مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه “مجلس صبح شنبه آقایان ۹۵/۸/۱(دقت در اجرای احکام شریعت)

Hhdnat majzoobaalishah09

بسم الله الرحمن الرحیم

این تقسیم‌بندی که از لحاظ تئوری و فهم مطلب انجام داده‌ایم – اصولاً تقسیم‌بندی ها غالباً اینچنین است – مثلاً وقتی راجع به یک گل، کتاب می‌نویسند و بحث می‌کنند، نه اینکه گل‌های دیگر نه! این در بسیاری از گل‌ها مشترک است و همه هم می‌دانند، منتهی بحث را که جدا می‌کنند برای اینکه دقیق‌تر یک مسأله‌ای را بررسی کنند. مسأله‌ی شریعت و طریقت هم که در کتب ما و در گفتار بزرگان ما هست برای همین مطلب است. احکام شریعت نه اینکه هیچ چیز آن به ما مربوط نباشد نه! اولاً احکام شریعت همگانی است، برای همه‌ی  افراد و تمام طبقات است.  بعضی از (احکام) را خداوند به تشخیص خود ما گذاشته است، “تشخیص خودمان” یعنی ما را بر حسب فطرت آفریده و برحسب همان فطرت (هم باید عمل کنیم). مثلاً بسیاری از (احکام) پاکی و طهارت، اینها (شریعت) مثلاً گفتند: که وضو باید با چه خصوصیتی باشد و بعد فرمودند: که نماز که می‌خوانید باید قبلاً وضو گرفته باشید. بعد وضو را تشریح کردند که اگر نیت خودتان، تشخیص خودتان این بود که نمی‌توانید وضو بگیرید، وضو برایتان ضرر دارد نگیرید. یک جانشین برای آن که تیمم است قرار دادند. همه‌ی اینها با تشخیص خود انسان است. یک کارهای دسته‌جمعی است، مثلاً فرمودند: در یک لشگر، البته یک لشگر اسلامی برای اینکه الان دیگر قرن‌هاست که آن حکومت اسلامی وجود ندارد. یعنی در واقع بعد از شهادت حسین بن علی (علیه‌السلام) دیگر حکومت‌ها، اسلامی نبودند. همان حکومت هم آخرین حکومت ظاهراً اسلامی بود که می‌خواست حکومت اسلامی واقعی را براندازد. که در این جنگ، جنگ مغلوبه شد، و خداوند مثل اینکه فرمانش بر این بود که دیگر حکومت اسلامی نباشد.

ما در واقع در تمام این مدت، حکومتی که حکومت علی باشد نداشتیم. البته مادام علی (علیه‌السلام) هر چه خودش می‌کرد برای ما حجت بود اما آنچه دیگران می‌گفتند – الان فرض کنید شورای …خیلی (فرمایشات) از قول حضرت علی به عرض رسانده یا دروغ است یا تفسیرش غلط است – به هر جهت، یکی از این‌هایی که احکامش هنوز هست و هنوز هم باید رعایت کنیم، مسأله‌ی “نماز جماعت” است. در نماز جماعت یک وظیفه‌ای بر عهده‌ی امام هست، یعنی پیش‌نماز و یک وظایفی بر عهده‌ی مأمومین، این‌ها به هم مرتبط و متناسب است. مثل خود لشگریان که در جنگ شرکت می‌کنند. چنین لشگریانی اگر اسلامی باشند، یعنی زمان خود پیغمبر یا زمان علی (علیه‌السلام) این‌ها باید پیروی از فرمان امیرشان کنند. امیرشان هر دستوری داد همان است. در نماز هم هر سوره‌ای که امام خواند، پیش‌نماز خواند؛ مؤمنین هم باید نگاه کنند، باید گوش بدهند این وظیفه‌ی آنها است. منتهی یک شرایطی هم خدا باز برای امام گذاشته است. هر کسی خودش نمی‌تواند پیش‌نماز دیگران باشد. اجازه باید باشد و اجازه‌اش نیز مؤکول بر شرایطش است. یعنی فرض کنید یک طفل کوچکی اگر هم بر فرض محال اجازه داده باشند؛ این باید تفسیر شود برای اینکه اول بار، اول شرط نماز جماعت “بلوغ” است و یا سلامت کامل داشته باشد. برای اینکه این حالاتی که در نماز به خود می‌گیریم (خم و راست شدن‌ها) اگر بخاطر یک هدف نباشد – ” هدف مشخص ایمانی” نباشد – این حالات مثل حرکات یک قدری زیادتر دیوانه‌وار است. خب در اخبار داریم که تا مدت‌ها نماز را در مسجد‌‌الحرام در مسجد، پیغمبر می‌آمد و در گوشه‌ای از مسجد نماز می‌خواندند.

