مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح شنبه ۱۳۸۶/۱۰/۲۲ (رحمت الهی، تعصب، غیرت شیعیان، حکمت و نحوه عزاداری)

Dr Nour Ali Tabandeh Majzob Alishah1386

بسم الله الرحمن الرحیم

برف و باران برای ما رحمت است ، منظور از ما یعنی ملت و مردم . شاید چون قبلاً پیش بینی آن را نکرده ایم ، همین رحمت برای ما تبدیل به زحمت می شود. ولی الحمدلله هوا صاف شده است، خدا در قرآن می فرماید : « و اُتیکُم مِن كُلِّ ما سَألتُموه»۲ هر چه خواستید به شما دادیم، البته نه اینکه ما آفتاب می خواهیم فوری آفتاب در بیاید ، برای اینکه من آفتاب می خواهم و شما آفتاب نمی خواهید ، شاید اگر همه الان آفتاب بخواهند؛ هوا آفتابی شود؛ خدا نیاز همه را در نظر دارد. البته این آیه را این طور تفسیر کرده اند که آنچه اقتضای هستی و وجود شماست – یعنی آنچه برای وجود شما ضرورت دارد – به شما دادیم ، ولی نه هر چه را خواستید ، مثلاً بدن و ریه ی شما هوا و اکسیژن می خواهد تا بتواند زنده باشد، بدن شما آب و غذا می خواهد ، پس رودخانه ها ، جنگلها و درخت ها همه را در اختیارتان گذاشتیم و به شما دادیم و چون هوا از ضروریاتی است که برای هستی ما لازم است و خداوند گفته آنچه از این جهت ضروری است به شما دادیم، آن را هم به ما می دهد؛ اگر برف ایجاد زحمت می کند، درعوض هوا را سالم می کند. اگر برفی را که خداوند میفرستد و نعمت هست، آن را اسباب زحمت بدانیم، اشتباه کرده ایم، ولی خداوند یک گوشه هایی را باز می گذارد که ما بفهمیم چه چیزی نعمت است و چه چیزی نعمت نیست این است که ما با وجود اینکه در برف به زحمت هستیم، ولی آن قدر درک پیدا کرده ایم که بفهمیم رحمت الهی است و آن رحمت الهی را درک می کنیم.

عبدالرحمان بن عوف که از خاندان بنی امیه بود، وقتی خواست با علی (ع) بیعت کند ، گفت : بیعت می کنم با تو به کتاب خدا و سنت رسول و رویه ی شیخین ، که از آن زمان رویه ی شیخین را در ردیف سنت گذاشتند، علی (ع) فرمود : بیعت می کنم به کتاب خدا و سنت رسول او و آنچه من خودم بفهمم و بگویم . این قضیه سه بار تکرار شد چون علی (ع) که می دانست ، خودش امام است ، لذا على (ع) حرف خود را تکرار کرد تا بعد عبدالرحمان دست کشید و با عثمان بیعت کرد. منظور این است که آنها به شیخین خیلی اهمیت می دادند، شیعیان خیلی علاقه مند و متعصب هم گفتند: پس ما در خانواده یمان هیچ اسمی از ابوبکر و عمر برروی فرزندانمان نمی گذاریم، شاید بنی امیه هم فشار آوردند به شیعه که نباید اسم ابوبکر و عمر را بگذارند، به هر جهت بعداً این رسم شد و اهل سنت هم همین کار را می کردند؛ چنان که هنوز هم این رسم در سنی های دمشق ( شام ) که از همه جا متعصب ترند و ناصبی ها که عداوت با ائمه دارند ، این رسم را رعایت می کنند.

 در سفرنامه ابن بطوطه که مشهورترین سفرنامه اسلامی است و آن را رحله ( یعنی سفرنامه ) می گویند، آمده است: به شام رفتم منزل کسی بودم ، از او پرسیدم : چرا شما اسم های معاویه ، یزید ، هشام و مروان را روی فرزندانتان می گذارید، من ندیدم کسی فاطمه، علی و حسن بگذارد. گفت: آنها دیگر رفته اند ، ولی اسامی معاویه و یزید مقدس هستند . دو سه سال بعد با شخصی رو به رو شد که نام فرزندان خود را علی و حسن و حسین گذاشتند ،تعجب کرد و پیش خود گفت : شاید او شیعه است ، از او پرسید : چه طور این اسم ها را گذاشته ای؟ گفت : برای این که هر پدری گاهی از دست بچه اش عصبانی می شود و می گوید لعنت بر تو ، من هم ممکن است از بچه هایم عصبانی شوم و آنها را لعنت کنم ، نمی خواهم اسم آنها معاویه باشد که من لعنت کنم ، لذا علی می گذارم و این نشانه شقاوت و تعصب غیرعقلانی است و علت ادامه ی حیات شیعه در آن محیط متعصب ، عقلانی عمل کردن شیعیان بوده است.

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور             در خلایق می رود تا نفخ صور۳

 این آب شیرینی که در اسلام حفظ شده است ، به دلیل عقلانی عمل کردن قدمای شیعه در برابر مخالفین بوده است و به همین دلیل است که شیعه توانست خود را نگه دارد ، البته در طول تاریخ ، تعداد زیادی از شیعیان به دلیل حفظ شیعه قربانی شدند ، البته آن وقتها به همدیگر که مهر نمی زدند ، به پیشانی کسی مهر نمی زدند که او شیعه است ، بلکه شیعیان از گفتار و عقایدشان شناخته می شدند ، مثلاً ابن سکّیت دانشمندی شیعه بود که خلیفه دو تا از بچه های خود را به او سپرده بود و او نیز خوب به آنها درس می داد . از او پرسید که بچه های من را دوست داری ؟ گفت : بله ، بچه های خوبی هستند و خوب درس می خوانند . گفت : اینها را بیشتر دوست داری یا حسنین را ؟ ابن سکّیت در آنجا غیرتش به جوش آمد و گفت : خجالت بکش ، یک موی بچه های رسول خدا به صد تا مثل تو و بچه های تو می ارزد ! یک موی قنبر – غلام علی و حسنین – به صد تا مثل تو می ارزد . خلیفه دستور داد که زبان او را ببرند . طرفداران على (ع) خیلی از این قربانی ها دادند. 

در اسلام عزاداری نداریم ، ولی همین عزاداری عقاید تشیع را حفظ کرده ، منتها نه اضافات و خرافاتی که به آن اضافه کرده اند ، عزاداری ای که عزا و حکمت آن را نشان بدهد ، ان شاءالله ما بتوانیم عزاداری خوبی داشته باشیم و عزا برای اعمال ناشایست خود بگیریم .


۱-    صبح شنبه، ۲۲/۱۰/۱۳۸۶ ه.ش
۲-    «و هر آنچه از او خواسته اید به شما ارزانی داشته است.» سوره ابراهیم، آیه ۳۴
۳-    مثنوی معنوی، تصحیح توفیق سبحانی، دفتر اول، بیت ۷۵۱