مجذوبان نور - پایگاه خبری دراویش گنابادی

در بيان آنكه شريعت و طريقت و حقيقت چيست

darvish001 vijeبدان «اعزک اللّه فى الدارين» كه شريعت گفت پيغمبر است و طريقت كردِ پيغمبر است و حقيقت ديد پيغمبر است كما قال عليه‌السلام: «الشريعة اقوالى و الطريقة افعالى و الحقيقة احوالى».

سالک بايد كه اول از علم شريعت آنچه ما لا بد است بياموزد و ياد گيرد و از عمل طريقت آنچه ما لا بد است بكند و بجاى آورد تا از انوار حقيقت بقدر سعى و كوشش وى روى نمايد؛ اى درويش هركه قبول می‌كند آنچه پيغمبر گفته است از اهل شريعت است، و هركه می‌كند آنچه پيغمبر كرده است از اهل طريقت است، و هركه می‌بيند آنچه پيغمبر ديده است از اهل حقيقت است.
هركه هر سه دارد هر سه دارد، و هركه هر دو دارد هر دو دارد، و هركه يكى دارد يكى دارد، و هركه از سه چيز هيچ ندارد هيچ ندارد.

اى درويش آن طايفه كه هر سه دارند كاملان‏‌اند و ايشانند كه پيشواى خلق‏‌اند. و آن طايفه كه از اين هر سه هيچ ندارند ناقصان‏‌اند و ايشانند كه از حساب بهايم‌اند بلكه از بهايم فروتر كما قال تعالى‏ «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ».[۱]
اى درويش صورت را اعتبار نيست، اگر صورت با معنى باشد هر دو را اعتبار باشد، اما صورت بی اعتبار معنى آن چيز نباشد، اگر معنى آدميان دارد آدمى باشد و اگر معنى حيوان دارد حيوان باشد، دانا همه را می‌بيند و همه را می‌شناسد و با همه می‌سازد و چكند كه نسازد و اگر نسازد كار وى در دنيا به در نرود. چنين می‌دانم كه تمام فهم نكردى روشن‏‌تر از اين بگويم كه دانستن اين سخن از مهمات است:
اى درويش می‌دانى كه غرض از شريعت و طريقت و حقيقت چيست؟ غرض كلى آنست كه آدميان راست‏‌گفتار و راست‌كردار و دانا و نيک‏‌اخلاق شوند و اگر اين عبارت را فهم نمی‌کنى بعبارتى ديگر بگويم:
بدانكه غرض سه چيز است: اول آنكه تا مردم همچون حيوانات ديگر نباشند، امر و نهى از پيغمبر قبول كنند و مأمور و منهى باشند، دوم آنكه تا بعمل و تقوى آراسته شوند و در سعى و كوشش می‌باشند در صحبت دانا تا كه بيقين بدانند كه خدا يكيست. سيم آنكه تا بعد از شناخت خداى تمامت حكمت‌هاى جواهر اشياء را كما هى بدانند و ببينند. چون اين مراتب را تمام كردند بمقام تمام رسيدند و بشريعت و طريقت و حقيقت آراسته گشتند.
اى درويش چون دانستى كه غرض از شريعت و طريقت و حقيقت چيست، اكنون از گفتگوى درگذر و كار كن تا به جايى برسى كه گفت بی عمل و صورت بی معنى بكار نيايد، عمل است كه سالكان را بمقامات عالى می‌‏رساند كما قال تعالى‏ «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»[۲]
و عمل اهل طريقت ده چيز است:
اول طلب خداى است. دويم طلب داناست كه بی دليلْ راه نتوان كردن.
سيم ارادت است بدانا، بايد كه سالک به‏ غايت مريد و محب دانا باشد كه ارادت مركب سالک است هرچند كه ارادت قوی‌تر بود مركب قوی‌تر باشد.
چهارم فرمان بردن است، بايد كه سالکم مريد و مطيع و فرمان‏بر دانا باشد و هر كارى كه كند دنيوى يا اخروى به دستور دانا كند. پنجم ترک است، بايد كه به اشارت دانا ترک فضولات كند، اگر شيخ قوت و لباس و مسكن وى قبول كند كه بدهد و هرچه دارد همه را ترک كند، و اگر شيخ قبول نكند ترک فضولات كند و بقدر ما لا بد نگاه دارد. ششم تقوى است، بايد كه متقى و پرهيزگار باشد، و راست‌كردار و راست‌گفتار و حلال‏‌خوار بود، و شريعت را عزيز دارد و بيقين بداند كه هر گشايش كه سالک را پيدا آيد از متابعت پيغمبر پيدا آيد.
هفتم كم گفتن است. هشتم كم خفتن است. نهم كم خوردن است. دهم عزلت است.

اين است عمل اهل طريقت، و اين ده چيز اثرهاى قوى دارد در سلوک، سالک چون در خدمت دانا بر اين ده چيز مواظبت نمايد و ثبات كند كه كار ثبات‌دار عاقبت به جايى برسد حقيقت روى نمايد. و اگر يكى از اين ده كم باشد سلوک ميسر نشود و سالک به جايى نرسد.


 مقصد الاقصیٰ – شیخ عزیزالدین نسفی

۱- قرآن کریم _الأعراف / ۱۷۹
۲- قرآن کریم _ فاطر / ۱۰

مطالب مرتبط