ایده‌آلیسم آلمانی – بخش دوم و پایانی

گفتگوی منیره پنج‌تنی با میثم سفیدخوش

meisam sefid khosh• در انتشارات حکمت، انتشار مجموعه‌ای را به نام «ایده‌آلیسم آلمانی» آغازکرده‌اید. ملاک شما برای انتخاب آثار چیست؟

اول از همه اینکه نوشته‌هایی از خود فیلسوفان این مکتب را برمی‌گزینیم. همان‌گونه که می‌دانید تاکنون از فیلسوفانی چون فیشته یا شلینگ هیچ اثری ترجمه نشده است. فیلسوفانی چون کانت و هگل هم دارای آثار مهمی هستند که به‌سادگی از نگاه‌ها دور افتاده‌اند. این آثار که اغلب در یک برهه نزدیک به هم نگاشته شده‌اند، گاهی پیوند درونی معناداری هم دارند. من تلاش کرده‌ام تا با درکی از ارتباط میان آثار به گزینش آ‌نها اقدام کنم؛ هرچند این امر به‌صورت نسبی است، زیرا در نهایت برنامه‌ی ما این است که در درازمدت همه‌ی آثار موجود را به فارسی برگردانیم. ولی در تعیین اولویت‌ها به این رابطه می‌اندیشم. برای نمونه من با درکی از رابطه‌‌ی محتوایی کتاب‌های ایمان و شناخت از هگل، آموزه فراگیر دانش و تعین آدمی از فیشته تصمیم گرفتم این سه با هم کار شوند. همچنین با هدف شناسایی سیر تطور هگل در ینا به عنوان مقدمه‌ای مهم در اندیشه هگل تصمیم گرفتم که آثار این دوره را اولویت بخشم، درواقع تلاش می‌کنم ارتباط درونی کتاب‌ها را درنظر داشته باشم.

• مترجمان این مجموعه چگونه انتخاب می‌شوند؟

برای من ارتباط علمی مترجمان با موضوع کارشان، در کنار آشنایی مناسب با زبان ملاک مهمی به شمار می‌رود. در همین دو نمونه کاری که تاکنون منتشر شده، با مترجمانی جوان روبه رو هستیم که تجربه‌های بسیار خوبی در تحصیل و تحقیق هگل و فیشته دارند. آقای اردبیلی نه تنها کتاب متافیزیک ینا را ترجمه کرده، بلکه پژوهش گسترده‌ای هم در آن کرده است و به نظرم در حال حاضر بهترین کسی است که در ایران می‌تواند درباره‌‌ی همین کتاب سخن بگوید. آقای حسینی هم قبل از ترجمه‌ی کتاب فیشته پایان‌نامه‌ای درباره‌ی وی نگاشته و کتاب مهمی درباره‌ی اندیشه‌های او ترجمه کرده است. به هرروی، مترجمان ما بیشتر از نسل جوان‌تری هستند که به‌نظرم ایده‌های بهتری دارند و از جهت اخلاق حرفه‌ای و شور کار و همزبانی، اشتراک معنادارتری دارند.

• شما به عنوان دبیر مجموعه، چه وظایفی را بر عهده دارید؟ آیا متن‌های ترجمه شده را مقابله و ویراستاری هم می‌کنید؟

پیش از هر چیز گزینش متون و مترجمان به عهده‌ی بنده است. من در این مرحله غیر از بررسی‌های خودم با متخصصان زیادی هم مشورت می‌کنم تا به یک اجماع نسبی معقول دست یابم. دومین کار من برقراری رابطه میان مترجمان برای هماهنگی‌های علمی است. در مواردی این رابطه ضروری‌تر می‌شود. پس از آن با هر اثر رابطه‌ی مشخصی برقرار می‌کنم. آنچه برای هر اثر انجام خواهم داد، بررسی ترجمه پس از دریافت آن است. ممکن است در موردی نیاز باشد کل اثر را ویراستاری کنم یا در اثری کارم در حد مشاوره در مورد بخش‌هایی از کتاب باشد. ولی در هر صورت هر کتاب را ابتدا با تطبیق بخش‌هایی از آن عیارسنجی کرده و براساس داوری‌ام سطح کار بعدی را تعیین می‌کنم. همان‌طور که در یک مورد هم پیش آمد، ممکن است کار در اندازه‌ای نباشد که حتی با ویراستاری ارتقا یابد که در این صورت از برنامه خارج می‌شود.

