برقراری تماس») کارشان با سرکنسولگری اتحاد شوروی در تبریز را بدهید. سرپرستی عمومی این گروه به عهده باقروف و یعقوبوف است.

۵. طرح‌ریزی کار مقدماتی در رابطه با برقراری انتخابات مجلس پانزدهم ایران در آذربایجان جنوبی و همچنین انتخاب نمایندگان طرفدار جنبش تجزیه‌طلبانه به کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) (باقروف و ابراهیموف) سپرده شود. کار مزبور تحت این شعار‌ها انجام خواهد شد:

الف – تقسیم اراضی دولت و مالکان بزرگ به دهقانان و دادن وام‌های درازمدت به دهقانان.
ب – از بین بردن بیکاری از طریق احیا و گسترش کار در مؤسسات و در عین حال از طریق ساختن راه‌ها و دیگر کارهای اجتماعی.
ج – بهبود خدمات اجتماعی و تأمین آب از طریق لوله کشی.
د – بهبود بهداشت اجتماعی.
ه – استفاده حد اقل ۵۰ درصد مالیات دولتی برای نیازهای محلی.
و – حقوق برابر برای اقلیت‌های ملی و ایلات: افتتاح مدارس و نشر روزنامه و کتاب به زبان‌های آذربایجانی، کُردی، ارمنی و آسوری، برگزاری جلسات دادگاه و مکاتبات رسمی در مؤسسه‌های محلی به زبان‌های بومی، ایجاد یک مدیریت استانی از جمله ژاندارمری و پلیس که متشکل از افراد بومی محل باشد، تأسیس انجمن‌های ولایتی، ایالتی و شهری (و) مؤسسات خود گردان محلی.
ز – بهبود چشمگیر روابط شوروی و ایران.

(و الخ…)

ششم ژوئیه ۱۹۴۵

دفتر سیاسی حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی

(امضاء:) استالین

••••••••••••••••••••••

می‌دانیم که طبق برنامه، در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری پیشه‌وری در تبریز تأسیس یافت و در ۲۱ آذر‌‌ همان سال باصطلاح «مجلس ملی» آذربایجان تشکیل شد و «حکومت ملی» آذربایجان به رهبری پیشه‌وری شروع به کار کرد. استاندار حکومت مرکزی سلب وظیفه گردید و پادگان‌های ارتش و ژاندارمری از سوی «فدائیان» فرقه خلع سلاح شدند. دولت و ارتش ایران در شرایط اشغال شوروی قادر به مداخله نبود.

من در عین حال به سند دومی نیز دسترسی پیدا کرده‌ام که نشان می‌دهد سه تا شش ماه بعد از همین فرمان استالین مبنی بر ایجاد یک حرکت تجزیه‌طلبانه در آذربایجان ایران از تاریخ ششم ژوئیه ۱۹۴۵،‌‌ همان مرکز رهبری حزب کمونیست شوروی باز به دستور استالین در این فرمان تغییرات «کوچکی» داده و در تاریخ هشتم اکتبر‌‌ همان سال با ارسال «ضمیمه»‌ای به آن فرمان تأکید کرده است که از آن تاریخ به بعد «وظیفه اصلی» فرقه دمکرات آذربایجان ایران باید نه «تجزیه طلبی» بلکه «خودمختاری ملی» آذربایجان در «چارچوب دولت ایران» باشد. ترجمه بخش مورد نظر آن ضمیمه به فرمان ششم ژوئیه چنین است:

«وظیفه اصلی فرقه دمکرات آذربایجان ایران، تأسیس خودمختاری ملی آذربایجان از طریق مؤسسه‌های خود مدیریتی دمکراتیک در چارچوب دولت ایران تعیین شود. در قرار کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی مورخه ۶ ژوئیه ۱۹۴۵ تغییرات معینی داده شود و به تصویب برسد که جنبش‌های تجزیه‌طلبانه در ایالت‌های آذربایجان ایران، گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و کردستان شمالی صلاح نیست.»

