حريّت‏

dervishقال اللّه تعالى و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة. گفته‌‏اند بر خويشتن ايثار كردند از آزادگى ايشان از آنچه‏  بيرون آمدند از آن و ايثار كردند بدان.

ابن عبّاس رضى اللّه عنه گويد كه پيغامبر صلّى اللّه عليه و سلّم گفت كفايت بود يكى از شما را، آن قدر كه قناعت بود بدان نفس او را، و بازگشت شما با چهار رش و به دستى جاى خواهد بودن، و بازگردد كار همه به آخرت‏. و آزادگى‏  آن بود كه مرد از بندگى همه آفريده‏‌ها بيرون آيد [و هرچه دون خدايست عزّ و جلّ آن را در دل وى راه نبود و علامت درستى آن برخاستن تميز بود از دل او ميان چيزها و خطر شريف و وضيع از اعراض دنيا نزديک او يكسان بود، چنانک حارثه گفت پيغامبر را صلّى اللّه عليه و سلّم تن خويش از دنيا بازداشتم‏ ، زر و خاک نزديک من برابرست.

از استاد ابوعلى شنيدم كه گفت هركه اندر دنيا آيد و از آن حرّ بود از دنيا بيرون شود و ازو حرّ بود.

دقّى حكايت كند از زقّاق كه گفت هركه اندر دنيا آزاد بود، از بندگى او [آزاد بود].

استاد امام رحمه اللّه گويد حقيقت آزادى اندر كمال عبوديّت بود چون در عبوديّت صادق بود او را از بندگى اغيار آزادى دهند امّا اگر بنده پندارد كه بنده را  مسلّم بود كه وقتى لگام بندگى از سر فروكند و يک لحظه از حد  فراتر شود از آنجا كه امر و نهى است و وى مميّز است در دار تكليف‏، آن از دين بيرون آمدنست، خداوند تعالى‏  پيغامبر را گفت صلّى اللّه عليه و سلّم و اعبد ربّک حتّى يأتيک اليقين. مرا پرست تا وقت مرگ، ميان مفسّران اجماعست كه بيقين‏، اجل خواست و آنچه قوم اشارت كنند بدان از حرّيّت، آنست كه بنده بدل در تحت بندگى هيچ‏ چيز نشود از مخلوقات، نه از آنچه اندر دنيا است و نه از آنچه در آخرتست، دنيا را و هوا و آرزوى و خواست و حاجت و حظ را اندرو هيچ نصيب نباشد.

شبلى را گفتند ندانى كه او رحمن است گفت دانم و ليكن تا رحمت وى بدانسته‏‌ام هرگز نخواسته‌‏ام تا بر من رحمت كند.

و مقام حرّيّت عزيز است.

از استاد ابوعلى شنيدم رحمه اللّه كه ابو العبّاس سيّارى گفت اگر نماز روا بودى بى‏ قرآن، بدين بيت روا بودى‏.

شعر:

اتمنّى على الزّمان محالا                          ان يرى مقلتاى طلعة حرّ

امّا اقاويل مشايخ اندر حرّيّت بسيار است.

حسين بن منصور گويد هركه آزادى خواهد [بگو] عبوديّت پيوسته گردان.

جنيد را پرسيدند چه گوئى اندر كسى كه‏  وى را از دنيا هيچ نمانده بود مگر مقدار استخوانى خرما [جنيد] گفت بنده مكاتب هنوز بنده بود مادام كه درمى بر وى باقى بود .

[ابو عمرو انماطى گويد از جنيد شنيدم كه گفت به حقيقت آزادى نرسيد و از عبوديّت او بر تو چيزى باقى مانده بود].

بشر حافى گويد هركه خواهد كه طعم آزادى بچشد بگو سرّ پاک گردان با خداى خويش‏.

حسين منصور گويد هركه مقامات بندگى برسد به تمامى، آزاد گردد از تعب‏ عبوديّت، بندگى بجاى مى‌‏آرد بى‏ رنج و مشقّت‏، و اين مقام انبيا و صدّيقان‏  بود، محمول بود هيچ رنج فرا دلش نرسد [و] اگرچه حكم شرع برو بود.

منصور فقيه [مصرى‏] راست اين بيت كى گفت.

شعر:

ما بقى فى النّاس حرّ                                لا و لا فى الجنّ حرّ

قد مضى حرّ الفريقين‏                                   فحلو العيش مرّ

و بدانک معظم حريّت اندر خدمت درويشان است.

از شيخ‏  ابوعلى شنيدم كه خداوند تعالى وحى فرستاد بداود عليه‌السّلام كه چون جويندهٔ مرا بينى خادم او باش. و پيغامبر [ما] گفت صلّى اللّه عليه و سلّم سيّد القوم خادمهم.

يحيى بن معاذ گويد ابناء دنيا را خدمت، درم خريدگان‏  كنند، و ابناء آخرت را [خدمت‏] احرار و ابرار [كنند].

ابراهيم ادهم گويد [حرّ] گويم از دنيا بيرون شود پيش از آنكه او را بيرون برند. ابراهيم گويد كه صحبت مكن مگر با حرّى كريم كه شنود و نگويد.

از رساله قشیریه