کسانی که به او اقتدا می‌کردند؛ یکی همسر حضرت بود، خدیجه و یکی هم علی (علیه‌السلام) بود! که هنوز کاملاً هم جزو مردها حسابش نکرده بودند ولی هنوز رشید بود. که بعداً، کسی از دیگری پرسید: در گوشه‌ی مسجد چند نفر خم و راست می‌شدند ما نفهمیدم چه‌کاره هستند؟ یعنی یک حرکت غیرعاقلانه تلقی می‌شود. بنابراین خود نمازگزار هم باید “عاقلانه” نماز را ادامه دهد. یکی از شرایط نماز “شعور کامل به کاری است که انجام می‌دهد” یعنی آگاهی داشته باشد که الان دارد چه می‌کند؟ و مسلط باشد بر حافظه‌ی خودش و در اعمالش هم مطابق حافظه کار کند. بنابراین فرمودند شخصی که مثلاً دچار بیماری‌های اعصاب می‌شود مثل آلزایمر، این فرد نباید خودش نماز بخواند اگر خودش بدون اینکه به دیگران بگوید، به نماز بایستد تا دیگران به او اقتدا کنند، در این صورت هم خودش گناهکار است و هم آنهایی که به او اقتدا کردند، گنهکارند! زیرا باید وارد باشد، بفهمد چه می‌گوید! من خودم که اگر توجه کرده باشید مدتی است خدمت آقایان نمی‌آیم. برای اینکه گاهی خاموشی و فراموشی به من دست می‌دهد، نماز در آن لحظات باطل است. حتی صبح‌ها که تو منزل هستم و کسی خواستند اقتدا کنند. گفتم: اقتدا کنید، نمازتان را بخوانید ولی بیاید اقتدا که می‌کنید نه اقتدای شرعی است. همین جور گوش بدهید به همین حرفی که می‌زنم چون نماز هم آیه‌ی قرآن است، آیات قرآن. همان نمازی که می‌خوانند در موردش فکر کنند. بنابراین خود امام، پیش‌نماز گنه‌کار است.

اگر نظرتان باشد در یک مورد من عملاً نشان دادم، آقای رحمت‌الله علیه! مرد بسیار خوبی هم بود. ولی چون گفتند که فراموشی دارند، من خواهش کردم و بعد این خواهش را برای اینکه دیگران هم خبر داشته باشند، نوشتم (مرحوم شده است) که فعلاً تا زمانی که بیماری دارند نماز را نخوانند. مأمومین هم همین جور، حق ندارند که اگر در شرایط نماز را بجا بیاورند، دیگر مأمون حق ندارد بر پیش‌نماز ایراد بگیرد ولی اگر شرایط را به کار نبرند یا کمتر به کار ببرند در این صورت آن نماز صحیح نیست، و آن نماز را باید تجدید کنند. و اگر مأمومین هم فهمیدند، دانستند که چنین چیزی هست باید اقتدا نکنند و حتی به دیگران هم بگویند اقتدا نکنند! که مثلاً در همان موردی که مثال زدم چون دیگران نگفته بودند یا بعضی که گفته بودند گوش نداده بودند، من خودم دخالت کردم! یعنی در واقع از پیش‌نمازی عزل نکردم، گفتم: موقت! فعلاً نباید بخوانند تا دفعه‌ی بعدی که من خودم بگویم! بنابراین از همه رعایت این را می‌خواهم و همین جور در مساجد که می‌روید و مشرف می‌شوید به هر مسجدی اگر پیش‌نماز شرایط ظاهری را بجا آورد، باید اقتدا کنید. به نیت درونش است مربوط به مأمومین نیست. من نیت می‌کنم به این آقا که چون دارد این آیات قرآن را می‌خواند و به این دستور الهی رفتار می‌کند؛ بنابراین به او اقتدا می‌کنم و از او هم می‌خواهم که او هم ما را جزو مسلمین به حساب بیاورد. دیگر اینکه نیت او چیست؟ به مأمون ارتباط ندارد. امام هم مانند همه‌ی افراد، نیتی دارد که گفتم باید خلوص نیت باشد! و باید خودت شرایط نماز را در خودت ببینی و اگر نبینی گنه‌کاری! اینها بسیاری از احکام شریعت است که ما نباید رها کنیم، بگوییم چون شریعت است. احکامی است که همه باید بدانند. احکام نماز را همه باید بدانند برای اینکه نمازشان درست باشد نه تنها این مسأله به مجتهدین مربوط است، نه ! تمام افراد هم باید رعایت کنند.