در پایان این «ضمیمه» کلمات «کاتب (دبیر کل حزب، م) ژوزف استالین» با دست نوشته شده است. مشخصات این سند در مرکز نامبرده مسکو چنین است:

RGASPI F. ۱۷، o. ۱۶۲، d. ۳۷، ۱. ۱۴۷-۱ [۵۲-۱۸۳]

از‌‌ همان آغاز

در واقع مشکلات فرقه از‌‌ همان تشکیل حکومت فرقه در ۲۱ آذر سال ۱۳۲۴ شروع شده بود. طی دو سه ماه بعد از فرمان ژوئیه، هم حکومت ایران و هم واشنگتن و لندن دچار اضطرابی فزاینده درباره ادامه حضور قوای شوروی در آذربایجان ایران گشته چندین بار به شوروی‌ها خاطر نشان کرده بودند که آن‌ها باید به عهدنامه متفقین از سال ۱۹۴۱ عمل کرده نیروهای خود را از ایران خارج نمایند. آن‌ها ارتش اشغالگر همسایه را تکیه‌گاه اصلی فرقه دمکرات می‌شمردند. و لیکن مسکو بطور حیرت‌انگیزی ضمن رد این قبیل اتهامات مدعی می‌شد که «نمایندگان شوروی و مقامات نظامی شوروی در حیات سیاسی داخلی استان‌های شمالی (ایران) کوچک‌ترین مداخله‌ای نداشته و ندارند» (۲). این درحالی بود که هری ترومن رئیس‌جمهوری آمریکا در بهار سال ۱۹۴۵ به دنبال آن همه هشدارهای غرب، درباره مسکو می‌گفت: «گمان نمی‌کنم بیش از این به بازی مصالحه ادامه داده شود… باید تا زمانی که با خواسته‌های ما همراهی نکرده‌اند از شناسائی رومانی و بلغارستان خودداری کنیم. باید مواضع خود را در قبال ایران به صورتی کاملا غیرمبهم آشکار سازیم… از این بازی کودکانه شوروی‌ها خسته شده‌ام (۳).

در آخر بهمن‌ماه ۱۳۲۴ سفر احمد قوام نخست وزیر ایران به مسکو برای مذاکره با استالین ابتکاری بسیار زیرکانه و درست در زمان لازم بود. احتمالاً استالین نیز درحالی که خود را بالاخره ناچار به بیرون بردن قوای شوروی از ایران حس می‌کرد، تصور می‌نمود که می‌تواند در مقابل خروج قوای شوروی که به هر حال لازم‌الاجرا بود، اقلاً امتیاز استخراج نفت شمال ایران را به دست آورد. در مقابل مسکو قبول می‌کرد که قوای نظامی خود را تا ماه مه‌‌ همان سال یعنی خرداد ۱۳۲۵ از ایران خارج کند. ایران نیز متعهد می‌شد که در رفتار با حکومت فرقه رفتاری مسالمت‌جویانه در پیش گیرد به شرط آنکه حکومت فرقه ملغی شده یک «انجمن ایالتی» شود و فدائیان فرقه تبدیل به یک نیروی «نگهبان» (ژاندارمری) گردند. طبیعتاً این اقدامات برای شوروی منافعی در بر نداشت. تنها چیزی که مسکو را دلگرم می‌کرد امتیاز نفت شمال ایران بود. این هم یک جنبه توافقی بود که قوام درباره اصول آن به استالین رضایت داد. این اصول در مسکو مورد قبول قرار گرفت اما چون یک رشته جزئیات قرارداد و از جمله شرایط امتیاز نفتی هنوز مورد توافق کامل نبود، قرارداد نهائی بین دو طرف قرار بود بعد از بازگشت قوام به تهران از سوی او و سفیر شوروی در ایران امضا شود. و چنین شد.

حتی از‌‌ همان ابتدای سفر قوام به مسکو نگرانی و دلهره‌ای جدی رهبران فرقه دمکرات را فراگرفته بود. آیا استالین آن‌ها و حکومت فرقه را قربانی قرارداد ایران و شوروی کرده بود؟

چند هفته با اعمال و افزایش فشار بر مسکو برای تخلیه نیرو‌هایش و ادامه مذاکرات تهران گذشت.

