مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» مجلس صبح چهارشنبه خانم‌ها ۹۵/۸/۲۶ (مصلحت الهی – وظایف مرد و زن بیرون و داخل خانه)

majzoobalishah02بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی‌ها، این بیشتر خب برای آقایان مصداق پیدا می‌کند ولی خوب مع‌ذلک چون الان یادم آمد، حالا می‌گویم. خیلی‌ها می‌گویند که: کار نداریم و دست به هر کاری می‌زنیم نمی‌دانم چرا خراب می‌شود، درست نمی‌شود؟ من به آنها می‌گویم یا گاهی می‌نویسم؛ می‌گویم: خوب فکر کنید خداوند با شما دشمنی که ندارد، می‌گویند: نه! فرضاً خدا دشمنی هم داشته باشد، دشمنی‌اش را برای زندگی شما اِعمال نمی‌کند، می‌گذارد بعد! و این خیلی خطرناک‌تر از سایر موارد است برای اینکه طرف گول می‌خورد، می‌گوید: من که این کارها را کردم، هیچ ضرری به من نرسید ولی ضررش از یک جایی می‌رسد یا اینکه در آخر می‌رسد. به هر جهت آنچه امر الهی است، باید انجام بدهید بعد که در زندگی معمولی به مشکلی دچار شدید از همان قبیل که مثلاً کاری می‌خواهید، کاری ندارید و غیره، مراجعه می‌کنید و به شما دستوری داده می‌شود حتماً آن دستور را اجرا کنید ولی خوب این فکر هم بکنید که خدا با شما دشمنی ندارد که به هر کاری دست می‌زنید خراب کند.نه! لابد یک مصلحتی در آن هست. اتفاقاً من حتی در خیلی [از موارد] گاهی (در قضایای جزئی هم) این مورد را می‌بینم مثلاً لقمه‌ای را برمی‌دارم بخورم از دستم می‌افتد. این معلوم است دست من آن قدرت نگهداری شیئ را ندارد، یک خورده اعصابم ضعیف شده است. این خوب طبیعی است ولی مع‌ذلک من فکر می‌کنم این سرنوشت را خداوند تعیین کرده است و بنابراین مصلحت من نیست که آن لقمه را بخورم، از دستم افتاد به این طریق در مقابل هر واقعه‌ی ناگواری، واقعه‌ی کوچک یا واقعه‌ی بزرگ آرامش پیدا می‌کنم. یعنی واقعاً همین جور فکر کنید که همه‌ی این گردش روزگار روی قواعدی است به امر خداوند! به قول مشهور:

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای

نَبُرد رگی تا نخواهد خدای

که البته همین معنی را فردوسی به شعر گفته است و سعدی هم در یک جایی عیناً همین را گفته. بنابراین به آن بدبینی گوش ندهید. این عکس‌العمل داخلی و روانی خود ما است که باید به یک مسائل بیخودی، افکار نادرستی، بیخود راه ندهیم که وارد مغز ما بشود ولو مختصری. برای اینکه در آنجا رشد می‌کند و ذهنی را که مُستَعِد انحراف و اشتباه است، به اشتباه و به انحراف می‌اندازد. خوب مثلاً یک آقایی آمده بود گفت: کاری به دست نمی‌آورم، بیکار هم هستم. گفتم: خوب چه کارهایی بوده که می‌خواستی؟ گفت: من خواستم مثلاً رئیس فلان جا باشم، مدیر فلان کار باشم، نشده. گفتم: خوب بیخود خواستی! وقتی می‌خواهی کار بکنی یعنی یک نیروی از خودت را در خدمت دیگری قرار می‌دهی که می‌گویی برادر من این نیرویی که خداوند در جسم من آفریده این را در اختیار شما می‌گذارم، شما هم اینقدر مثلاً مزد به من بدهید. این است! نه اینکه هر کاری تو بخواهی، دیگران وارد و مجبور باشند همان کار را برای تو پیدا کنند منتهی این دستور در مقابل برای رعایت خانم‌ها یک محدودیتی پیدا می‌کند و آن هم اینکه خانم‌ها چون اولاً خودشان باید رعایت احترامات خودشان را بکنند، و بعد از آن هم رعایت اینکه مبادا در راهی قدم بگذارند که آن راه لیز و سرازیری است که از دستشان در می‌رود. خوب آن را خود شما می‌توانید بفهمید.

