طریقت صفویه و ترکیب‌بند محتشم (بخش دهم)

دکتر محمدعلی سلطانی 

mohamad ali soltaniنقد عالمانه علامه شعرانی، درباره آوردن روایات ضعیف بر روضـةالشهدا که نکته گرفته شده، برهان قاطع و پاسخ صائب است، و درباره خط بطلان بر نکته‌ای چون «عروسی حضرت قاسم»، علت بی‌خبری از جزایر آیینی ایرانی است.

شادروان دکتر علی شریعتی درباره «ثار» نکته‌ای ظریف و عالمانه دارد که همراهی فکری او را با فاصله قریب پنج قرن با مولانا کاشفی می‌رساند و جواز بحث عروسی حضرت قاسم که می‌گوید: «در اینجا یک افسانه‌ای هم هست که در عین حال که دروغ است، از این راست‌تر حقیقتی در تاریخ نیست! و آن این است که ـ چقدر حقایق گاهی به صورت افسانه، اساطیر بیان می‌شود و آدم باید آن را بفهمد. گاهی در اساطیر مطالبی هست که از مطالب تاریخی ما حقیقت بیشتری دارد. چون تاریخ ما را ساخته‌اند، جعل کرده‌اند، تحریف کرده‌اند، همه بلایی سرش آوردند؛ اما اساطیر عبارت است از همه آن حقایق و آرزو‌ها و آن اصولی که انسانیت به آن معتقد بوده، ولی تحقق پیدا نکرده، به صورت افسانه بیان کرده ـ چقدر عالی است…» (ثار، ص۹)

کاشفی برای جلب نظر شنوندگان و خوانندگان، روضه عروسی حضرت قاسم را به صورتی ساده و محسوس تغییر داده و روایت کرده است. آن کس که روضـةالشهدا را می‌خواند، باید محیط اجتماعی و اوضاع قرن دهم هجری را در نظر بگیرد که روضه‌خوان می‌بایست به مدت ده روز علی‌الدوام و چهل روز تا اربعین به تفاریق و تناوب جمعیتی از خُرد و کلان را جمع دارد، هم خود بگرید و هم جمعیت را بگریاند و متنی بدون کشش و جاذبه و محسوس تنها با نقل عبارات و خبر‌ها به‌ویژه برای قاطبه عوام فارسی‌گوی جاذبه‌ای نداشت و موفق نمی‌شد. امروز در هنر هفتم آوردن این نکات و گونه‌ها را شاید‌‌ همان «جلوه‌های ویژه» می‌نامند.

در واقع «عروسی قاسم» در قلم سحار کاشفی در وهله‌ی اول همین کاربری را داشته است؛ اما صحنه خودساخته نیست، کاشفی صحنه‌ی کربلا را در درازنای تاریخ به دوران پیش از اسلام برمی‌گرداند و چون برای عامه مردم معنویت عملی و شهودی و علوم ظاهری نمی‌تواند معشوق باشد، کاشفی آنچه را برای آنان قابل درک است، بازسازی کرده که خبرگان و رازدانان دهلیزهای تودرتوی اندیشه متصوفان نقشبندیه که کالای اسلام و عرفان ایرانی را درهم تنیده‌اند، از این داستان‌ها آگاهی دارند. سالک طریق عرفان ایران باستان به هنگام نیل به مقام و رسیدن به وصال محبوب حقیقی، مراسمی برگزار می‌کرده‌اند که امروز در وصال مجازی «عروسی» گفته می‌شود. ‏