زیرکی اصلی قوام در پایان این دوره نهفته بود. دولت ایران پیوسته بهانه می‌آورد که چون مجلس پانزدهم هنوز انتخاب نشده، ابتدا می‌بایست انتخابات برگزار شود تا مجلس بتواند به توافقنامه نفتی یران و شوروی رأی دهد. اما برای قانونی بودن انتخابات، ایران نمی‌توانست تحت اشغال باشد و بنا براین قوای خارجی باید ابتدا آذربایجان را ترک می‌کردند.

مسکو بالاخره این شرط را پذیرفت و توافقنامه مذکور در تهران به امضاء رسید.

شاید هم استالین خوب می‌دانست که امتیاز نفت شمال ایران خیالی بیش نیست. شاید او چاره دیگری جز امضای توافقنامه در پیش روی خود نمی‌دید و احتمال هرچند بعید امتیاز نفت، برای دیکتاتور شوروی در درجه نخست وسیله‌ای برای حفظ شخصیت و وزن سیاسی‌اش بود.

در این میان پیشه‌وری مرتباً به سرکنسول شوروی در تبریز و باقروف در باکو هشدار می‌داد که قوام به تعهداتش وفادار نخواهد بود. او در عین حال در پیام‌های خود به باقروف پیوسته ادعا می‌کرد که «تمام ایران آماده انقلاب است» و آن‌ها، یعنی فرقه برای مقاومت در برابر تهران به اسلحه نیاز دارند. تا آن آخرین ماه‌ها و حتی هفته‌ها، خود پیشه‌وری و دیگر رهبران فرقه ظاهراً از برنامه اصلی مسکو بی‌خبر بودند و یا نمی‌خواستند باور کنند که مانند بسیاری از نمونه‌های کلاسیک دیگر، آن‌ها همچون یک نیرو و جریان محلی، مهره کوچکی در محاسبات کلان هستند که بعد از مصرف به دور انداخته خواهند شد.

اما استالین گوش شنوائی برای نگرانی‌های پیشه‌وری و هشدار‌های او درباره قوام و خواست‌هایش برای حمایت مسکواز «انقلابی در سرتاسر ایران» نداشت.

در هشتم خردادماه ۱۳۲۵ تمام نیروهای شوروی از ایران خارج شدند.

نامه استالین به پیشه‌وری

تاریخ نامه استالین به پیشه‌وری هشتم ماه مه ۱۹۴۶ (۱۳۲۵) یعنى یک روز قبل از خروج کامل قوای شوروی از ایران است.

در این نامه، استالین علل خروج نیروهاى شوروى از ایران را به پیشه‌ورى توضیح می‌دهد. تا آن زمان باور عمومى بر آن بود که فرقه دمکرات زیر سایه ارتش اشغالگر شوروى بر سر کار آمده بود و با خروج آن‌ها از ایران قدرت ایستادگى را از دست داده متلاشى شده است. این نامه مُهر تأیید استالین یعنی بالا‌ترین مرجع مطلع درباره این گمانه‌زنی عمومی بشمار می‌رود.

متن این نامه که جزو اسناد «فوق‌العاده محرمانه» حزب کمونیست بود پس از فروپاشی اتحاد شوروی در دسترس عموم قرار گرفت. متن نسخه‌برداری شده این نامه که اصلش به روسی است ابتدا در مجله دانشگاهی «انستیتوی تاریخ معاصر» آکادمی علوم فدراسیون روسیه درج گردید. در عین حال همین نسخه متن اصلی (نه فتوکپی اصل آن) در اختیار مرکز «مطالعات جنگ سرد» مؤسسه «وودرو ویلسون» واشنگتن قرار گرفت. همین متن از سوی ولادیسلاو م. زوبوک به انگلیسی ترجمه شد.

