مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس پنج‌شنبه آقایان۹۵/۷/۲۹(اختیار و انتخاب بشر در جهان)

Hhdnat majzoobaalishah05

خداوند در خلقت موجودات، به خصوص خلقت جانداران، همه در یک دریای رحمت الهی یا دریای حیات قرار (داشتند). همه با هم مهربان بودند و از هم خوراک می‌گرفتند. اگر انسان گوسفند را که یک حیوانی است می‌کشد و بعد از گوشتش تغذیه می‌کند با گوسفند دشمن نیست بلکه حتی مهربان است. برای اینکه دنیا برای هر یک از این موجوداتی که آفریده؛ یک سن معینی قرار داده، مثلاً می‌گویند که اسب سی سال عمر می‌کند یعنی تمام اسب‌های وحشی که در بیابان هستند، سی سال عمر می‌کنند. مثلاً لاک‌ پشت را می‌گویند: ۷۰۰ تا۸۰۰ سال عمر می‌کند و خیلی‌های (دیگر از جانداران) برای آن‌ها فرق نمی‌کند – یعنی هر اسبی، همین قدر عمرش! هر لاک پشتی، همین قدر عمرش – ولی در این میان، در این دریای حیات که زنده‌ها در آن زندگی می‌کنند و جانداران زندگی می‌کنند. همه با هم هستند. نگاه کنید به همهٔ (حیوانات) در تلویزیون، به خصوص به این زندگی جانداران که انسان دقت کند (متوجه این مسأله می‌شود که) همه (در کنار) هم زندگی می‌کنند مثل یک دریایی، جعبه‌ای است همه در (آن) هستند حتی آن (موجودی) هم که بمیرد جزو خاک می‌شود یعنی جزو مخلوقات بی‌جان خداوند! در این وسط، خداوند انسان را نگاه کرد؛ دستش را آورد (و او را از این) دریا درآورد و جداگانه نهاد.

خود خداوند فرمود: «انی جاعل فی الارض خلیفه» من می‌خواهم در این کرهٔ زمین برای خودم یک جانشین قرار بدهم یعنی یک مقدار از کارهایی را که خودم برای (موجودات) انجام می‌دهم، به او بسپارم. بعداً در بین همهٔ مخلوقات خداوند – چه جاندار، چه بی‌جان – این نوع بشر را آفرید و ممتازش کرد یعنی خداوند در همهٔ خلقتی که کرده، این نوع بشر را ممتاز قرارداد برای اینکه بستگی به «شعور کامل» دارد؛ این «شعور و آگاهی» برای اینکه این طرف و آن طرف نرود چون مثل جوی آب و سیلابی است که برای او (استعدادهایی) آفرید. به او فرمود: که من تو را انتخاب کردم و برگزیدم از همهٔ این موجودات! (خودت قدر خودت را بدان) یعنی در واقع آن تسلطی که خود خداوند بر همهٔ مخلوقاتش دارد، بر این انسان هم «فطرتاً» قرارداده است که بر همه داشته باشد. بنابراین ما این امتیاز را که خداوند بر نوع بشر آفریده، نگذاریم که هدر برود – یا خداوند این نوع بشر را که آفریده – اجازهٔ هر دو کار به او داده است، خداوند می‌خواهد که آن «حق انتخاب که خودش در هر موردی دارد» خودش راه را انتخاب کند، آن حق را هم به این بشر بدهد! بشر از‌‌ همان اول توجه نداشت به اینکه این حق را هم دارد! یعنی لازمهٔ شعور است، لازمهٔ اینکه انسان آگاهی دارد این است که یکی از دو راه را (انتخاب کند) به هر دوراهی یا به چندراهی رسید انتخاب کند از (یک) راه برود؛ این لازمهٔ شعور است برای اینکه دارد می‌رود مثل حیوان‌های دیگر به یک دوراهی می‌رسد (همان طریقی که خداوند در فطرت او آفریده) به‌‌ همان طریق می‌رود. خداوند خواسته که این طریق، تحمیلی نباشد! یعنی خودش، خود این بشری که آفریده هر فرد فردش به این دوراهی که رسیدند، با نیت خودشان یک راهی را انتخاب کنند.

حیوانات دیگر همه راهی را انتخاب می‌کنند، راهی را می‌روند انتخاب نه! راهی را می‌روند که آن راه مطابق با فطرتشان است. اگر دقت کنید در همهٔ حیوانات فقط حیات، زندگی دارند برای اینکه غذای خودشان را پیدا کنند و ادامهٔ زندگی بدهند. حیات دارند و حیات هم خود حیات (و زندگانی) است ولی خداوند نخواست که بشر این چنین باشد، دوراهی در جلوی او گذاشت و شعور گذاشت که این‌ها انتخاب کنند. حالا اگر ما لیاقت این را در خودمان ببینیم و با (لیاقت و آگاهی راه را انتخاب کنیم) همان ممتازی می‌شویم که خداوند از این بشر در نظردارد. خداوند این بشر را که آفرید برای اینکه ممتاز شود از سایر جانداران راه داد، اجازه داد که راه خوبی را برگزیند اما از این دو راه اگر راه «خوبی» را برگزید، آن ارادهٔ الهی همراهش هست یعنی اجازه‌ای دارد که با ارادهٔ خودش کارهای خود را انجام بدهد ولی اگر خوب انتخاب نکرد، خداوند دست می‌اندازد از میان همین دریا او را برمی‌دارد و کنار می‌اندازد. تمام این‌ها، تمام زندگی‌ها ناشی از این مسأله است که خداوند بشر را «آزاد» گذاشته و ناظر است که ببیند چه کار می‌کند؟ بسیاری آیات قرآن هم هست که می‌فرماید: شما را آزاد گذاشتیم ببینیم که چه طوری کار می‌کنید؟ حالا امیدوارم خداوند (همگی) ما را توفیق بدهد، آگاهی بدهد که به راه او برویم. ان‌شاءالله!