مجذوبان نور - پایگاه خبری دراویش گنابادی

ساقی‌نامه‌سرایی در شبه‌‌قاره هند

saghiname soraii hendامیر ضیغمی*

 ساقی‌نامه و مغنی‌نامه، اجزای منظومه‌ای مستقل است که معمولاً در قالب مثنوی و به بحر متقارب مثمن مقصور یا محذوف سروده می‌شود، البته خطاب به مغنّی در همه ساقی‌نامه‌ها وجود ندارد. معروف‌ترین قالب ساقی‌نامه مثنوی است و استفاده بسیار شاعران از این قالب، سبب شده است که اغلب، ساقی‌نامه را در قالب مثنوی تعریف کنند، گرچه برخی نیز در قالب‌های ترجیع‌بند، ترکیب‌بند و رباعی، ساقی‌نامه سروده‌اند. ساقی‌نامه‌ها را می‌توان به دو دسته «وابسته» و «مستقل» تقسیم کرد. نخستین ساقی‌نامه وابسته، سروده‌ نظامی گنجوی در قالب مثنوی و نخستین نمونه مستقل، سروده فخرالدین عراقی و در قالب ترجیع‌بند است و از آنجا که عراقی سالیانی از عمر خود را در هندوستان به سر برد، در سرایش ساقی‌نامه، حلقه اتصال میان ایران و هند به شمار می‌رود. از سده ده ق به بعد، سرودن ساقی‌نامه رواج یافت و اغلب شاعران در این زمینه طبع‌آزمایی کردند. با توجه به مهاجرت شمار چشمگیری از شاعران این دوره به هند، بسیاری از ساقی‌نامه‌ها را شاعران مهاجر و برخی دیگر را پارسی‌گویان آن دیار سروده‌اند.

 ساقی‌نامه‌سرایی در عصر اکبری، تحت تأثیر ثنایی مشهدی و بیشتر در حوزه ادبی لاهور رواج داشت و سپس در عهد جهانگیری در سراسر هند در اوزان و قالب‌های مختلف عام شد. برخی مضامین، از جمله دعوت به اغتنام فرصت، گله از روزگار و بی‌وفایی دهر، بین ساقی‌نامه‌ها و دیگر انواع ادبی مشترک است، ولی به تدریج، مضامین دیگری نیز وارد ساقی‌نامه‌ها شد و حجم آن‎‌ها را به‌ طور چشمگیر افزایش داد. محیط و فرهنگ هند نیز از جمله مضامینی است که در ساقی‌نامه‌های شاعران سرزمین هند بازتاب یافته است. سرودن ساقی‌نامه تا سده سیزدهم ق همچنان در شبه قاره رواج داشت.

 ***

 کلیات: اجزا، انواع و خاستگاه ساقی‌نامه‌ها

 ساقی‌نامه و مغنی‌نامه، اجزای منظومه‌ای مستقل است که معمولاً در قالب مثنوی و به بحر متقارب مثمن مقصور یا محذوف سروده می‌شود و شاعر در آن، با طلب باده از ساقی و اغلب درخواست نواختن موسیقی از مغنی، به بیان مکنونات قلبی خود درباره بی‌اعتباری دنیای فانی، بی‌وفایی روزگار، دورویی ابنای زمان و مذمت زاهدان ریایی می‌پردازد[۱] و خواننده شعر را به اغتنام فرصت اندرز می‌دهد و به اصطلاح، موتیف آن، «دم را دریاب» است[۲]. بنا بر نظر ذبیح‌الله صفا، ساقی‌نامه واقعی با مغنّی‌نامه همراه است[۳]، اما نخست باید توجه داشت که خطاب به مغنّی در همه ساقی‌نامه‌ها وجود ندارد و نکته دیگر اینکه، ساقی‌نامه‌های اولیه، ابیات پراکنده‌ای هستند در ضمن منظومه‌ای دیگر و در واقع این نوع ادبی به تدریج مستقل شده است، بنابراین، می‌توان ساقی‌نامه را به دو دسته «وابسته» و «مستقل» تقسیم کرد[۴]. معروف‌ترین قالب ساقی‌نامه مثنوی است و استفاده بسیار شاعران از این قالب، سبب شده است که اغلب، ساقی‌نامه را در قالب مثنوی تعریف کنند[۵]، گرچه برخی نیز در قالب‌های ترجیع‌بند، ترکیب‌بند و رباعی، ساقی‌نامه سروده‌اند[۶].
شماری از پژوهشگران، ساقی‌نامه را برآمده از خمریات فارسی می‌دانند[۷] و ریشه خمریات فارسی را نیز در خمریات ادب عربی جست‌و‌جو می‌کنند[۸]. اما به نظر برخی دیگر، ساقی‌نامه را نمی‌توان مولود خمریات فارسی و عربی دانست[۹]؛ از جمله به این سبب که این نوع ادبی، خلاف خمریات، حاصل حس رنج و حرمان است[۱۰]. به هر حال، گرچه میان خمریه و ساقی‌نامه شباهت‌هایی هست، ولی نقاط افتراق هم اندک نیست[۱۱]، به عنوان مثال، بیشتر خمریات در قالب قصیده سروده شده‌اند، در حالی که هیچ ساقی‌نامه‌ای در این قالب وجود ندارد[۱۲]. برخی نیز به دلیل وجود تلمیحاتی به زندگی قهرمانان شاهنامه و شخصیت‌های تاریخی و اساطیری مانند جمشید، کیقباد، کاووس، انوشیروان و اسکندر[۱۳] و همچنین شباهت‌هایی مانند یکسانی بحر عروضی ساقی‌نامه‌ها با شاهنامه فردوسی، ساقی‌نامه را متأثر از شاهنامه دانسته‌اند[۱۴].