این متن آنگاه با کسب اجازه از همین مرکز از سوی عباس جوادی به فارسی ترجمه شد که در سال ۲۰۱۱ در تارنمای «چشم انداز» منتشر شد. مشخصات اصل روسی سند درآرشیو سیاست خارجی فدراسیون روسیه این است:

Archive of Foreign Policy of the Russian Federation

(AVP RF) AVP RF، f. ۰۶، op. ۷، p. ۳۴، d. ۵۴۴، ll. ۸-۹

••••••••••••••••••••••

و اما بخش‌هایی از نامه استالین به پیشه‌وری از تاریخ هشتم ماه مه ۱۹۴۶:

به رفیق پیشه‌ورى

بنظر می‌رسد شما دربررسى وضع داخلى ایران و همچنین بُعد بین‌المللى مسئله دچار اشتباه شده‌اید.

(…)

مطمئناً اگر قواى شوروى در ایران باقى می‌ماندند شما می‌توانستید روى موفقیت در امر خواست‌هاى انقلابى خلق آذربایجان حساب کنید. اما ما دیگر نمی‌توانستیم نیروهاى شوروى را در ایران نگهداریم و آن هم در وهله نخست بدین سبب که ادامه حضور آن‌ها در ایران بنیاد سیاست‌هاى آزادسازانه ما در اروپا و آسیا را مختل می‌کرد. بریتانیائى‌ها و آمریکائى‌ها به ما گفتند اگر نیروهاى شوروى می‌توانند در ایران بمانند در آنصورت چرا نیروهاى بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزى، یونان و بهمین ترتیب نیروهاى آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک نتوانند بمانند. از این جهت ما تصمیم گرفتیم نیروها را از ایران و چین بیرون ببریم تا اینکه این بهانه را از دست بریتانیائى‌ها و آمریکائی‌ها بگیریم، (…)

(…) تا مدتى که قواى شوروى در ایران بودند شما فرصت دامن زدن به مبارزه در آذربایجان و سازماندهى یک نهضت گسترده دمکراتیک با خواست‌هاى همه‌جانبه را دارا بودید. اما نیروهاى ما می‌بایست ایران را ترک می‌کردند و چنین هم کردند. آنچه در ایران می‌بینیم چیست؟ ما در اینجا شاهد نزاعى بین حکومت قوام و دوایر طرفدار انگلیس ایران هستیم که نماینده ارتجاعى‌ترین عناصر ایران هستند. قوام در گذشته هر قدر هم که ارتجاعى بوده باشد، باید امروزه براى حفظ خود و حکومتش بعضى اصلاحات دمکراتیک را انجام داده و حمایت نیروهاى دمکراتیک ایران را جلب کند. تاکتیک ما در چنین شرایطى چه باید باشد؟ بنظر من ما باید از این نزاع استفاده کنیم تا اینکه از قوام امتیاز بگیریم، از او حمایت کنیم تا نیروهاى طرفدار انگلیس را منزوى نمائیم و زمینه‌اى براى ادامه دمکراتیزه کردن ایران را مهیا کنیم (…)

ى. استالین

••••••••••••••••••••••

نامه پیشه‌وری به رهبری شوروی

درست در بحبوحه آخرین روزهای حکومت فرقه، پیشه‌وری و چند تن از رهبران دیگر فرقه دمکرات نامه‌ای به «رهبری شوروی» می‌نویسند. این نامه که تاریخش ۱۷ آذر ۱٣۲۵ یعنی درست چهار روز پیش از ۲۱ آذر‌‌ همان سال است، پیش از سقوط حکومت پیشه‌وری به آقای کراسنیخ سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز تقدیم شده است تا به اطلاع «رهبری شوروی» رسانده شود. نامه که از سوی پیشه‌وری، پادگان، شبستری، سلام‌الله جاوید و غلام یحیی دانشیان امضاء شده در واقع گله‌ای جدی و فوری اما محترمانه از «دوست بزرگمان اتحاد شوروی» است که از حکومت فرقه خواسته بود محدود شدن اختیارات خود در مقابل دولت مرکزی ایران را قبول کند و مقاومتی از خود نشان ندهد.

از لحن نامه معلوم می‌شود که هنوز شوروی‌ها به رهبران فرقه دستور نداده‌اند که از ایران خارج شوند اما رهبری فرقه با احساس خطری قریب‌الوقوع و با زبانی نشانگر استدعا، خواهان «کمکی مختصر» و از جمله اسلحه برای مقابله با حمله ارتش مرکزی است.