در سال‌های گذشته، طیف وسیعی از کتاب‌هایی که به صورت مجموعه یا دوره بودند، با مترجمان مختلف منتشر شده‌اند؛ اما مشکل اینجا بود که این آثار نه تنها در کلیت، بلکه در کلید‌واژه‌های اصلی هم یکدست نبودند. می‌توانم به تاریخ فلسفه کاپلستون اشاره کنم؛ البته به مقتضیات زمان انتشار این آثار واقفم با این حال، هنوز هم این مجموعه به همان شکل سابق تجدید چاپ می‌شود و واقعاً جالب نیست. فکر می‌کنم هیچ ربطی هم به این ندارد که چون تاریخ فلسفه‌های دیگر منتشر شده‌اند، نیازی به ویرایش مجدد این آثار نیست.

• حال که بناست مجموعه‌ی ایده‌آلیسم آلمانی در یک قالب و فرم مشخص با اهداف معینی منتشر شود، می‌خواهم بدانم برنامه‌ی شما برای یکدست‌سازی معادل‌ها و ترجمه‌ها چیست؟

ببینید یکدست‌سازی اصطلاحات و معادل‌ها لزوماً کار درستی نیست. به هر روی مترجمان ما هر کدام برداشت و ذوق خود را دارند و نمی‌توانیم آنها را وادار کنیم تا همه از یک معادل بهره گیرند. کاری که می‌توان کرد این است که با هم درباره‌ی اصطلاحات مهم گفتگو کنیم و در صورت امکان به هم نزدیک‌تر شویم. البته یک نکته را نباید فراموش کرد که کار ما مربوط به نویسنده‌های متفاوتی است؛ در حالی که مثلاً تاریخ فلسفه‌ای که مثال زدید از یک نویسنده بوده است. اشکال آن کار این بود که تفاوت قلم مترجمان بسیار زیاد است، درحالی که نویسنده یکی بوده است.

• نکته‌ی مهمی که به بحث ترجمه‌ی این آثار مربوط می‌شود این است که اکثر این کتاب‌ها تا جایی که من دیدم، از زبان انگلیسی ترجمه می‌شوند و نه آلمانی. به نظر خودتان برای چنین مجموعه‌ای و دست‌یافتن به اهدافی که در ابتدای گفتگو بر شمردید، بهتر نبود آثار از زبان آلمانی ترجمه می‌شدند؟

ببینید این از بحث‌های جدلی‌الطرفینی شده است. البته تردیدی نیست که ترجمه‌ی مستقیم از آلمانی امکان دقت‌های مفهومی را بالا می‌برد؛ زیرا نمونه‌های زیادی از ترجمه‌های متون از زبان آلمانی داریم که کیفیت بالایی ندارند. با این همه واقعیت موجود در جامعه‌ی علمی ما این است که مترجمانی با تسلط بالا به زبان آلمانی و تسلط به موضوع بحث خیلی کم داریم. با این همه ما از مترجمانی استفاده می‌کنیم که هم به دلیل آشنایی نسبی با زبان آلمانی و هم تخصص در موضوع بحث، بر اصطلاحات فنی کتاب مورد نظر تسلط قابل‌قبول داشته باشند. نکته‌ی دیگر کار گسترده‌ و انتقادی مترجمان انگلیسی‌زبان در مورد کتاب‌هایی است که برگزیده‌ایم. برای نمونه کتاب متافیزیک ینا و منطق ینا را تیم برجسته‌ای از مترجمان هگل‌شناس آمریکایی، زیر نظر یکی از مراجع مهم هگل‌شناسی ترجمه کرده‌اند. به نظرم در حال حاضر استفاده از ترجمه‌های خوب و شناخته‌شده‌ی انگلیسی کم‌خطرترین راه موجود است.

• تاکنون در سال‌های مختلف، برخی از کتاب‌هایی که در سنت ایده‌آلیسم آلمانی می‌گنجد، منتشر شده است. آیا برنامه‌ای برای بازترجمه‌ی آثار منتشر شده هم دارید؟

اولویت ما کتاب‌هایی است که تاکنون ترجمه نشده است؛ چون تعداد قابل‌توجهی از کتاب‌های این فیلسوفان ترجمه‌ نشده‌اند. با این همه، به‌ویژه در مورد کتاب‌هایی که ترجمه‌های نامناسبی دارند، منعی نمی‌بینم که دوباره ترجمه شوند.