 درباره سرآغاز پیدایش این نوع ادبی و سرایش نخستین ساقی‌نامه وابسته، نظریات متفاوتی وجود دارد؛ بنا بر نظر محجوب، نخستین منظومه‌ای که در آن، خطاب به ساقی و مغنی دیده می‌شود، از آنِ فخرالدین گرگانی (زنده در ۴۴۶ق) است. وی در این باره می‌نویسد: «در میان شعرهایی که در فرهنگ‌ها به صراحت، به فخرالدین اسعد گرگانی نسبت داده شده است، چند بیتی در بحر متقارب مثمن مقصور (یا محذوف) است که بسیار جالب توجه می‌نماید. پیداست که فخرالدین منظومه‌ای در این بحر سروده بوده است که متأسفانه از آن جز چند بیتی پراکنده بر جای نیست. این بیت‌ها نیز اغلب با تحریف و تصحیف، نقل شده است و از مقابله فرهنگ‌های مختلف، صورتی از آنکه نسبتاً صحیح‌تر است به دست می‌آید:

اگر دشــمنت نیز آیــد فــراز                               تـو اســپی بگـــیر و برو برمتاز

 چنان شـو تواضع‌کنان سوی او                           که بازآیـد از دژخـمی خـوی او

 (جهانگیری- ص۴۳۴)

 گشـایم یکـی راز بگشــوده را                            سپــارم یکــی جنــس پالـوده را

 به شرطی که داری ز اغیار پاس                         نیــاری دری معنـوی را قیــاس

 (جهانگیری- ص۱۱۳)

بیا ساقی آن آب آتـش فـروغ                         که از دل برد زنـگ وز جان وروغ

 (فرهنگ رشیدی، چاپ تهران، ص۱۴۵۹)

 این بیت در فرهنگ رشیدی به عنوان شاهد لغت وروغ (= تاریکی، ضد فروغ) نقل شده و در جهانگیری (ص۴۱۵) بدین صورت آمده است:

بیا ساقی آن آب صـافی فـروغ                      که از دل برد زنگ و وز جان دروغ

 و بیتی دیگر که در جهانگیری (ج۲، ص۱۲۶) آمده است، خطاب به مغنی است:

مغنی بیــا و بیار آن ســـرود                          که ریزم ز هر دیده صـد زنـده رود

 … بنابراین، اگر این دو بیت، خطاب به مغنی و ساقی از فخرالدین گرگانی باشد (و تا سندی در رد آن به دست نیامده است، حقاً باید آن‎‌ها را از او دانست)، قدیم‌ترین خطابی است که در شعر فارسی به مغنی و ساقی شده است» [۱۵]. به عقیده وی، نظامی گنجوی (وفات: ۶۱۴ ق) هم در سرودن ساقی‌نامه معروف خویش در اسکندرنامه، به منظومه فخرالدین اسعد نظر داشته است[۱۶].
اما از آنجا که صحّت انتساب این منظومه به فخرالدین اسعد محل تردید است[۱۷]، بهتر است تا پیدا شدن سندی متقن در این باره، ابیات پراکنده موجود در لیلی و مجنون نظامی[۱۸]، در خطاب به ساقی و همچنین ابیات پراکنده اسکندرنامه[۱۹] او را به ترتیب از نخستین نمونه‌های ساقی‌نامه وابسته دانست[۲۰].
با توجه به شواهد، نخستین ساقی‌نامه مستقل سروده فخرالدین عراقی (وفات: ۶۸۰ق) و در قالب ترجیع‌بند است[۲۱]. پس از او، شاه شجاع (وفات: ۷۸۶ق) و حافظ (وفات: ۷۹۲ق) نیز نخستین ساقی‌نامه‌های مستقل قالب مثنوی را سروده‌اند[۲۲]. اما عراقی که سالیانی از عمر خود را در هندوستان و در خدمت بهاء‌الدین زکریای مولتانی (وفات: ۶۶۱ یا ۶۶۶ق) به سر برد[۲۳]، در سرایش ساقی‌نامه، حلقه اتصال میان ایران و هند به شمار می‌رود. پس از او، امیرخسرو دهلوی (وفات: ۷۲۵ق) در آیینه اسکندری[۲۴] و حسن دهلوی (زنده در ۷۲۸ ق) در مثنوی عشق‌نامه[۲۵] از نخستین شاعران مقیم هند هستند که اشعاری پراکنده در قالب مثنوی و خطاب به ساقی و مطرب سروده‌اند. بعد‌ها فخرالزمانی قزوینی، مؤلف تذکره میخانه ابیاتی از آیینه اسکندری امیرخسرو برگزید و ساقی نامه‌ای ترتیب داد[۲۶].

رواج ساقی‌نامه‌سرایی در شبه قاره

 از سده ده ق به بعد، سرودن ساقی‌نامه رواج یافت و اغلب شاعران در این زمینه طبع‌آزمایی کردند[۲۷]. با توجه به مهاجرت شمار چشمگیری از شاعران این دوره به هند، بسیاری از ساقی‌نامه‌ها را شاعران مهاجر و برخی دیگر را پارسی‌گویان آن دیار سروده‌اند: از مجموع پنجاه و نه ساقی‌نامه – از پنجاه و هفت شاعر- مندرج در تذکره میخانه و حواشی و لاحقه آن، سی و شش ساقی‌نامه سروده شاعران مهاجر و پنج ساقی‌نامه،‌ زاده طبع پارسی‌گویان هند است. از شصت و شش ساقی‌نامه مذکور در تذکره پیمانه (ذیل تذکره میخانه) نیز، بیست و یک ساقی‌نامه را شاعران مهاجر و شش ساقی‌نامه را هم شاعران پارسی‌گوی آن دیار سروده‌اند[۲۸].

