سؤال دوم از رسائل ملا محسن فيض کاشانی

soale az feiz

سؤال دوم: أَهل هدايت را به چه نشان توان شناخت و أَهل ضلالت را به چه علامت، آيا ضابطه‌‏اى هست كه به آن امتياز ميان فرقه ناجيه و فِرَق‏[۱] هالكه توان نمود [يا نه‏]؟

جواب:

بلى، هر يک از فريقين را علامت‌ها و نشانه‌‏ها است كه به آنها از ديگرى ممتازند[۲].امّا أَهل هدايت نشانهٔ علماى ايشان آنست كه اكثر قولشان موافق فعل است و اكثر عنايت ايشان به تقويت يقين و مراقبت قلب و اهتمام به علوم باطن و معرفت طريق آخرت و سلوک آن و بحث در مفسدات أعمال و مُشَوِّشات قلوب.

مايل به ترفُّه در مطعم و ملبس و تجمّل در اساس و مسكن نيستند، بلكه خواهان اقتصاد و اكتفا به اقلّ زادند، همواره حزين و منكسرالقلب و مرتاض در باطن، و مَزّاح و خوشخو و متواضع در ظاهر، از دنيا معرض و از سلاطين منقبض، و مُسارَعت‏[۳] به فتاوى را غير متعرّض، مگر در حال اضطرار و انحصار، و در آن وقت نيز جوابى كه گويند مطابق قرآن و احاديث اهل بيت- عليهم السّلام- مى‏‌باشد و به عقل خود در آن تصرّفى‏[۴] نمى‏‌كنند، و اگر حكم آن مسأله از قرآن و حديث به ايشان نرسيده يا مختلف رسيده باشد در آن توقّف مى‏‌نمايند و امر به احتياط مى‏‌فرمايند، و اعتماد ايشان در علوم بر بصيرت و صفاى دل خود است نه بر تقليد آبا و اسلاف، سواى تقليد پيغمبر و آل پيغمبر- عليهم السّلام-، و هميشه از مُحدثات امور مجتنب‏اند و اگرچه جمهور عصر بر آن متّفق باشند، چه اتّفاق اكثرين اعتماد را نشايد، «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ‏[۵]».

و چون در اعمال و اخلاق ايشان نظر مى‌‏كنى اكثر آن را شبيه به اعمال و اخلاقى مى‏‌يابى كه از حضرت پيغمبر و حضرات ائمّه معصومين- عليهم السّلام- منقول است، و همواره تفتيش از احوال پيغمبر- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و اهل بيت آن حضرت- عليهم السّلام- و سيرت آن حضرات و كيفيّت سلوک ايشان در راه حقّ مى‏‌نمايند تا به ايشان تشبّه و اقتدا نمايند.

چنانكه‏ از پيغمبر صلى الله عليه و آله پرسيدند كه فرقه ناجيه كدامند؟ فرمود: «آنان كه برآنند كه من و اصحاب من برآنيم‏[۶]». و مراد از «اصحاب» «اهل بيت» است، چنانكه در حديث [ديگر] تصريح به آن شده است. و همانا در اهل اين طريق‏[۷] گفته آن كس كه گفته: سالكان اين طريق غرق درياى يقين‏‌اند [و] هرچه شنوند و بينند حقّ شنوند و حقّ ببينند، صفحه ادراكشان از حرف غير پاک، و سر ايشان در قدم هر سر و پا خاک باشد[۸]، آئينه دل ايشان زنگ و باده توحيدشان رَنگ ندارد. بيت:

غلام  همّت  آنم  كه زير چرخ كبود

ز هرچه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است

نشانهٔ عوام اهل هدايت آنست كه در اعمال و اخلاق تشبّه به امثال اين علما مى‏‌نمايند، و مسائل دينيّه خود را از ايشان فرا مى‏‌گيرند، و محبّت ايشان مى‏‌ورزند، و خدمت ايشان مى‏‌كنند، و در قيامت نيز با ايشان محشور خواهند بود[۹] چنانكه در حديث آمده كه‏ «يَحْشُرُ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَ‏[۱۰]». و امّا اهل ضلالت، نشان علماى ايشان بر خلاف اينهاست: اكثر فعلشان مخالف قول است، و اكثر اهتمامشان به تحصيل علومى است كه در دنيا بكار مى‌آيد و سبب زيادتى مال و جاه و تقرّب سلاطين مى‌‏شود، [و] هميشه مايل به ترفّه در مطعم و ملبس و تجمّل در اساس و مسكن و غير آن مى‌باشند [و] رغبت تمام به مناظره و مجادله و غلبه بر خصم و افحام‏[۱۱] و الزام مى‏‌دارند، و نفى علما و اوليا بسيار مى‌كنند، و ستايش [خود] به تصريح و تعريض در مجالس و محافل مى‏‌نمايند، خوشحال و خندان و فَرْحان به حسب باطن، و بدخو و غليظ و‏ متكبّر در ظاهر مى‏‌باشند، و رغبت و جرأت تمام در فتوى‏ مى‏‌دارند، و مسارعت و مبادرت به آن مى‏‌نمايند، و جواب مسائل از پيش خود و رأى مُستَنبَط از اصول موضوعه امثال خود مى‏‌گويند يا از مجتهدى نقل مى‏‌كنند كه معلوم ايشان نيست كه آن مجتهد آن را از كجا گفته و مستندش چيست و خود چه قسم كسى بوده [است‏] يا مى‏‌گويند [كه‏] اين مسأله اجماعى است، يا فلان فقيه در فلان كتاب گفته كه اين اجماعى است، و نمى‏‌دانند كه اجماع چه معنى دارد و علم به آن چگونه حاصل مى‏‌تواند شد و مستند آن در اين مسأله چيست و كدام است، و اكثر تابع مُحدَثات امور و بِدَعِ مشهوره نزد جمهورند.