بعضی فراز‌های جالب از آن نامه:

«ما هشت ماه تمام است که برخلاف احساسات مردم ما، بر خلاف آرزو‌ها و تمایلات اعضا و فعالان فرقه‌مان؛ بخاطر پیشرفت امور و حل مسالمت‌آمیز اختلافات؛ با درنظرداشت سیاست جهانی دوست بزرگمان اتحاد شوروی و با توجه به میانجیگری دولت شوروی، کوشیده‌ایم سیمای قوام را دموکراتیک و مترقی جلوه دهیم و حتی در مواقعی برخلاف فکر و اعتقاد خویش از او تعریف و تمجید نیز نموده‌ایم. هدف این بوده است که کار از جانب ما مختل نشود. (…)

خلق آذربایجان،‏‏ رهبر آن فرقه دموکرات و سران فرقه دو انتظار از دولت شوروی دارند:

اولاً مادام که مرز‌هایمان باز هستند و قدرت ملی‌مان پابرجاست مقدار کمی به ما سلاح داده شود. زیرا اگر کار به این روال پیش رود، این کار دیگر ممکن نخواهد شد. ما براحتی قادریم این سلاح‌ها را چنان مخفیانه بدست قوای ملی برسانیم که نیروی مخالف از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگیری انجام این کار بسیار سخت خواهد بود. ما سلاح زیادی نمی‌خواهیم. منظور ما اندک مقداری است تا فدائیان ناگزیر نشوند با دست خالی جلوی دشمن بروند.

ثانیاً حالا که قوام جنگ را شروع کرده و به ریختن خون برادران ما پرداخته است، اجازه داده شود ما نیز از هر سو او را در تنگنا قرار دهیم، تا از این طریق امکان قیام آزادیخواهان همه جای ایران را فراهم کرده، نهضت بزرگی در سراسر ایران آغاز نماییم و با سرنگون ساختن حکومت ارتجاعی تهران، حکومتی دموکراتیک بجای آن مستقر سازیم.

اگر این کار به صلاح نیست، بگذارید از تهران کاملاً قطع رابطه کنیم و حکومت ملی خویش را بوجود آوریم. ([مردم ما] به راه حل اخیر بیشتر تمایل دارد.) سیاست شوروی هر کدام از این دو راه را که انتخاب کند، ما می‌توانیم آنرا شرافتمندانه اجرا کنیم و موفق گردیم.

(…) مسئله نفت مسئله بسیار نسیه‌ای است که دولت شوروی بدون داشتن طرفدارانی در مجلس و جامعه موفق به دستیابی به آن نخواهد شد. «حسن نیت» قوام‌السلطنه نیز نمی‌تواند تضمین محکمی بحساب آید. زیرا او در مسئله آذربایجان نشان داد که حسن نیت چیست. (…)

مسئله نفت هنگامی می‌تواند به سود اتحاد شوروی حل شود که نیروهای اجتماعی پشت آن باشند. همین نیرو‌ها اکنون در نقاط دیگر ایران بشکل فوق‌العاده‌ای در حال سرکوب شدن و از بین رفتن‌اند. ولی [هنوز] کاملاً از بین نرفته‌اند. نیروی ما در آذربایجان، نیروی مهمی است. ما دارای امکانات جدی برای وارد آوردن فشار به حکومت تهران هستیم. (…)

چشم امید همه خلق، فرقه و رهبران آن به [یاری کشور شماست] و نجات را در [کمک آن] می‌بینند آنچه شما باید بکنید تنها دادن مقدار کمی سلاح [به ماست].»