در اینجا به مشهور‌ترین ساقی‌نامه‌های فارسی هند، بر اساس قالب‌های شعری اشاره می‌شود:

 ۱. مثنوی، رایج‌ترین قالب ساقی‌نامه است و اغلب شاعران، ساقی‌نامه‌های خود را در این قالب و در بحر متقارب مثمن محذوف یا مقصور سروده‌اند؛ مانند ساقی‌نامه‌های عرفی شیرازی (وفات: ۹۹۹ق)، نوعی خبوشانی (وفات: ۱۰۱۹ق)، سنجر کاشی (وفات: ۱۰۲۱ق)، ظهوری ترشیزی (وفات: ۱۰۲۵ق)، صوفی مازندرانی (وفات: ۱۰۳۵ق)، فخرالزمانی قزوینی (زنده در۱۰۴۱ق)، منیر لاهوری (وفات: ۱۰۵۴ق)، فانی کشمیری (وفات: ۱۰۸۱یا ۱۰۸۲ ق)، طغرای مشهدی (وفات: ۱۱۰۰ق) و خان آروز (وفات: ۱۱۶۹ق) [۲۹].
برخی شاعران هم اگرچه قالب مثنوی را برگزیده‌اند، اما در بحرهای دیگر ساقی‌نامه سروده‌اند، مانند ساقی‌نامه‌های وابسته حسن دهلوی در مثنوی عشق‌نامه[۳۰]، روح الامین شهرستانی در مثنوی خسرو و شیرین[۳۱]، ناصرعلی سرهندی (وفات: ۱۱۰۸ق) در مثنوی نقاش و صورت[۳۲]، جویا تبریزی (وفات: ۱۱۱۸ق) در مثنوی حسن معنی[۳۳] و ساقی‌نامه حزین لاهیجی (وفات: ۱۱۸۰ق) در مثنوی تذکرةالعاشقین[۳۴] که همه در بحر هزج سروده شده‌اند.
باید یادآوری کرد که شماری از شاعران، در خلال ساقی‌نامه‌های مثنوی، غزل‌هایی نیز سروده‌اند که‌ گاه از لحاظ محتوایی، با مضامین محوری ساقی‌نامه‌ها ارتباط دارد[۳۵].

۲. ترجیع‌بند، مانند ساقی‌نامه‌های کامل جهرمی (وفات: ۱۰۲۸ق)، حکیم فغفورگیلانی (وفات: ۱۰۲۹ق)، میرزا‌ نظام دستغیب (وفات: ۱۰۲۹ق) و قدسی مشهدی (وفات: ۱۰۵۶ق) که در بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف سروده شده‌اند[۳۶].

۳. ترکیب‌بند، مانند ساقی‌نامه‌های حکیم رکنا مسیح کاشی (وفات: ۱۰۶۶ق) و سروری کاشی[۳۷].
ساقی‌نامه‌سرایی در عصر اکبری (حکـ: ۹۶۳-۱۰۱۴ق)، تحت تأثیر ثنایی مشهدی (وفات: ۹۹۵ق) و بیشتر در حوزه ادبی لاهور رواج داشت[۳۸] و سپس در عهد جهانگیری (حکـ: ۱۰۱۴-۱۰۳۷ق) در سراسر هند در اوزان و قالب‌های مختلف عام شد[۳۹]،‌گاه حال و هوای عرفانی به خود گرفت و‌گاه به تفصیل گرایید. نخستین ساقی‌نامه مفصل، سروده ظهوری ترشیزی است، مشتمل بر چهار هزار و پانصد بیت که ارتباط چندانی با ساقی‌نامه و مغنّی‌نامه ندارد. این ساقی‌نامه از نظر طول و تفصیل و تنوع مطالب مورد توجه و تقلید شاعران بسیاری واقع شد[۴۰]. به‌عنوان مثال، سراج‌الدین علی‌خان آرزو، ساقی‌نامه خود، عالم آب را در جواب ساقی‌نامه ظهوری سرود[۴۱]. ساقی‌نامه طغرای مشهدی نیز در تقلید از همین ساقی‌نامه سروده شد[۴۲]. بسیاری از تذکره‌نویسان نیز ساقی‌نامه ظهوری را ستوده‌اند[۴۳]. از دیگر ساقی‌نامه‌های مفصل، محیط اعظم، سروده بیدل دهلوی است در شش هزار بیت[۴۴] و ساقی‌نامه طغرای مشهدی در نه هزار بیت[۴۵] و یا به روایت دیگر بیست هزار بیت[۴۶].

مضامین ساقی‌نامه‌ها

 ساقی‌نامه دارای شکل معمولاً ثابت (مثنوی، متقارب) و مضمون مشخصی است و با این نظریه که نوع ادبی در اصل باید، هم مبتنی بر شکل بیرونی باشد و هم شکل درونی، مطابقت می‌کند. دیگر اینکه کمابیش با موسیقی تلازم دارد و گویا ساقی‌نامه‌ها را با آواز می‌خوانده‌اند[۴۷]. ساقی‌نامه‌ها از نظر ظاهری جنبه غنایی دارند، ولی این نوع ادبی اغلب با آهنگ حماسی سروده شده است و از طرفی سرایندگان متأخر، مفاهیم عرفانی از آن اراده کرده‌اند[۴۸]. بارز‌ترین ویژگی ساقی‌نامه‌ها، مخاطب قرار دادن ساقی است و این خطاب در تمام ساقی‌نامه‌های فارسی، با عبارت «بیا ساقی» معمول است. خطاب به ساقی، از اواخر قرن نهم ق به بعد در ساقی‌نامه به تدریج افزایش یافت و در سبک هندی به اوج رسید. ساقی در شعر این دوره، ارزش والایی داشت، چندان که در برخی از ساقی‌نامه‌ها، مطلوب واقعی ساقی است، نه باده[۴۹].

