مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح یکشنبه خانم‌‌‌ها ۹۵/۷/۴ (تخلق به اخلاق الهی، درک مفهوم عبادت بعد از مرحله‌ی عبودیت)

Hhdnat majzoobaalishah20

بسم الله الرحمن الرحيم

آن اوایل دوران صلح یعنی اواخر جنگ تمام شده بود، در ایران هم یک مقدار شلوغی و (به‌هم ریختگی) بود؛ همه چیزها هم با برق و باتری – رادیوهایی آمد که برق و باتری بود – مثلاً کرسی‌هایی آمد(که به‌وسیله‌ی) برق و باتری گرما بدهد. همه چیز برق و باتری بود. البته آنها که دورانشان گذشت، ولی حالا آدم‌هایی با برق و باتری هم درست کردند. یک کسانی هستند که باطری به آنها نرسد خراب می‌شوند. اگر باطری خود من وسط صحبت من تمام شد دیگر نمی‌توانم حرف بزنم – خب این دیگر یک جکی می‌شود – آدم‌های برق و باطری! ولی غیر از آن هم یک واقعیتی هست و آن این که این انسانی که خودش یاد می گیرد از خداوند که برق و باطری بسازد، خودش هم کم کم یاد می‌گیرد که خودش را هم برق و باطری کند. از جمله همین سمعک من. البته یک دستورالعمل مختصری که به طور خلاصه بیان می‌کند می‌گوید: “تخلق بالاخلاق الله” خود را به اخلاق خدایی متخلق کنید. یعنی همان جور که خداوند رحم دارد، شما هم رحم داشته باشید. خداوند رحیم است، شما هم رحیم باشید. یعنی هر چه اخلاق خداوند است شما هم سعی کنید همان باشید؛ غیر از یک مطلب، و آن مساله‌ی “توحید” است. یعنی خدا اجازه نمی‌دهد، صندلی که دارد (در کنار آن) یک صندلی دیگر هم باشد به بشر هم می‌گوید: شما غیر از این که خواست خداوند است، سایر صفات او را یاد بگیرید. البته ما اگر بتوانیم این مسأله را رعایت کنیم خب بسیاری از مشکلات حل می‌شود. ولی خب مسأله‌ای که اول خیلی آسان به نظر می‌رسد می‌گوید: “تخلق بالاخلاق الله” من سعی می‌کنم که متخلق به اخلاق خدا باشم، ولی گاهی اوقات نمی‌شود. خب آن جایی که نمی‌شود از دست من دیگر خارج است. منتهی ما باید حتی‌المقدور سعی کنیم که هیچ جهتی از این جهات خلقتی که خدا در وجود ما آفریده است، بیخود، راکد نباشد و بماند، منتهی علیه خود خدا استفاده نکنیم. خداوند علومی که الان به ما داده است؛ گاهی اوقات بعضی از همین علم‌ها به‌عنوان “رد خود خداوند” به کار می‌رود. می‌گویند: مگر ندیدی فلان کار این جور شد پس چرا این جور شد اگر خدایی هست؟
ولی خدایی هست، همه چیز را بر طبق خواسته‌ی شما به وجود نمی‌آورد! خداوند به شما توصیه می‌کند؛ می‌گوید که: نگاه کنید هر چیزی که خداوند در شما آفریده است، شما از آن بهره ببرید استفاده کنید ولی سوءاستفاده نکنید. اما این را همگی نمی‌توانند رعایت کنند. و خیلی زیاد از این خصلت سوءاستفاده می‌کنند که آن هم صحیح نیست. در این وسط بیچاره این نوع انسان! در میان یک جنگلی افتاده که اسمش را گذاشته: جنگل مولا! خودش هیچ کاری نمی‌تواند بکند از شش طرف سقلمه می‌زنند و کار (برای او درست می‌کنند). کارهای او همیشه در بین خطوطی است که به آنها دارد. در این فاصله‌ی کوتاهی که ایجاد می‌شود در آن فاصله می‌تواند وجود خودش را نشان بدهد، عبادت کند. آخر عیب عبادت هم این است که معنای خیلی چیزها را متفرق کرده‌اند. الان به هر کدام از ما بگویند که عبادت چیست؟ ببینید می‌خواهید امتحان کنید، ده نفر که نشستید یک جایی بین هر کدام محرمانه یک کاغذ بنویسید به نظر ما عبادت چیست؟ این کاغذها را بگذاریم روی هم و آخر که تمام شد بخوانیم ببینیم چقدر نظریات متفاوتی گفته شده. عبادت واقعی این است که عبادت بعد از مرحله‌ی عبودیت است، عبودیت یعنی بندگی! می‌گویند: اول انسان باید بفهمد که بنده‌ی خداست. همه‌ی ما تا یک حدی این را فهمیدیم ادعا نکنید که ما کاملاً فهمیدیم نه! کمتر کسی است که این مسأله را کامل فهمیده باشد. ما همه تا حدی فهمیدیم.
یعنی فهمیدیم که “بنده‌ی خدا” هستیم. وقتی این را فهمیدیم اگر کم کم توانستیم نقش اراده و میل خود را در رابطه با خدا قطع کنیم؛ آن وقت می‌توانیم عبادت کنیم. یعنی اول تصور کنیم خیلی خب ما که می‌گوییم ما بنده‌ی خدا هستیم.
بنده یعنی چه؟ بنده یعنی العبد  اصطلاحی که از قدیم بوده “العبد و ما فی یده کان لمولاه” بنده و هر چه که دارد و هر چه دم دست او است؛ مال ارباب است. این را بدانید که ما بنده‌ایم. بنابراین هر چه داریم و در دست داریم و وجود خود ما “خاص خداوند” است. یعنی در اختیار خداوند است. خواست آتش بزند، می‌زند. ان‌شاءالله نخواهد! خواست خوشی بدهد خیلی ممنونیم. خواست عذاب بدهد از او ناراحتیم ولی چه کار کنیم؟ چاره نداریم! به هر جهت در اختیار خداوند هستیم. بعد که عبودیت را خوب درک کردیم فهمیدیم که بنده‌ی خدا هستیم، آن وقت این را به زبان می‌آوریم یا این را ظاهر می‌سازیم. می‌فهمیم که من اینجا هستم؛ این (شکلی هستم) بنده‌ای از بندگان خداوند هستم. آن وقت این یعنی، بندگی! آن وقت عبادت می‌کنیم عبادت صحیح این است که ما اول درک کرده باشیم بنده‌ای هستیم از بندگان خدا، بعد عبادت کنیم. این عبادت‌ها البته آن عبادت ایده‌آل به اصطلاح نیست ولی از همین عبادت‌هایی که داریم هم نباید فراموش کنیم. اینها تمرین عبادت واقعی است. این قدر تمرین می‌کنیم تا یاد بگیریم و در اثر تمرین کامل آن حالت عبودیت و عبادت واقعی برای ما حاصل می‌شود. وقتی اگر آن حالت عبودیت حاصل بشود و در اثر همان حالت عبودیت بخواهید عبادت کنید، خداوند این عبادت را قبول می‌کند. آن وقت همه‌ی آنچه که دارد در اختیار شما می‌گذارد. یعنی شما می‌شوید دارای همان اختیاراتی که اربابتون دارد. در قدیم در سیستم ارباب و رعیتی به قول… اگر که سگ کسی در مقام بندگی به جایی رسید که ارباب در همه‌ی زمینه‌ها قبولش دارد این عبادت و عبودیت کامل شده است. اما در هر زمینه‌ای که نقص باشد، سعی کنید با “فکر و با عمل” جبرانش کنید. جبرانش هم این است که یا از گفتار بزرگان و نوشته‌های بزرگان عبرت بگیرید، و یا این‌که در اثر تکرار فراوان ذهن خودمان را عادت بدهیم به این که این‌جور باشیم. ان‌شاءالله که توفیق داشته باشیم.