معلم تصوف در ترکیه دربارهٔ زندگی صوفیانه سخن می‌گوید

tasavof turkهر چند خانم جمال‌نور سرگوت نویسنده‌ای مشهور، پژوهشگر و معلم تصوف اسلامی در ترکیه است اما خارج از کشور ترکیه به اندازه‌ی کافی درباره‌ی او شنیده نشده است. زنی که لبخند درخشان، صدای آرامش‌بخش و تعلیم آموزه‌های صلح‌آمیزِ تصوف توسط او موجب حفظ و جذب روز افزون پیروانش در ترکیه شده است.

کنجکاوی اولیه‌ی سرگوت در فلسفه بود که او را به مطالعه‌ی دقیق قرآن، کشف مولانا و گرایش به تصوف همچون سبک زندگی خاص کشاند. بنابراین، هرچند سرگوت به مدت ٢٠ سال شیمی تدریس می‌کرد، او حقیقتی را که دنبالش بود جایی دیگر یافت. او دانش و یافته‌های خود از تصوف را از طریق درس‌های مثنوی، به علاوه کتاب‌هایی که منتشر کرده در همایش‌های متعدد با مخاطبان مشتاق به اشتراک گذاشته است. از سال ٢٠٠٠ سرگوت همچنین ریاست انجمن فرهنگی زنان ترکیه در استانبول (TURKKAD) را برعهده دارد.

خانم ایزیل صراف عضو انجمن فرهنگی زنان ترکیه و از ستایندگان سرگوت به «المانیتور» می‌گوید: «برخی روایت او را دوست دارند، برخی اخلاق او، برخی دانش او، برخی عشق او به خدا و پیامبر، برخی فرهنگ او، برخی فصاحت کلام و برخی بلاغت بیان او را؛ زندگی سرگوت همه را تحت تأثیر قرار داده است… وقتی شما می‌فهمید که او شما را بدون قید و شرط دوست دارد و به تدریس بدون آنکه در عوض آن انتظار هیچ چیزی را داشته باشد، ادامه می‌دهد، تحسین و ستایش شما برای او افزایش می‌یابد. شما می‌خواهید هر آن‌چه را او می‌گوید انجام دهید، همچنان‌که نمی‌خواهید تأثیر و محبت او را از دست بدهید. سپس شما متوجه چیزی که می‌بینید می‌شوید، عشق ورزیدن به او در شما درونی شده و به بخشی از واقعیت وجودی شما بدل می‌شود. او شما را نه به خودش بلکه به خدواند فرا می‌خواند.

در ادامه متن گفتگوی المانیتور با سرگوت را بخوانید:


المانیتور: شما می‌گویید، «تصوف نه یک فلسفه که یک شیوه‌ی زندگی است.» این به چه معناست؟

سرگوت: البته تصوف شامل برخی آموزه‌های نظری هم هست. برای فهم و درک واقعی موضوعی شما ناچارید به ادبیات و فلسفه‌ی آن موضوع هم بپردازید. اما در این مورد خاص، دانستن ادبیات و فلسفه‌ی تصوف کسی را صوفی نمی‌کند. صوفی کسی است که معانی و مفاهیم مرتبط با نزدیکی‌اش به خدا، باور و ایمانش، عشقش به انسان برای رضای خدا و هنر همراهی با کسانی که اطراف او هستند را بسط، توسعه و منتشر می‌کند. صوفیان هرگز نمی‌توانند خشمگین شوند، رفتار خشونت‌آمیز داشته باشند و یا نفرت‌پراکنی کنند، آن‌ها باید سرشار از عشق باشند. آن‌ها نه علیه ستمکار که علیه ستمکاری مبارزه می‌کنند و البته بدون نفرت، زیرا می‌دانند که هرچه در این دنیا آشکار است و جایی بروز پیدا می‌کند، از صفات خداوند است. آن‌ها علیه واقعه مبارزه می‌کنند و نه علیه آدم‌ها، زیرا می‌دانند اگر مجازاتی لازم باشد، خدواند حتماً آن را اعمال خواهد کرد. به بیان دیگر، آن‌ها برای کسانی که در حال کشیدن مجازات هستند اندوهگین نیستند، زیرا آن‌ها از رهگذر تجربه مجازات رفتارهای درست را یاد می‌گیرند.

کسانی که ارتباط نزدیکی با خالق خود دارند از اعتمادبه‌نفس بیشتری برخوردار هستند زیرا آن‌ها در واقع به خدا اعتماد دارند. آن‌ها تلاش نمی‌کنند علیه خدا کاری بکنند زیرا نمی‌خواهند خدواند را ناراحت کنند. من شخصاً به تفاوت جنسیتی در موضع خشونت اعتقادی ندارم. علیه هر کسی که اعمال خشونت کنیم، در واقع نام الله را هدف گرفته‌ایم. برای این‌که نسل بشر واقعاً تبدیل به انسان شود، فرد باید عشق الهی را درک کند.