کاملاً هم فهمیده می‌شود. این است که هیچ کار، هیچ ناامنی در دستگاه طبیعت یا به اصطلاح “اراده‌ی خداوند” پیدا نمی‌شود. همه جا امن و امان است و طبق امر الهی در گردش! همان طوری که هرگز خورشید عصبانی و خسته نمی‌شود از اینکه شما مثلاً چرا امروز در ۲۴ ساعت مثلاً ۱۲ ساعت باید به یک شغلی بپردازید، ولی نگاه می‌کنید خورشید ۱۰ ساعت هست، خورشید هرگز خسته نمی‌شود، چرا فقط ۱۰ ساعت زنده است. خورشید خسته نمی‌شود ما هم نباید خسته بشویم، از اینکه چرا خورشید اینجوری است. این را حتماً رعایت بکنید و همه چیز را وقتی از طرف خداوند دانستید و معتقد بودید، یک مصلحت الهی در آن هست که آن موقع ممکن است شما نفهمید و نمی‌دانید ولی بعداً مصلحت آن را خواهید فهمید، این به هر جهت! حالا البته در مورد خانم‌ها کمتر مورد پیدا می‌کند. برای اینکه خانم‌ها غالباً که ازدواج کرده‌اند وظیفه‌ی سنگین خانواده به عهده‌ی مرد است. البته وظیفه‌ی عاطفی و انسانی آن به عهده‌ی زن است یعنی کاسبی کردن به عهده‌ی مرد است، مهربانی کردن و اداره کردن جامعه‌اش به عهده‌ی زن‌هاست در خانواده. نگویید که حالا خیلی خوب من دیدم فلان کس مثلاً اصلاً دنبال کارهای خانوادگی نمی‌رود، دنبال کاسبی و این حرف‌ها! ولی [آن مسأله] و بی‌نظمی موجب از هم پاشیدگی زندگی می‌شود. خانواده‌هایی که می‌مانند، بیشتر می‌مانند! توجه به این امر دارند. مثلاً خانواده‌ی فرض کنید صفویه، خانواده‌ی زندیه ولی همه‌ی خانواده‌ها نمی‌مانند. یک خانواده‌هایی هستند که شاید اول زیاد ماندگار نیستند ولی تدریجاً توجه کردند و ماندگار شدند. این خانواده‌ها هستند که ملت را حفظ می‌کنند، دین را حفظ می‌کنند. شما هم هر کدام سعی کنید از آن خانواده‌هایی باشید که «وظایف خود را درست انجام می‌دهید». مرد به جای خودش و زن به جای خودش، آن وقت که مرد و زن هر کدام سر جای خود قرار داشتند، بچه‌ها هم درست تربیت می‌شوند. خودشان آن وقت تربیت پیدا می‌کنند برای اینکه بچه‌ی دو یا سه ساله، نمی‌دانم پنج‌ساله که نمی‌داند وظیفه‌اش چیست؟ کسی هم همیشه به او نمی‌گوید ولی خودش می‌بیند وقتی در مجلسی بیاید، مادر اخم کند پدر اخم کند دیگر به آن مجلس نمی‌آید، دیگر آن کار را و آن حرف را نمی‌زند و خودش خودبه‌خود می‌فهمد. بنابراین در خانواده هم اگر پدر و مادر که اولین سنگ‌بنای خانواده هستند یعنی قبل از اینکه فرزند به دنیا بیاید این‌ها اساس خانواده هستند. این‌ها وظایف خودشان را درست انجام بدهند و هر کدام تشخیص بدهند چه وظیفه‌ای دارند، بچه هم وظیفه‌ی خودش را پیدا می‌کند اینها هم هیچ منافاتی با سایر وظایف ندارد. همه‌ی این نوع وظایف را باید انجام داد ضمناً کسی در خانواده‌اش این‌جور است، در جامعه چه‌ جور باشد با همه مهربان باشد و هر کدام در جامعه‌ی فرهنگی چه جور باشد، همه‌ی اینها خودش جابجا درست انجام می‌شود. مثل این که پازل‌ها را که اگر سه جا، پنج جا درست زده‌اید یک چندتایی آن وسط خالی بود، بدون اینکه (مشکلی باشد) خود شما این‌ها را درست درمی‌آورید. این جامعه هم از نظر هر کسی یک پازل است، سعی کنید در این پازل هر کدام را جای خودش قرار بدهید. خانواده را اول، مرد را بعد، زن را و بعد بچه‌ها اگر بزرگ شدند سر جای خود قرار بدهید. این یک جامعه‌ی صحیح می‌شود! خود این یک پازل است و در زندگی مردم مؤثر است و پیشرفت می‌کند. حالا ان‌شاءالله همه‌ی ما این توفیق را داشته باشیم .ان‌شاءالله.