هنوز هم همه‌ساله در کنار مقبره پیر شهریار اورامی، مراسم «زه‌ماوه‌ن پیر: عروسی پیر» در اورامان تخت ـ از توابع سنندج استان کردستان ـ با شکوه تمام برگزار می‌شود و یادگاری از پایان راه سیر و سلوک جوانان راهرو بوده است که با آیین‌هایی از طریق رایج در منطقه چون قادریه و نقشبندیه و… توسعه یافته است و نیز هر ساله ۱۸ شعبان در پاکستان، شیعیان پیرو طریقت قلندریه، مراسم «عروسی شهبار قلندر» را برگزار می‌کنند. این مراسم در حوزه اهل شریعت نیز تقلید شد و علما و مراجع و مدرسان علوم دینی پس از اتمام دوره تحصیلات علوم دینیه‌ی طلاب و در آغوش گرفتن عروس دانایی و نیل به وصال محبوب، برای اعزام آن‌ها به میدان مبارزه با جهل و نادانی، مراسمی مشابه برگزار می‌کردند و با بستن عمامه و دستار و خلعت عبا و… طلاب مجاز را به عرصه برابری با اهریمن نادانی می‌فرستادند که این شیوه در تمامی حوزه‌های شیعه و سنی و مرسوم بوده و هست و به همین صورت در مراسم ارتقا به مرتبه‌ی نیابت یا خلافت و دستگیری در تکایا و خانقاه‌ها و… به‌ویژه در آذربایجان و بلوچستان و خراسان و کردستان مرسوم است.

جاذبه اثر ارزشمند و بی‌نظیر کاشفی در حوزه روایت منظوم و منثور سوگواری حسینی، چنان که علامه شعرانی فرمودند، به زبان‌های دیگر چون ترکی برگردانده شد و سپس عبدالله زیور (م ۱۳۶۹ ق) شاعر کُرد عراقی و مسلط به زبان فارسی، متن روضةالشهدا را به زبان فارسی به شعر برگردانده و آن را «داستان سوزناک کربلا» نام نهاده است[۴۳] و می‌نماید که به زبان کردی هم ترجمه کرده است. [۴۴]

از یاد نبریم که حضرت قاسم (ع) در طریقت صفویه و طرائق همسو، یکی از «هفتاد و دو پیر» متجلی است که تمام انبیا را درک کرده و در کربلا به وصال یار رسیده است. شرح این هجران و این خون جگر که با غوری در اندیشه طریقت صفویه، به دست آمده شاید برای نخستین بار بدین‌گونه به طور تطبیقی توضیح داده می‌شود.

مقایسه‌ی روضةالشهدا و ترکیب‌بند محتشم

در گام اول چون به دقت روضةالشهدای کاشفی را با نگاهی عمیق چنان که نوشته آمده است، با «ترکیب‌بند محتشم» برابر کنیم، می‌بینیم که همانند سیبی و دو آینه، فرازهای سخن کاشفی در ساختار بی‌بدیل ترکیب‌بند محتشم چون استوانه‌هایی از رُخام در قصر سوگواری سرور و سالار شهیدان برافراشته شده است.‌‌ همان طور که کاشفی مشربی «نقشبندی» دارد، محتشم نیز به تبعیت و شیوه زمان خود که از فرط شهرت و عمومیت در جایی ثبت نکرده‌اند، اما به نشانه‌های بارز و روشن در اشعار و آثار و به مصداق «الناس علی دین ملوکهم»، پیرو طریقت «صفویه» بوده است. ‏

‏گام دوم، بیان این توضیح ضروری است که بر متن روضةالشهدا و ترکیب‌بند محتشم این ایراد را گرفته‌اند که: «آن‌ها سخنی از سیاست و مبارزه و قیام و حماسه نگفته‌اند و چیزی جز عاطفه و احساس و زیبایی در این دو اثر هنری نیامده است!» باید به این نکته توجه کرد که روضـةالشهدا بدون هیچ سخن از سیاست، زمینه‌ی طلوع و ظهور صفویان را که آمال سیاست و مبارزه و قیام اواخر تیموریان بود، فراهم ساخت؛ چنان که به قول دکتر مصطفی کامل شیبی: «… گریه بر امام حسین (ع) در هرات، جانشین ذکر صوفیانه شد که نقشبندیان آن را ملغی کرده بودند. اگر این نتیجه‌گیری درست باشد، نشانه‌ای است از وسعت دامنه آمادگی مردم برای پذیرش تشیع در پایان قرن نهم؛ و نیز شاید خیلی مبالغه‌آمیز نباشد اگر خود کتاب روضـةالشهدا را از عوامل موفقیت جنبش شاه‌اسماعیل صفوی در‌‌ همان دوران بدانیم.» [۴۵]