المانیتور: چه ارزیابی از وضعیت فعلی مسلمانان جهان دارید؟ تصوف چه سهمی می‌تواند داشته باشد؟

سرگوت: در دنیای کنونی؛ درک، عشق، رضا و تسلیم، اخلاق خوب و احترام به انسان‌ها به خاطر عشق به خداوند بیشتر شده است. همچنین تصور غلط و تبعیت از اَشکال و صورت‌ها هم بیشتر شده است. مردم توسط سیستم‌های مختلف اعتقادی و ایدئولوژیک با هدف انتقال جهنم از درون آن‌ها به دنیای بیرون، مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. اما عاملان مذهب یا ایدئولوژی‌هایی مثل کمونیسم، کاپیتالیسم و فمینیسم را درک نکرده‌اند و در نتیجه به اِعمال خشونت روی آورده‌اند. زیرا حتی وقتی فهم و باوری منتقل می‌شود که بدون شک درست است، اگر کسی رفتار خودمحورانه‌ای از خود نشان دهد، آن باور ارزش خود را از دست می‌دهد و او با نفرت و خشم انباشته می‌شود.

در واقع تصوف به ما می‌آموزد که احترام به مخلوق، احترام به خالق است. همچنان که رابطه‌ی ما با خالق افزایش می‌یابد، عشق و احترام ما به مخلوقان خدا نیز افزایش می‌یابد. برخی ادعا می‌کنند تصوف هیچ ربطی به مذهب ندارد، اما در واقع تصوف راه اسلامی راستین برای زندگی است که دولت کامل هم از آن حاصل می‌شود. تلاش در جهت فهم معنای راستین قرآن به معنی تمرین شیوه‌ی زندگی و اخلاق درست پیامبر است. ما بخشش را از خدواند فرامی‌گیریم. اما جز این‌که ما با گام‌هایمان به خدواند نزدیک‌تر می‌شویم، این حرکتی به سوی کمال نیز هست، فاصله گرفتن از تمایل به تسلط هم هست. مهم‌ترین چیزی که باید انجام شود این است که به درک صوفیانه از دین در سراسر جهان کمک کنیم.


المانیتور: شما در یکی از کتاب‌هایتان نوشته‌اید: «کسانی که احساس می‌کنند خشونت پناهگاه ثانویه است، برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهاتِ خود خشونت می‌ورزند. زیرا‌‌ همانطور که دیده می‌شود، همه‌ی مشکلات از تلاش ما برای اثبات برتری‌هایمان بر دیگری سرچشمه می‌گیرد.» آیا همین دلیل اِعمال خشونت مردان بر زنان نیز است؟

سرگوت: من فکر می‌کنم عقده‌ی حقارت در مردم زمانی درست می‌شود که از خودشان مطمئن نیستند و اعتماد‌به‌نفس‌ خویش را از دست می‌دهند. این عقده موجب می‌شود آن‌ها به دیگران ظلم و ستم کنند و خود را از دیگران بر‌تر ببینند. آنچه بر آن‌ها مسلط می‌شود، نفس است که پائین‌ترین رتبه را در مراتب وجودی دارد. چنین افرادی هرگز نمی‌توانند برای کنترل و جلوگیری از خواسته‌های نفسانی خود، رژیم بگیرند. آنها خود را همچون خدا می‌بینند و در یک معنا مرتکب شرک می‌شوند. چنین کسانی اعمال خشونت می‌کنند زیرا خصوصیات حیوانی آنها بر بدنشان فرمان می‌راند.

مولوی در کتاب مثنوی می‌گوید که عشق برای زنان است زیرا وجودشان شاهدی بر وجود خداوند است وقتی در آیینه بازتاب می‌یابد. با توجه به تصوف، زن نور زیبایی خداوند است که بر روی زمین ریخته است. بازهم در مثنوی، مولانا می‌گوید مرد فرزانه و با روحیه‌ی خوب، زنان را می‌فهمد و نسبت به آنان دلسوز است و هرگز به زنان صدمه نمی‌زند یا ایشان را آزار نمی‌دهد و از برخود گستاخانه با زن پرهیز می‌کند. به بیان دیگر، مردان نادان و احمق به زنان ستم می‌کنند و با آنان به درشتی و زشتی رفتار می‌کنند چون طبیعت حیوانی بر آنها غلبه دارد.

در بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی، به منظور جلوه دادن به نفس خود، یاد می‌گیریم که با دیگران به صورت تحقیرآمیز برخورد کنیم. متأسفانه چنین رفتارهایی امروزه کاملاً رایج هستند. به بیان دیگر، آنچه برای دیگران اتفاق می‌افتد، اصلاً اهمیتی ندارد. آنچه مهم است خودمان هستیم. در مقابل، تصوف به ما می‌آموزد بگوییم اول شما، سپس من. زیرا صوفیان نام خدا را در مخلوقاتش می‌بینند و عدالت خدواند را می‌شناسند. آن‌ها باور دارند که خلقت همه چیز‌ها و موجودات تابع نیازی بوده است و یکپارچگی بین آ‌نها ممکن و مقدور است. ما باید تلاش کنیم خدواند و پیامبرش محمد را بشناسیم تا شبیه آنها شویم و یاد بگیریم بر نفس خود غلبه کنیم.