 خطاب به مغنّی (مطرب) یا مغنّی‌نامه نیز در بسیاری از ساقی‌نامه‌ها به چشم می‌خورد[۵۰]. در برخی از ساقی‌نامه‌ها مانند ساقی‌نامه غالب دهلوی در مثنوی ابرگهربار خطاب به مغنّی، صورت مستقلی یافته، تا آنجا که به صورت منظومه‌ای کمابیش مستقل درآمده است[۵۱]. بعضی از شاعران هم تنها مغنّی‌نامه سروده‌اند[۵۲] و برخی نیز ساقی‌نامه را با سوگند، مناجات و توبه درآمیخته‌اند[۵۳].

 برخی مضامین، از جمله دعوت به اغتنام فرصت، گله از روزگار و بی‌وفایی دهر، شکایت از معشوق، مذمت زهد ریایی و از این قبیل، بین ساقی‌نامه‌ها و دیگر انواع ادبی مشترک است، ولی به تدریج، مضامین دیگری نیز وارد ساقی‌نامه‌ها شد و حجم آن‎‌ها را به‌ طور چشمگیر افزایش داد. برخی از این مضامین به ترتیب ورود به ساقی‌نامه‌ها عبارت‌اند از: تمثیل و حکایت، مانند آنچه در ساقی‌نامه فخرالزمانی قزوینی و سنجر کاشی آمده است. مدیحه‌سرایی، مانند ساقی‌نامه نوعی خبوشانی و قدسی مشهدی، حمد و ثنای الهی مانند ساقی‌نامه طغرای مشهدی و منیر لاهوری، توصیف و تعریف مانند ساقی‌نامه ظهوری ترشیزی و فانی کشمیری. مضامین اجتماعی، سیاسی و شخصی مانند ساقی‌نامه نوعی خبوشانی که از بیماری چشم و رنج زندان می‌گوید و سنجر کاشی که از اوضاع نابسامان خویش در هند شکوه می‌کند[۵۴] (نکـ: رضایی، ۶۸ به بعد). برخی هم مانند فوقی یزدی در نکوهش اوضاع زمانه، دهان به هزل آلوده‌اند[۵۵].

 برخی مضامین، همچون توصیف ساقی، می‌، مطرب و مغنّی، از مضامین ویژه ساقی‌نامه‌ها است و تا حدودی از طریق همین مضامین می‌توان ساقی‌نامه‌ها را تعریف و شناسایی کرد[۵۶]. تنوع ترکیبات و توصیفات برای برخی از این معانی در ساقی‌نامه‌ها، شاید در تمام ادوار شعر فارسی بی‌نظیر باشد. پاره‌ای از این توصیفات و ترکیبات در زیر نقل می‌شود:

 در توصیف می‌:
شمع مجلس‌افروز، گوهر شب‌چراغ، توتیای نظر، خون حلال، چشمه آفتاب، کوثر موج‌خیز، نوشداروی روح، بی‌بدل کیمیا، نار خلیل، آتش عیب‌سوز.

 در توصیف ساقی:
ابر نیسان جود، گلشن‌راز دل، گوهر فروش، آبیار طرب، گازر کینه‌ها، خصم زهد و صلاح.

 در توصیف جام:
خورشید چهر، چشم و چراغ دل، عنبر‌سرشت، بختی مست کف کرده لب.

 در توصیف مغنی:
طرفه‌روی و طرفه‌گوی، نکیسا صفت، شفا‌بخش دل‌ها.

 در توصیف ساز:
مست هنگامه‌ساز، دستگیر افتادگان، روشن‌کننده شب تار، آرام‌بخش دل‌ها، فروزنده چراغ‌های مرده[۵۷].

 محیط و فرهنگ هند نیز از جمله مضامینی است که در ساقی‌نامه‌های شاعران سرزمین هند بازتاب یافته است که از آن جمله می‌توان به موارد نیز اشاره کرد:

 ۱. استفاده از لغات و اصطلاحات هندی و پدیده‌های خاص آن سرزمین، مانند ساقی‌نامه طغرای مشهدی که آکنده از لغات و اصطلاحات هندی و توصیف سازهای هندی مانند جنتر و تال و مندل است[۵۸] و ساقی‌نامه ظهوری ترشیزی که در آن به توصیف پان، فیل و انبه پرداخته[۵۹] و قدسی مشهدی که بخشی از ساقی‌نامه خود را به «تعریف فیل» اختصاص داده است[۶۰]. در ساقی‌نامه فانی کشمیری هم توصیف پان، پان فروش و نیشکر به چشم می‌خورد[۶۱].

 ۲. توصیف شهر‌ها و ابنیه و عمارات هند، مانند منیر لاهوری که شهر لاهور را توصیف کرده[۶۲] و فانی کشمیری، که بخشی از ساقی‌نامه خود را به وصف کشمیر اختصاص داده است[۶۳]. قدسی مشهدی هم در ساقی‌نامه خود از قلعه دولت‌آباد و شاه برج و گرمابه سلطنتی و مسجد اجمیر سخن به میان آورده است[۶۴].