به نظر می‌رسد این عیبجویان هیچ توجهی به بخش پایانی روضـةالشهدا نکرده‌اند که به معرفی نهضت‌های خونخواهی امام حسین (ع) و حامیان آن‌ها پرداخته است! محتشم نیز خود را در حکومت صفویان می‌یافت که نخستین حکومت مستقل شیعی امامیه و احیاگر فرهنگ ایرانی بود و دیگر نیازی به برانگیختن شور مبارزه و قیام و حماسه نبود. متأسفانه تحلیل‌های ما در این زمینه‌ها به شیوه قرار گرفتن در عصر متن و مؤلف نیست و غالباً متن و مؤلف را به عصر و زمان بررسی خود منتقل می‌کنیم و چون زمان و مکان با اندیشه نقادان همسان نباشد، شاهین ترازوی نقد و تحلیل متعادل و مطابق و میزان نخواهد بود.

با توجه به مجموع این مطالب، در نوشتار حاضر به سراغ شرحی متوازن با برابری این دو آینه که آیندگان و روندگان پای جای پای آنان نهاده و گاهی به گرد پایشان هم نرسیده‌اند، رفته‌ایم و با رخصت از روح متعالی حضرت سیدالشهدا (ع) در مقام فناء فی ‌الله و بقاء بالله، «شرح جامع ترکیب‌بند محتشم» را در حد توان برای نخستین بار آغاز کرده‌ایم. ‏

درباره‌ی روضةالشهدا نیز باید بگوییم مؤلف بسیار ماهرانه و استادانه متن را تطبیق داده است و در تحلیل آن برای نمایاندن میزان و مقیاس رنج‌هایی که بر سیدالشهدا هموار شد و آشکار نمودن مقام معنوی و عرفانی امام حسین (ع)، یکایک مقاطع سفر و مراتب خانوادگی انبیا را شرح می‌دهد و در ذکر شخصیت‌ها، چنان دقیق از خواهر، مادر، برادر، فرزند و… دشمنان از عشیره و اقوامشان نام می‌برد و مطرح می‌کند که به زیبایی تمام برتری امام حسین (ع) را بر انبیا (ع) در انجام امر الهی می‌نمایاند، به‌ویژه در قصه‌ی یوسف پیامبر (ع) و بی‌سبب نیست که اکثر عرفای عالم و اهل دل به جای تفسیر تمام قرآن کریم، سعی دارند حداقل سوره یوسف را تفسیر کنند! در طی هفتادودو صحنه نبرد حق با باطل، نور با ظلمت، روشنایی با تاریکی به تکرار و کرار بر روی صحنه می‌آید و با نصیحت و خیرخواهی، راه درست و نادرست را یادآور می‌شود؛ اما تقدیرپذیری شیوه دیگر این صحنه‌هاست که خط هابیل و قابیل بدون تمایل و تغییر است و هر هابیلی، قابیل مشخص خود را دارد.

ادامه دارد…


پی‌نوشت‌ها:

۴۳ـ رسول جعفریان، ه‌مان، ص۳۷۵. ۴۴ـ ه‌مان، ص۳۹۰.

۴۵ـ کامل مصطفی الشیبی، تشیع و تصوف، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۹، ص۳۲۷. لازم به توضیح است که پیروان نقشبندیه در سیر و سلوک تابع ذکر خفی هستند و زن و مرد در فضای مجزا به ذکر خفی و انجام مراسم «ختمه» که ویژه نقشبندیان است، می‌پردازند و سوگواری و گریستن بر شهدای کربلا را جانشین ذکر جلی در میادین شهرهای آسیای میانه کردند و…

منبع: روزنامه اطلاعات