این است که کمتر در مسائل شرعی، جایی که اطلاع ندارید اطلاع بگیرید. وقتی اطلاع پیدا کردید، دیگر باید انجام دهید. بعضی‌ها همین هم بر ما ایراد گرفتند و می‌گویند: اینها شریعت و طریقت را دو چیز می‌دانند و اسلام را شقه کردند. نه! اسلام را شقه نکردیم، اسلام را کسانی شقه می‌کنند که احکام دینی را به سخره یا اشتباه می‌گیرند. در یک اخباری در تذکرةالاولیاء یکی از عرفا و بزرگان که نماز می‌خواند و همه به او اقتدا می‌کردند. یک روزی از راه آمد همه ایستادند، تا وسط جمعیت آمد که به محل پیش‌نمازی برود. نگاهی کرد و برگشت و رفت خانه، نماز را نخواند! همه خدمتش آمدند و پرسیدند: که چرا نماز نخواندی و چرا آمدی و برگشتی؟ گفت: من به این خیال آمدم که مثل همیشه، گفتم که خالص باشم و نمازم را برای خدا بخوانم، وقتی تا آنجا رسیدم و به جمعیت نگاه کردم، خوشحال شدم که یک چنین جمعیتی به من اقتدا می‌کنند یعنی من را رئیس خودشان در این راه حساب می‌کنند. نیت نمازم عوض شد. یعنی خوشحال شدم از اینکه همه به من روی آوردند و من بر همه برتری دارم. این خوشحالی موجب بطلان نماز است – این است برگشتم که – نه نماز خودم و نه نماز مأمومین باطل نشود! حالا این جور عرفا دقت می‌کردند. از این قبیل داستان‌ها فراوان است. اینها رعایت می‌کردند و تا وقتی رعایت می‌کردند آن حالت “روشن‌بینی” در آنها بود. دوتا غزالی، یکی استاد محمد غزالی که اهل عرفان و دانشمند بود، و بسیار مرد شریف و بزرگی بود، و یکی هم برادر کوچکترش احمد غزالی که از اقطاب ماست (رحمةالله علیه). یک سفر محمد غزالی که خب مرد بزرگی بود، از بغداد که در نظامیه درس می‌داد، به نیشابور آمد. در واقع برای زیارت و دیدن مادرش! احمد برادر کوچکتر او هم که قطب ما بود در آنجا تشریف داشتند. محمد غزالی به مادرش گله کرد. گفت: همه به من اقتدا می‌کنند ولی برادر خودم که احمد باشد به من اقتدا نمی‌کند، و این موجب شکست و بدنامی من می‌شود. مادر به محمد (پسر بزرگش) خطاب کرد و گفت: چرا برادرت را؟ بعد از این هم بگو در نماز شرکت کند.

او گفت: چشم! محض اطاعت حرف مادر، به مادر گفت: این دفعه که نماز جماعت خوانده بودند، احمد جزو صف‌ها بود شروع به نماز کرد تا وسط‌های نماز بعد یک‌مرتبه نماز را قطع کرد. محمد به مادر گله کرد، گفت: این برادر یک بار هم که آمد به من اقتدا کند، بدترش کرد. آمد وسط نماز قطع کرد. مادر از فرزندش پرسید: چرا همچین کاری کردی؟ گفت: من تا جایی که امام در نماز بود با خدا حرف می‌زد، پشت سر او بودم. اینجا البته دو روایت هست؛ بعضی‌ها می‌گویند: که تا دیدم در دریای خون حرف می‌زند و شنا می‌کند، رد شدم. محمد غزالی گفت: همین طور است. من داشتم نماز می‌خواندم، وسط نماز یک مسأله راجع به حیض و نفاس زن‌ها به خاطرم آمد و همش فکرم به آن (سمت) رفت. یعنی در دریای خون غلط می‌زدم. از آن وقت احمد، آن دید عرفانی را داشت، قطب بود! و از آنجا بود که رها کرد. یک روایت دیگر هست که می‌گویند: چرا قطع کردی؟ گفت: تا جا که امام مشغول نماز بود من هم ادامه دادم، همین که امام رفت به استر خودش که مرکوبش بود، آب و جو بدهد ترک کردم. محمد گفت: همین طور است. من وسط کار فکر کردم، نکند خادم مسجد از یابوها، از آن حیوانات ما بی‌خبر باشد، خودم بروم آنها را آب بدهم که با وجودی که این هم ممنوع نیست….صحیح است. مع‌ذلک اینکه این است که امام هم شرایط خیلی سنگینی دارد. شرایط پیش‌نماز، از شرایط مأموم بیشتر است و کارش مشکل‌تر است. به هر جهت خداوند ما را ان‌شاءالله هدایت کند بیماری‌های ما را مرتفع کند.