 ۳. شکایت از سرزمین هند، مانند ساقی‌نامه سنجر کاشی[۶۵] و یا ساقی‌نامه طغرای مشهدی که در آن شهرآشوبی گنجانده و به شکایت از اصناف سرزمین هند پرداخته است[۶۶].

 اغلب تذکره‌نویسان به طور پراکنده در آثار خود از ساقی‌نامه‌ها و سرایندگان آن‎‌ها یاد کرده‌اند، اما نخستین بار عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی در ۱۰۲۸ق به گردآوری ساقی‌نامه‌ها و شرح احوال و اشعار سرایندگان آن‎‌ها در کتابی به نام میخانه پرداخت[۶۷]. این تذکره، نخستین بار در ۱۹۲۶م به اهتمام محمد شفیع در لاهور به چاپ سنگی رسید. پس از او احمد گلچین معانی در۱۳۴۰ش، بار دیگر این تذکره را تصحیح و با تحشیه و تکمیل تراجم در تهران منتشر کرد. گلچین معانی، ذیلی نیز بر این تذکره فراهم آورد و آن را با نام پیمانه در مشهد (۱۳۵۹ش) به چاپ رسانید.

 مجموعه‌هایی نیز وجود دارند که به طور خاص به ساقی‌نامه‌ها پرداخته‌اند و یا فصلی خاص درباره ساقی‌نامه‌ها دارند؛ همچون مجمع المضامین، گزیده‌ای از چند ساقی‌نامه، تألیف کوکب بن قمرخان سیفی قزوینی، در سال ۱۰۴۲ق به نام شاه‌جهان (حکـ: ۱۰۳۷-۱۰۶۸ق)؛ مجموعه دلگشا، تألیف میرکرم علی‌خان تالپور (وفات: ۱۲۴۴ق)، والی سند که در آن فصلی با عنوان «ساقی نامجات» آمده است[۶۹]؛ خمکده، تألیف میرعیسی مخاطب به همت‌خان، پسر اسلام‌خان بدخشی، که در خدمت اورنگ زیب عالمگیر (حکـ: ۱۰۶۸-۱۱۱۸ق) بوده، مشتمل بر حدود صد و بیست ساقی‌نامه از تازه‌گویان[۷۰].
سرودن ساقی‌نامه تا سده سیزدهم ق همچنان در شبه قاره رواج داشت. از میان متأخران، ولی محمد‌خان لغاری[۷۱] (وفات: ۱۲۴۸ق؛ درباره او، نکـ: خلیل تتوی، ۴۶۶)، مایل تتوی (وفات: ۱۲۵۱ق) و از همه مشهور‌تر، غالب دهلوی (وفات: ۱۲۸۵ق) از واپسین شاعرانی هستند که در این نوع ادبی طبع‌آزمایی کرده‌اند.

 سرودن ساقی‌نامه به زبان اردو نیز تحت تأثیر زبان فارسی و در قرن دوازدهم ق آغاز شد. نخستین ساقی‌نامه اردو سروده محمدفقیه دردمند (وفات: ۱۱۷۹ق) است، که از نظر قالب، مضمون و سبک، تحت تأثیر ساقی‌نامه‌های فارسی است[۷۳]. از دیگر ساقی‌نامه‌های مشهور اردو می‌توان به ساقی‌نامه‌های عزلت سورتی (وفات: ۱۱۸۹ق) و حاتم دهلوی (وفات: ۱۱۹۷ق) اشاره کرد[۷۴].

* دانشگاه دولتی روسی- ارمنی (اسلاونی)، ایروان

پی‌نوشت‌ها:

 ۱. گلچین معانی، تذکره پیمانه، ص۱؛ شمیسا، انواع ادبی، ص۲۵۹. // ۲. شمیسا، همان‌جا؛ درباره موتیف مذکور، نکـ: Abrams، A glossary of literary terms، p. ۳۲. // ۳. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش۱، ص۳۳۴. // ۴. رضایی، ساقی‌نامه در شعر فارسی، ص۱۵. // ۵. نکـ: محمد شفیع، مقدمه بر تذکره میخانه، ص با؛ مؤتمن، شعر و ادب فارسی، ص۲۳۵. // ۶. نکـ: رستگار فسایی، انواع شعر فارسی، ص۲۶۵- ۲۶۶؛ نیز: رضایی، ه‌مان، ص۲۲۸-۲۳۲. // ۷. نکـ: مؤتمن، همان‌جا؛ صفا، همان‌جا؛ فرشیدورد، درباره ادبیات و نقد ادبی، ج۱، ص۷۰. // ۸. نکـ: محمد شفیع، ه‌مان، غ- با؛ صفا، همان‌جا. // ۹. برای تفصیل، نکـ: ترابی، «حکیم نظامی و ساقی‌نامه در شعر فارسی»، ص۲۳۱- ۲۳۴. // ۱۰. ه‌مان، ص۲۳۳؛ برای نقد این نظر، نکـ: رضایی، ه‌مان، ص۱۸۵. // ۱۱. برای تفصیل، نکـ: ه‌مان، ص۱۸۶؛ درباره تفاوت ساقی‌نامه‌های فارسی و خمریات ادب عربی، نکـ: زرین چیان، «ساقی‌نامه در ادب فارسی»، ص۵۷۳. // ۱۲. رضایی،‌‌ همان جا. // ۱۳. به عنوان نمونه، نکـ: خواجوی کرمانی، همای و همایون، ص۱۵- ۱۹.؛ حافظ، دیوان، ج۲، ص۱۰۵۲-۱۰۵۳. // ۱۴. نکـ: گودرزی، «نظری بر شاهنامه و تأثیر آن بر ساقی‌نامه‌ها»، ص۹۷. // ۱۵. محجوب، «ساقی‌نامه- مغنی‌نامه»، ص۷۸- ۷۹. // ۱۶. نکـ: ه‌مان، ص۷۹؛ برای نقد این نظر و ردّ انتساب نخستین ساقی‌نامه به فخرالدین اسعد گرگانی، نکـ: ترابی، ه‌مان، ص۲۲۵-۲۳۰. // ۱۷. برای تفصیل، نکـ:‌‌ همان جا // ۱۸. نظامی، لیلی و مجنون، ص۳۳-۴۰. // ۱۹. همو، شرف‌نامه، ص۳۲ به بعد؛ همو، اقبال‌نامه، ص۴۴ به بعد. // ۲۰. نکـ: زنجانی، مقدمه بر خسرو و شیرین نظامی، ص چهل و دو- چهل و سه. // ۲۱. نکـ: عراقی، مجموعه آثار، ص۹۱- ۹۸، ۲۶۴- ۲۶۸ // ۲۲. نکـ: محمد شفیع، ه‌مان، ص بب؛ گلچین معانی، ه‌مان، ص ۷؛ رضایی، ه‌مان، ص۱۹۸. // ۲۳. نکـ: عراقی، ه‌مان، ص۵۳۶. // ۲۴. امیرخسرو دهلوی، خمسه، ص۴۱۷، ۴۲۴، ۴۲۸. // ۲۵. حسن دهلوی، دیوان، ص۵۷۰ به بعد. // ۲۶. نکـ: فخرالزمانی قزوینی، تذکره میخانه، ص۶۶- ۶۷. // ۲۷. صفا، ه‌مان، ج۵، بخش۱، ص۶۱۵. // ۲۸. درباره رشدی وگدایی، دو شاعر ناشناخته‌ای که در دربار عبدالرحیم خان‌ خانان به سر می‌برده‌اند، نکـ: عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، ج۳، ص۶۵۶، حاشیه؛ برای ملاحظه ساقی‌نامه‌های آن‎‌ها، نیز نکـ: گلچین معانی، ه‌مان، ص۱۷۹-۱۸۳، ۴۴۳- ۴۴۶. // ۲۹. نکـ: رضایی، ه‌مان، ص۲۲۵-۲۲۶. // ۳۰. حسن دهلوی، ه‌مان، ص۵۵۹ به بعد. // ۳۱. روح الامین شهرستانی، خمسه، گ۱۶۸آ- ۱۷۱ب // ۳۲. ناصر علی سرهندی، «نقاش و صورت»، ص۲۳۱و۲۳۴. // ۳۳. جویا تبریزی، کلیات، ص۲۰۸ به بعد. // ۳۴. حزین لاهیجی، دیوان، ص۳۶۸- ۶۳۵. // ۳۵. برای نمونه، نکـ: سالک قزوینی، دیوان، ص۶۷۴- ۶۷۵؛ نکـ: برای غزل‌هایی با مضامین مستقل، نکـ: طغرای مشهدی، کلیات، گ۹۰ آ؛ اشرف مازندرانی، دیوان اشعار، ص۱۵۲- ۱۵۳. // ۳۶. رضایی، ه‌مان، ص۲۳۱. // ۳۷. نکـ: فخرالزمانی قزوینی، ه‌مان، ص۵۱۸- ۵۲۲؛ گلچین معانی، ه‌مان، ص۲۴۵-۲۴۸. // ۳۸. یمین‌خان لاهوری، تاریخ شعر و سخنوران فارسی در لاهور، ص۲۰۴. // ۳۹.‌‌ همان جا؛ نیز نکـ: محمد شفیع، ه‌مان، ص بج- بد // ۴۰. گلچین معانی، ه‌مان، ص۹. // ۴۱. زیب النساء علی‌خان، مقدمه بر مجمع‌ النفایس، ج۱، ص۲۲. // ۴۲. خلیل، خلاصه الکلام، ج۲، ص۹۴۳؛ 