این نامه را که اصلش به ترکی آذری است سیروس مددی به فارسی ترجمه و در تارنمای «اخبار روز» (۴) منتشر کرده است. به گفته آقای مددی، اصل سند با این مشخصات در «آرشیو سیاست خارجی فدراسیون روسیه» نگهداری می‌شود:
АВПРФ، ф.
۰۹۴، оп. ٣٨، п. ٣۶۴A، д. ۴۹، л. ۱-۷
Федерации Архив внешней политики Российской

مورخ و سیاستمدار جمهوری آذربایجان جمیل حسنلی که خود پژوهشی درباره حکومت فرقه کرده و به چاپ رسانیده است (۵) می‌گوید نسخه دومی از همین نامه با مشخصات زیر در «آرشیو دولتی جمهور آذربایجان درباره سازمان‌های سیاسی و جنبش‌های اجتماعی» (مخزن۱ فهرست ٨۹ پوشه۱۱۴ صفحه ۲۱٨- ۲٣۰) وجود دارد:
AR SPIHMDA
f. ۱، s. ٨۹، i. ۱۱۴، v. ۲۱٨-۲

پرده آخر

به دنبال خروج نیرو‌های شوروی در خرداد ماه ۱۳۲۵، پیشه‌وری بلافاصله طبق قرارداد تهران و مسکو و تحت فشار مأموران باکو که مجری اوامر مسکو بودند، با حکومت تهران توافقنامه‌ای را امضاء کرد که طبق آن حکومت فرقه به یک «انجمن ایالتی» و «مجلس ملی» آذربایجان به یک «انجمن محلی» تغییر یافت که وابسته به دولت مرکزی محسوب می‌شدند. «نیروهای فدائی» هم می‌بایست بتدریج لغو و در نیروهای انتظامی ایران مستحیل شوند.

با خروج قوای شوروی، دوره احیای حاکمیت دولت مرکزی در آذربایجان شروع شده بود – چه از طریق تحویل مسالمت‌آمیز قدرت فدائیان و چه زد و خورد و حمله حکومت مرکزی.

دیگر معلوم می‌شد که برای فرقه، پرده نهایی بازی آغاز شده است.

با اینهمه، احتمالاً چهار روز پیش از ٢١ آذر یعنی در تاریخ تألیف نامه پیشه‌وری، رهبران فرقه از آنچه که بزودی در انتظار آن‌ها بود خبری نداشتند چرا که اگر خبری می‌داشتند بعید بود سه چهار روز قبل از خروج برنامه‌ریزی‌شده آنان از ایران، از مسکو تقاضای اسلحه و یا اجازه برای اعلان استقلال کنند.

حکومت فرقه دمکرات آذربایجان که در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ رسماً تأسیس یافته بود با وجود همه خبر‌ها و تحولات ناخوشایند برای رهبران فرقه، در نظر داشت سالگرد تأسیس این حکومت را جشن بگیرد. اما یک روز مانده به ۲۱ آذر ۱۳۲۵ نمایندگان باقروف به پیشه‌وری و دیگر رهبران بالای فرقه گفتند که بزودی چند ماشین می‌آیند تا آن‌ها را به باکو ببرند.

پیشه‌وری به دوستان نزدیکش گفته بود که نمی‌خواست تبریز را ترک کند اما چاره دیگری برای آن‌ها باقی نمانده بود.

روز بیستم آذر روزنامه «آذربایجان» ارگان فرقه دمکرات آخرین شماره خود را در تبریز به چاپ رسانید که در آن پیشه‌وری از همه «برادران ایرانی» می‌خواست که «مقاومت کنند و برای آزادی و دمکراسی بجنگند». مطلب اصلی روزنامه، آخرین اعلامیه فرقه از تبریز بود که با شعارهائی میهن‌پرستانه مانند «زنده باد آزادی و استقلال ایران!» خاتمه می‌یافت. اما برای شعار‌های ایران‌دوستانه دیگر خیلی دیر شده بود و نه فقط عموماً «برادران ایرانی» بلکه «برادران آذربایجانی» هم حاضر نبودند برای فرقه دمکرات بجنگند (۶).

اکثر رهبران بلندپایه فرقه به جمهوری شوروی آذربایجان گریختند. ارتش ایران به پیشروی خود که یکی دو ماه قبل از آن شروع کرده بود ادامه داد. اما به غیر از موارد اندکی، ارتش مرکزی با مقاومت چندانی روبرو نشد. در اکثر موارد مردم محلی فرقه‌چی‌ها و فدائیان را قبل از رسیدن ارتش خلع سلاح و از مراکز قدرت برکنار کرده بودند (۷).