• آیا آثاری که در این مجموعه انتخاب و منتشر می‌شوند ترتیب خاصی دارند؟

همان‌طور که گفتم یک اولویت‌بندی نسبی در ذهن دارم، ولی واقعیت این است که در مقام چاپ نمی‌توانیم دقیقاً بر اساس این اولویت‌ها رفتار کنیم. منتشر شدن کتاب‌ها به چیزهای زیادی وابسته است، به‎ویژه به آماده شدن کارها. برای نمونه حجم کتاب، دشواری متن، ویراستاری، شرایط خود مترجمان همه جز عواملی هستند که زمان‌بندی چاپ کتاب را تحت تأثیر قرار می‌دهند. سیاست ما این است که در هر مرحله چند کتاب را با هم کار می‌کنیم و در این میان هر کدام که زودتر آماده شد، چاپ خواهیم کرد.

• تاکنون دو جلد از این آثار منتشر شده است: «متافیزیک ینا» اثر هگل و «بنیادآموزه فراگیر دانش» نوشته‌ی فیشته. اگر ممکن است اندکی هم درباره‌‌ی این دو جلد برای ما بگویید.

از دومی آغاز می‌کنم. این اثر یکی از مهم‌ترین آثار فیشته است. فیشته که زمانی رسالت خود را تصریح پروژه‌‌ی فلسفی کانت می‌دید، در این اثر که چند ویرایش از آن را متناسب برخی تغییرات شرایط نگاشته است، می‌کوشد تا از پروژه‌‌ی کانت فراروی کند. البته هگل در رساله‌ی ایمان و شناخت بر این باور است که به رغم تلاش فیشته برای فراروی از کانت در این کتاب، او نتوانسته است منطق کانتی اندیشه‌ی خود را کنار گذارد. در جامعه‌ی علمی آلمان آن روز، این کتاب بحث‌های الهیاتی مهمی را پیش انداخت؛ درحالی که اصولاً پروژه‌ی فیشته الهیاتی نبود، بلکه تلاش می‌کرد تا در راستای خواستی که در اندیشه‌ی آن زمان رقم خورده بود، فلسفه را به مقام علم برساند. به نظر من این کتاب نمونه فیشته‌ای سنجش خرد ناب کانت و از جهاتی پدیدارشناسی روح هگل است. کتاب متافیزیک ینای هگل هم اثری است که در نظام نخست فلسفی هگل جایگاه مهمی دارد و البته در نظام بعدی او هم با تغییر در محتوا و موقعیت اهمیت خود را حفظ می‌کند. در این نظام منطق و متافیزیک در پیوند با هم مطرح می‌شوند. در طرح بعدی هگل پدیدارشناسی بخش نخست نظام‌مند می‌شود، هرچند همین هم بعداً در دانش‌نامه‌ی علوم فلسفی تغییر می‌کند. ما در کتاب متافیزک دوره ینا رگه‌های اولیه‌ای از برخی مباحث مهم هگل در پدیدارشناسی را مشاهده می‌کنیم و بنابراین مطالعه‌ی این اثر سیر تطور آ‌نها را بر ما آشکار خواهد کرد.

• خود شما هم کتاب «ایمان و شناخت» اثر هگل را ترجمه کرده‌اید. جایگاه این اثر در منظوم فلسفی هگل چیست؟

این کتاب را باید نوعی خروج آشکار هگل از وابستگی به اندیشه‌های کانتی داوری کرد. در واقع به نظر من این رساله در کنار رساله تفاوت نظام‌های فلسفی فیشته و شلینگ، که پشت سر هم نگاشته شده‌اند، اولین موقعیتی هستند که هگل در آنها، خودآگاهانه، به عنوان متفکری با پروژه‌ی فلسفی مستقل نمایان شده است. این کتاب تفسیری رادیکال از فلسفه‌ی کانتی ارائه می‌دهد و به بهانه‌ی تحلیل آرای کانت، یاکوبی و فیشته به ارزیابی نسبت شناخت و ایمان اقدام می‌کنند. این کتاب همچنین نخستین نقد جدی و گسترده‌ی هگل به روشن‌اندیشی و رومانتیسیسم را هم توأمان به‌دست می‌دهد و از این حیث، سرآغاز پروژه‌ی فلسفی پدیدارشناسی روح است. همان‌گونه که می‌دانید فراروی از این دو جریان در آن دوره، نتایج فلسفی و حتی سیاسی اجتماعی مهمی را در پی داشت که به قول خود هگل متناظر با نوید ورود به جهانی نو بود که در راه بود.


* با اندکی تلخیص 

منبع: روزنامه اطلاعات