Ethé، Catalogue of Persian manuscripts in the library of the India Office، Vol.، p. ۸۶۸.
۴۳. از جمله، نکـ: سرخوش، کلمات‌الشعراء، ص۱۲۹؛ آزاد بلگرامی، خزانه عامره، ص۴۶۰؛ خلیل، صحف ابراهیم، گ۲۴۳ب. // ۴۴. نکـ: بهداروند، مقدمه بر شعله ‌آواز، ص۹؛ درباره اختلاف در شمار ابیات این ساقی‌نامه، نکـ: عبدالغفور آرزو، در خانه آفتاب، ص۷۲. // ۴۵. قهرمان، مقدمه بر ارغوان زار شفق، ص۲۰. // ۴۶. گلچین معانی، ه‌مان، ص۱۰. // ۴۷. شمیسا، ه‌مان، ص۲۶۰. // ۴۸. منزوی، «ساقی‌نامه‌های خطی»، ج۱، ص۱۹؛ برای آگاهی بیشتر درباره مفاهیم عرفانی ساقی‌نامه‌ها، نکـ: حسینی کازرونی، «تبیین حقایق عرفانی و معرفت‌شناختی در ساقی‌نامه‌های ادب فارسی»، ص۳۱-۵۱. // ۴۹. برای تفصیل، نکـ: رضایی، ه‌مان، ص۹۲-۹۴. // ۵۰. به عنوان نمونه، نکـ: غزالی مشهدی، دیوان، ص۳۰۷-۳۰۹؛ عرفی شیرازی، کلیات، ج۳، ص۱۱۱؛ اشرف مازندرانی، ه‌مان، ص۱۵۰-۱۵۲. // ۵۱. غالب دهلوی، کلیات غالب فارسی، ج۲، ص۱۳۴۲- ۱۳۵۳. // ۵۲. به عنوان نمونه، نکـ: سقای بخارایی، دیوان، ص۴۵۱-۴۵۸. // ۵۳. رستگار فسایی، ه‌مان، ص۲۶۷. // ۵۴. نکـ: رضایی، ه‌مان، ۶۸ به بعد. // ۵۵. فوقی یزدی، دیوان، ص۱۵۳-۱۵۷. // ۵۶. رضایی، ه‌مان، ص۹۱. // ۵۷. نکـ: زرین‌چیان، ه‌مان، ص۵۸۲-۵۸۳؛ نیز: رضایی، ه‌مان، ص۹۴ به بعد. // ۵۸. نکـ: طغرای مشهدی، ه‌مان، گ۲، ۴۸؛ نیز: قهرمان، ه‌مان، ص۲۰. // ۵۹. ظهوری ترشیزی، ساقی‌نامه، گ۲۶ب- ۲۷آ، گ۴۶آ-۴۹آ، گ۵۶ب- ۵۷آ. // ۶۰. قدسی مشهدی، دیوان، ص۸۶۳-۸۶۶. // ۶۱. فانی کشمیری، مثنویات، ص۱۹۳-۱۹۷. // ۶۲. منیر لاهوری، سروده‌ها و نوشته‌های منیر لاهوری، ص۱۱۳-۱۱۴. // ۶۳. فانی کشمیری، ه‌مان، ص۱۵۰- ۱۵۲. // ۶۴. قدسی مشهدی، ه‌مان، ص۸۷۶-۸۸۵، ۸۸۷- ۸۹۵. // ۶۵. سنجر کاشی، دیوان، ص۴۳۲. // ۶۶. طغرای مشهدی، ه‌مان، گ۹۲. // ۶۷. گلچین معانی، مقدمه بر تذکره میخانه، ص یک؛ همو، تذکره پیمانه، ص۱۲-۱۳. // ۶۸. گلچین معانی، ه‌مان، ص۱۳. // ۶۹.‌‌ همان جا // ۷۰. صفا، ه‌مان، ج۵، بخش۱، ص۶۲۱. // ۷۱. درباره او، نکـ: خلیل تتوی، تکمله مقالات الشعراء، ص۴۶۶. // ۷۲. جمیل جالبی، تاریخ ادب اردو، ج۲، بخش۱، ص۳۲۷. // ۷۳. ه‌مان، ج۲، بخش۱، ص۳۹۲ // ۷۴. ه‌مان، ج۲، بخش۱، ص۳۲۷.

منابع و مآخذ:

 -آزاد بلگرامی، میر غلامعلی، خزانه عامره، تصحیح ناصر نیکو بخت و شکیل اسلم بیگ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۹۰ش. // -اشرف مازندرانی، دیوان اشعار، به کوشش محمد حسن سیّدان، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران، ۱۳۷۳ش. // – امیر خسرو دهلوی، خمسه، با مقدمه و تصحیح امیر‌احمد اشرفی، انتشارات شقایق، تهران، ۱۳۶۲ش. // – بهداروند، اکبر، مقدمه بر شعله‌آواز (مثنوی‌های بیدل دهلوی)، انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۸۸ش. // – ترابی، محمد، «حکیم نظامی و ساقی‌نامه در شعر فارسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س۲۹، شمـ ۳-۴، تهران، ۱۳۷۰ش. // – جمیل جالبی، تاریخ ادب اردو، مجلس ترقی ادب، دهلی، ۱۹۸۴م. // – جویا تبریزی، کلیات، به اهتمام محمدباقر، انتشارات دانشگاه پنجاب، لاهور، ۱۳۷۷ش. // حافظ، خواجه شمس‌الدین محمد، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۷۵ش. // – حزین لاهیجی، محمد‌علی، دیوان، به تصحیح ذبیح‌الله صاحبکار، نشر سایه، تهران، ۱۳۷۴ش. // – حسن دهلوی، دیوان، به اهتمام احمد بهشتی شیرازی و حمید‌رضا قلیچ‌خانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۳ش. // حسینی کازرونی، سید احمد، «تبیین حقایق عرفانی و معرفت‌شناختی در ساقی‌نامه‌های ادب فارسی»، ادبیات تطبیقی، شمـ ۲، تهران، تابستان ۱۳۸۶ش. // خلیل، علی‌ابراهیم، صحف ابراهیم، نسخه خطی کتابخانه توبینگن (شم ۷۱۱)، میکروفیلم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (شمـ ۸۰۸). // – ـــــــــــــ، خلاصه الکلام، نسخه خطی کتابخانه بادلیان (شمـ ۱۸۳ الیوت)، میکروفیلم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (شمـ ۹۰۴). // – خلیل تتوی، مخدوم محمد‌ابراهیم، تکمله مقالات الشعراء، به تصحیح و حواشی سید حسام‌الدین راشدی، سندهی ادبی بورد، کراچی، ۱۹۵۸م. // – خواجوی کرمانی، همای و همایون، به تصحیح کمال‌الدین عینی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۴۸ش. // – رستگار فسایی، منصور، انواع شعر فارسی، انتشارات نوید شیراز، شیراز، ۱۳۸۰ش. // – رضایی، احترام، ساقی‌نامه در شعر فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۸ش. // – روح‌الامین شهرستانی، خمسه، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شمـ ۹۱۸۲). // – زرین‌چیان، غلامرضا، «ساقی‌نامه در ادب فارسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، س۱۲، شمـ ۳، مشهد، ۱۳۵۵ش. // – زنجانی، برات، مقدمه بر خسرو و شیرین نظامی، تهران، ۱۳۷۶ش. // زیب النساء علی‌خان، مقدمه بر مجمع النفایس، سراج‌الدین علی‌خان آرزو، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد، ۱۳۸۳ش. // – سالک قزوینی، محمد‌ابراهیم، دیوان، تصحیح عبدالصمد حقیقت، به کوشش احمد کرمی، تهران، ۱۳۷۲ش. // – سرخوش، محمد افضل، کلمات الشعراء، تصحیح علیرضا قزوه، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۸۹ش. // -سقای بخارایی، حاجی‌ بهرام، دیوان، به کوشش محمد یوسف، مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران، دهلی نو، ۱۳۸۸ش. // – سنجر کاشی، میرمحمد هاشم، دیوان، تصحیح و تحقیق حسن عاطفی و عباس بهنیا، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۸۷ش. // – شمیسا، سیروس، انواع ادبی، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۸۱ش. // – صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳و ۵، انتشارات فردوس، ۱۳۶۹ش. // – طغرای مشهدی، کلیات، نسخه خطی کتابخانه دیوان هند (شماره ۱۵۸۶). // – ظهوری ترشیزی، ساقی‌نامه، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شمـ ۳۷۵). // – عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، به اهتمام عبدالحسین نوایی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱ش. // – عبدالغفور آرزو، در خانه آفتاب (سیری در احوال وآثار بیدل)، انتشارات سوره مهر، تهران، ۱۳۸۷ش. // – عراقی، فخرالدین، مجموعه آثار، به تصحیح و توضیح نسرین محتشم (خزاعی)، انتشارات زوّار، تهران، ۱۳۷۲ش. // – عرفی شیرازی، کلیات، به کوشش و تصحیح محمد ولی‌الحق انصاری، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۸ش. // – غالب دهلوی، کلیات غالب فارسی، به کوشش سید تقی عابدی، غالب انستیتو، دهلی نو، ۲۰۰۸م. // – غزالی مشهدی، دیوان، تصحیح حسین قربان‌پور آرانی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸ش. // – فانی کشمیری، مثنویات، به اهتمام امیرحسن عابدی، اکیدمی آف آرتس، کلچر اینه لنگویجر، سرینگر، ۱۹۶۴م. // فخرالزمانی قزوینی، عبدالنبی، تذکره میخانه، به اهتمام احمد گلچین معانی، انتشارات اقبال، تهران، ۱۳۶۷ش. // – فرشیدورد، خسرو، درباره ادبیات و نقد ادبی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۸ش. // – فوقی یزدی، دیوان، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شمـ ۱۰۴۱). // – قدسی مشهدی، محمد جان، دیوان، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد قهرمان، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ۱۳۷۵ش. // قهرمان، محمد، مقدمه بر ارغوان‌زار شفق (برگزیده دیوان طغرای مشهدی)، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۴ش. // – گلچین معانی، احمد، تذکره پیمانه، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ۱۳۵۹ش. // – ــــــــــــــ، مقدمه و تعلیقات بر تذکره میخانه (نکـ: همین منابع، فخرالزمانی قزوینی). // – گودرزی، فرامرز، «نظری بر شاهنامه و تأثیر آن بر ساقی‌نامه‌ها»، هنر و مردم، شمـ ۱۵۳-۱۵۴، ۱۳۵۳ش. // – مؤتمن، زین‌العابدین، شعر و ادب فارسی، انتشارات ابن‌سینا، افشاری، تهران، ۱۳۳۲ش. // -محجوب، محمد‌جعفر، «ساقی‌نامه- مغنی‌نامه»، سخن، س۱۱، شمـ ۱، تهران، ۱۳۳۹ش. // – محمد شفیع، مقدمه بر تذکره میخانه، عبدالنبی فخر‌الزمانی قزوینی، بی‌نا، لاهور، ۱۹۲۶م. // – منزوی، علینقی، «ساقی‌نامه‌های خطی»، نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۰ش. // – منیر لاهوری، سروده‌ها و نوشته‌های منیر لاهوری، به کوشش سید فرید اکرم، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران، ۱۳۸۸ش. // – ناصر علی سرهندی، «نقاش و صورت»، به کوشش مهدی داداشی آرانی، گنجینه بهارستان، به کوشش بهروز ایمانی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۷۹ش. // – نظامی گنجوی، اقبال‌نامه، تصحیح و حواشی حسن وحید‌ دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، نشر قطره، تهران، ۱۳۷۶ش. // – ــــــــــــ، شرف‌نامه، تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، نشر قطره، تهران، ۱۳۸۱ش. // – ــــــــــ، لیلی و مجنون، با حواشی و تصحیح حسن وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش. // – یمین‌خان لاهوری، تاریخ شعر و سخنوران فارسی در لاهور، نیشنل پبلشنگ هاوس لمیتد، کراچی، ۱۹۷۱م.
-Abrams، M. H.، A glossary of literary terms، Boston، ۲۰۰۵. // – Ethé، Hermann، Catalogue of Persian manuscripts in the library of the India Office، Oxford، ۱۹۰۳.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت

مطالب مرتبط