مطبوعات فرقه دمکرات که دیگر در باکو به چاپ می‌رسید درباره «تلفات بیش از ده هزار نفر» سخن می‌گفتند اما گزارش‌های نیمه‌رسمی ایرانی حاکی از هشتصد نفر تلفات بود (۸) در حالیکه یک منبع انگلیسی، به نقل از سفارت آمریکا در تهران از «قتل ۴۲۱ نفر از دمکرات‌ها» خبر می‌داد.

به هر تقدیر، ماجرای فرقه دمکرات پایان خونینی داشت.

چند ماه بعد انتخابات مجلس پانزدهم هم برگزار گردید. دکتر محمد مصدق در مجلس، قوام را متهم به دخالت در انتخابات و تغییر نتایج آن به نفع خود نمود. شاید هم این اتهام بی‌مورد نبود. مجلس دوره پانزدهم توافقنامه ایران و شوروی و از جمله دادن امتیاز نفت به شوروی را بررسی کرده آن را رد نمود. موضوع امتیاز نفت هم با این ترتیب منتفی گشت. گفته می‌شود این عیناً نقشه احمد قوام بود که اجرا شد.

لازم به توضیح است که سید جعفر پیشه‌وری در یازدهم ژوئن ۱۹۴۷ در یک تصادف اتوموبیل در آذربایجان شوروی به قتل رسید. اگرچه هیچ دلیل کافی و مشخصی درباره سوءقصد بودن این حادثه در دست نیست اما بعضی‌ها بر آنند که دستگاه اطلاعاتی شوروی از تصادف‌های رانندگی بخصوص در این راه برای قتل مخالفین خود استفاده می‌کرده است.

قضاوت در باره اینکه اتحاد شوروی و حکومت یکساله فرقه دمکرات آذربایجان خوب و یا بد کرد، می‌تواند بسته به جایگاه سیاسی و عقیدتی هر کس فرق کند. اما برخلاف بیست سال پیش، در مورد چند و چون تأسیس فرقه و حکومت یکساله آن در آذربایجان دیگر نمی‌توان شک و شبهه کرد مگر اینکه از روی عناد و یا تعصبی غیرجدی، وجود و یا اعتبار ده‌ها و صد‌ها سندی را که دیگر در دسترس عموم قرار گرفته‌اند، مورد تردید قرار داد.

(نشر نخست در تارنمای بی‌بی‌سی فارسی)

————————–

زیرنویس‌ها

(۱) برای مطالعه متن کامل اسناد و بررسی منابع مربوطه لطفاً به همین تارنمای «چشم انداز»، دفتر «از ۲۱ آذر تا ۲۱ آذر» مراجعه کنید.
(۲) شاید راینه، فرناند: استالین و تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان، در: گفتگو، ۱۳۸۶. این، ترجمه بسیار کوتاهی از اصل انگلیسی این اثر («استالین، باقروف و سیاست‌های شوروی در ایران در سال‌های ۱۹۳۹-۴۶»، سال ۲۰۰۰، دانشگاه ییل آمریکا) است که در واقع تز دکترای خانم شاید راینه است و هنوز بصورت کتاب کامل چاپ نشده است. این نوشته که عبارت از تقریباً ۴۰۰ صفحه است، بنظرم کامل‌ترین و دقیق‌ترین بررسی ماجرای «فرقه دمکرات آذربایجان» بشمار می‌رود.
(۳) شاید راینه، همانجا.
(۴) مددی، سیروس: نامه رهبران جنبش ملی-دموکراتیک آذربایجان به رهبران اتحاد شوروی (یک سند نو یافته)، تارنمای «اخبار روز».
(۵) حسنلی، جمیل: فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان، نشر نی، تهران ۱۳۸۳.
(۶) اتابکی، تورج: آذربایجان در ایران معاصر، تهران ۱۳۷۶، ص ۱۸۴.
(۷) ۱۸۴-۱۸۶ اتابکی، همانجا.
(۸) اتابکی، همانجا.

Tags