مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح شنبه آقایان ۹۵/۸/۲۲ (درد و درمان، کوشش برای کمال)

majzoobalishah09بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند وقتی بشر را خلق کرد، خلقت اولیه که نقص و عیبی نداشت، بیماری هم نداشت. اصلاً اسم این بیماری‌ها هم بعداً آمد. اما به تدریج خداوند همه‌ی آن بیماری‌هایی را که بشر باید بشناسد بر وجود ما مستولی کرد. یک مقدار بیماری‌هایی که (هست) و آثار بیماری را می‌بیند ولی اسم برای آنها نمی‌گذارد و نمی‌داند که این بیماری است فکر می‌کند که طبیعی‌ست. البته خداوند در هر موردی که درد آفرید، درمان هم آفرید! باباطاهر می‌فرماید:

یکی درد و یکی درمان پسندد                               یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران                           پسندم آنچه را جانان پسندد

 خب این البته «یک حالت درویشی کامل است» که همه‌ی چیزها را حتی بیماری‌ها را از ناحیه‌ی “خداوند” می‌داند. می‌گوید: چون از ناحیه‌ی خداوند است قبولش داریم. منتهی بیشتر همان جوری که خداوند برای بندگانش مقرر کرده است؛ که کوشش کنند برای کمال وجود خودشان و برای اینکه نواقص و عیوبی که در فطرتشان هست، جبران شود کوشش کنند. این است که شاید خلقت اولیه، هیچ نقص و عیبی نداشت و برای ما مدل حساب می‌شد. الان شرح حال حضرت آدم (ع) را مطالعه کنیم یا همسر ایشان حوا را، می‌بینیم که هیچ نقصی ندارد. در واقع این را خداوند مدل به ما داده است و می‌گوید: «بر طبق این مدل و بر طبق آن دستوری که من دادم، درمان کنید» یعنی باید در ضمن اینکه درمان هم از ناحیه‌ی خداوند است، ولی ما چون آن را به صورت یک درمان اضافی می‌بینیم باید در رفعش کوشش کنیم. این نه برای دشمنی با این بیماری است بلکه برای میل به سلامت و صحت است. البته مثل اینکه فرض بفرمایید می‌خواهید بروید مثلاً حضرت عبدالعظیم رفیقتان صحبت می‌کند. می‌گوید: یک دریاچه، حوضی قدیمی هست که خیلی برای من خاطره‌انگیز است و همیشه به یادش هستم. این خاطره‌ای که او دارد برای خودش خاطره است ولی کسی که می‌خواهد برای زیارت برود به این توجه ندارد. منتهی وقتی به زیارت رفت، در ضمن زیارت می‌بیند مثلاً فلان جا پله‌هایش خراب است، یک بنایی را می‌گوید و دستی به آن می‌کشد. این نه اینکه زیارتش قبول نیست، نه! اگر واقعاً نیتش از اول زیارت بوده، زیارتش هم قبول است. مرحوم پدر…، مرحوم راشد آقای … کتابی در شرح حالش نوشته است. مرد باصفایی بوده است. او همیشه مشغول کارهای زراعت و نگهداری از گاو و گوسفند بوده ولی اهل علم هم بود یعنی دانشمندی بود که از دانشش نان نمی‌خورد، دانشش را جداگانه داشت و شغلش هم جدا. ایشان، این داستان را من از حضرت صالحعلیشاه شنیدم. یک وقتی آقای راشد قصد زیارت داشتند، از تربت حیدریه تا مشهد بیست فرسخ است. کسی را که ترتیب سفرش را می‌داده است فرستاده به منزل و این را گفته: که از منزل ما یک جفت سرپایی اضافی و یک عبای اضافی (بگیر و بیاور) آقا آنها را می‌گیرد و عازم سفر می‌شود. در مشهد اول به بازار مشهد می‌رود. خریدهایی را که باید بکند انجام می‌دهد یعنی برای همسرش چادر یا پارچه‌ای بگیرد، برای بچه‌ها اسباب‌بازی بگیرد. اینها را انجام می‌دهد بعد به منزل می‌رود. همسرشان می‌بیند که آقا در زد. می‌رود می‌بیند که شوهرش، آقای راشد است. می‌گوید: مگر شما برای زیارت مشهد نرفتی؟ می‌گوید: نه! می‌گوید پس این پیرهن‌ها چی بود خواستید؟ گفت: من قصد زیارت مشهد داشتم که بروم مشهد و برگردم به این کارهام برسم. ولی در آن وسط کارهای دیگری هم پیش آمد. یعنی دیدم که بهتر این است که یک چادر برای تو بگیرم، یک کفش برای … بگیرم. نیتم که برای به اصطلاح زیارت بود عوض شد! نیتم خرید سوغات برای تو بود. حالا این لباس‌ها را بگیر، من حالا می‌خواهم به زیارت بروم. یعنی “حالا نیت زیارت کردم” و می‌خواهم به زیارت بروم. این خیلی کم می‌شود البته که کسی به درجه‌ی عالی از اخلاص برسد که بتواند تمام نیت خودش را متوجه انجام کار خاصی کند. ولی خب این کار شدنی است و به اصطلاح کار و اشتغال ما این است که بتوانیم چنین حالتی را به دست آوریم. مرحوم راشد خیلی تعارف زیادی می‌کنند. حضرت “صالحعلیشاه” هم با آقای راشد موافق بودند با راشد بزرگ که قبلاً مرده بود. خب با راشد فعلی هم تا حدی با او موافق بودند. ولی با وعّاظ بعدی، فقط از جهت وعظ موافق بودند. یعنی می‌گفتند: واعظ شیرین‌کلامی است یا واعظی است که یک قدری مطالعه دارد و هوایی حرف نمی‌زند اما از سایر مسائل نه! و اما با این وجود روضه‌خوانی برای تجلیل از نام امام حسین و هدف امام حسین است؛ یعنی ما برای آن هدف امام حسین، که از بین بردند نگران و ناراحت هستیم، و می‌خواهیم اعلام کنیم که ما هم جزو همین نیت هستیم و این قسمت را خب خود یزید هم فهمید. یعنی همه فهمیدند که نیت امام حسین؛ از بین بردن هدف یزید است، برای اینکه اسلام را (کوچک کند). “الاسلام یعلو ولا یعلا علیه”؛ اسلام بلندمرتبه می‌شود و هیچ چیز از آن بلندتر نخواهد بود. حالا ان‌شاءالله ما را هم خداوند توفیق دهد که آن اسلام واقعی را هم درک کنیم و هم به آن عمل کنیم.