المانیتور: امروزه در غرب و به‌ویژه در ایالات متحده علاقه‌ی زیادی به تصوف وجود دارد، اما از سوی دیگر، برخی از مسلمانان ارتدوکس از تصوف انتقاد می‌کنند و این ادعا را مطرح می‌کنند که تصوف اسلام را به یک دکترین ساده از عشق ساده‌سازی کرده است. این انتقاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سرگوت: در تجربه‌ی شخصی خودم، من می‌بینم برخلاف آنچه گفته شد علاقه‌ی زیادی به تصوف در سراسر ترکیه دیده می‌شود. من این علاقه را هم از واکنش‌ها و پاسخ به سخنرانی‌های خودم استنباط می‌کنم و هم از عشق و پذیرشی که من از گروه‌های مشخص دیده‌ام، با وجود چشم‌اندازی که من اتخاذ می‌کنم و آن‌ها معمولاً به آن معترض هستند. این البته هیچ ربطی به شخص من ندارد، اما احتمالاً به عشق من به خدا پیوند دارد.

باورهای متفاوت به افراد وابسته است، هر کسی مفهوم و تعریف خاصی از خدواند و شناسایی و درک متفاوتی از پیامبر دارد. تصوف به ما می‌آموزد که به اعتقادات دیگران احترام بگذاریم و تفاوت‌هایمان را دوست بداریم. افراد متعصب نمی‌توانند تفاوت‌ها را دوست بدارند. آنها نمی‌توانند خدا را همه‌جا ببینند. آن‌ها فقط نوع باور خود به خدای موجود در آسمان را می‌پذیرند و باور خود را به دیگران تحمیل می‌کنند. مؤمن واقعی، ایده‌ها را تحمیل نمی‌کند. او عقاید همه افراد دیگر را می‌فهمد و به آنها احترام می‌گذارد. ناظر به همین دیدگاه، معلم من یک گفته‌ی بسیار پرمعنی دارد. کینان رفاعی می‌گوید: «من نه با این هستم و نه با آن و در ضمن با این و با آن هم هستم.» من باور دارم که اگر ما واقعاً می‌توانستیم تصوف را ازجمله در دانشگاه‌ها آموزش دهیم و آموزه‌های آن را در عمل به کار ببریم، می‌توانستیم همچون پیامبر خود با اخلاق بسیار نیکویی زندگی کنیم.


المانیتور: چه ملاحظه‌ و برداشتی درباره‌ی پرتره‌ی مذهبی و اخلاقی جامعه‌ی ترکیه دارید؟

سرگوت: من فکر می‌کنم امور بد غالب شده است. آموزش و پرورش امروز به امر آموزش معنوی آسیب زده است. برای مثال، از زمانی که ما تلاش برای یادگیری زبان خارجی را شروع کردیم، حتی پیش از یادگیری درست زبان ترکی، ما استفاده از کلمات کمتر برای انتقال معنا را آغاز کرده‌ایم. ترکی همچون فارسی و عربی زبانی بسیار غنی است. این فراوانی و غنا، کسانی را که درباره‌ی معانی عمیق‌تر عبارات و بیان تفکر می‌کنند قادر می‌سازد بیندیشند و تعمق کنند. این تعمق و تأمل چیزی است که ما اکنون از دست داده‌ایم. امروز همه چیز بسیار آسان‌تر در دسترس قرار می‌گیرد. برخی از آداب و رسوم و سنت‌ها ممکن است با باورهای راستین صوفیانه در تضاد باشند. برخی از دیگران انتقاد می‌کنند بدون آن‌که واقعاً آنها را بشناسند. برخی اوقات هم مردم تنها بر اساس ظاهرشان، بدون کمترین توجهی به عمل، کلام یا عقایدشان قضاوت می‌شوند.

با وجود همه‌ی این‌ها، آناتولی مهد تصوف است. اجازه بدهید فراموش نکنیم زمانی که ابن عربی در حال طواف کعبه بوده است، پیامبر به او گفته بود: «به آناتولی برو و دانش خود را آشکار کن. تنها آن‌جاست که تو می‌توانی فهمیده شوی.» من باور دارم این سرزمین، میوه‌های خود را که حاصل ایمان عمیق و اعتقاد هستند به بار می‌نشاند و تصوف که امروزه همچون یک مد روز جلوه‌گری می‌کند، واقعاً و به‌حق در زندگی اجتماعی راهنمای عمل قرار خواهد گرفت.

منبع: المانیتور