چون در اعمال و اخلاق ايشان نظر مى‏‌كنى اكثر آن را بعيد و مباين اعمال و اخلاق منقوله از اهل بيت- عليهم السّلام- مى‏‌يابى، و هرگز پرواى‏[۱۲] دانستن سيرت ايشان ندارند، و اگر حرفى از اين مقوله به گوش ايشان رسد مى‏‌گويند ايشان معصوم بوده‏‌اند، ما كجا و تشبّه به ايشان از كجا؟!. و همانا در شأن امثال ايشان گفته آن كس كه گفته: جمعى افسار تقليد از سر بيرون انداخته [و] فطرت اصلى را سرنگون ساخته‏‌اند، نفى اوليا و درويشان بسيار كنند، و هرچه به گوش ايشان رسد انكار كنند، به ظواهر نبوّت و توابع آن قانع نباشند، و از خود سخنى چند بيهوده‌تراشند، نه طبعشان گذارد كه با [ز] سر تقليد روند، و نه توفيقشان باشد كه بوى تحقيق شنوند، «مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ[۱۳]».

از  بهر  فساد [و] جنگ جمعى  مردم‏

كردند به كوى‏[۱۴] گمرهى خود را گم

في القبر  يَضُرُّهُمْ  وَ  لا يَنْفَعُهُمْ ‏[۱۵]

در  مدرسه  هر  علم  كه   آموخته‌‏اند

و علامت عوام ايشان آنست كه در اعمال و اخلاق تشبّه به امثال ايشان كنند، و مسائل دينيه خود را از ايشان فرا گيرند، و محبّت ايشان ورزند، و خدمت ايشان كنند، و در قيامت با ايشان محشور خواهند بود. و هر كه از علما و عوام به فرقهٔ اولى‏ نزديکتر است در صفات و اخلاق به هدايت اقرب است، و هر كه به فرقه ثانيه نزديكتر است به ضلالت اقرب، و آنها را درجات متفاوت است به حسب درجات بهشت، و اينها [را] دركات مختلف است به حسب دركات دوزخ. و هميشه انواع آزار از اينها به آنها مى‏‌رسد، و صبر مى‏‌كنند و از حقّ سبحانه [و تعالى‏] اجر آن اميد [مى‏] دارند.

رگ رگ است اين آب شيرين و آب شور

در  خلايق  مى‏‌رود  تا  نَفخِ صور[۱۶]


[۱] – الف:«فرقه».

[۲] – الف:«ديگر امتياز يابد».

[۳] – شتاب كردن، بر يكديگر پيشى گرفتن.

[۴] – الف:«تصرّف».

[۵] – الأنعام: ۱۱۶.«و اگر بيشتر مردم زمين را فرمان برى تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد. آنان جز گمان و پندار را پيروى نمى‏‌كنند و جز به گزاف و تخمين سخن نمى‏‌گويند».

[۶] – قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:« تفترق امَّتي على ثلاث و سبعين ملَّة[ خ ل: فرقة] كلّها في النّار إلّا ملّة[ خ ل: فرقة] واحدة، قالوا: من هي يا رسول اللَّه؟ قال: ما أنا عليه و أصحابي».( سنن التّرمذي: ۴/ ۱۳۵/ ۲۷۷۹)

[۷] – الف:«طريقه».

[۸] – نسخه اصل و ب:«هر بى‏‌سروپا خاک باشد».

[۹] – الف:«شد».

[۱۰] – در بحار الأنوار( ج ۶۶/ ص ۸۱) از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است.

[۱۱] – ساكت كردن با دليل.

[۱۲] – پروا: ميل و رغبت.

[۱۳] – النساء: ۱۴۳.

[۱۴] – اصل:«سوى».

[۱۵] – ترجمه:«در قبر مايه زيان ايشان خواهد بود و سودى به آنان نمى‏‌رساند».

[۱۶] ملا محسن فيض كاشانى، مجموعه رسائل فيض، ۴جلد، مدرسه عالى شهيد مطهرى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۷.