حاکمیتِ قانون یا حاکمیت بر قانون

برداشتی آزاد از آثار اندیشمندان برجسته‌ی غرب «جان لاک»، «موریس باربیه» و «جان سالوین شاپیرو»

ghanoon hakemiat2قانون یا کانون که در ابتدا برای ابزار و وسایلی به جهت تنظیم سطور و خطوطِ به کار رفته وضع شده بود با توسعه‌ی مفهومی به کلیه‌ی قواعد مورد نیاز و ضرورت جامعه گفته شد و اگرچه می‌بایست به شکل دستورالعمل‌هایی برای اداره و نظم امور جامعه به نفع بشریت و نوع مردم به کار می‌رفت در سایه‌ی منفعت‌طلبی اصحاب قدرت و حکام جور، به تعبیر سریانی لغت قانون تبدیل به خط‌کشی برای اقتدار مطلق، بی‌چون و چرا و بدون محدودیت بر جوامع بشری گردید.

از آنجا که اقتدار بر جوامع بشری با چاشنی مذهب امکان‌پذیر‌تر می‌بود قانون‌گذار به عقاید مردم ورود کرده، قوانینی اساساً تبعیض‌آمیز مبتنی بر یک تفسیر به‌ رأی از دیانت وضع می‌کند که دشواری زندگی را برای بشریت صدچندان کرده است.

حکمران که امر بر او مشتبه شده خود را از طرف خداوند مسئولِ مراقبت از ارواح انسان‌ها می‌داند، مردم را وادار به داشتن این دین یا آن دین کرده به اطاعت از خود اجبار می‌کند.

عوامُ الناس هم با اینکه می‌داند که لازمه‌ی رستگاری پذیرش آزاد است و هیچ‌کس نمی‌تواند از طریق دینی که به آن اعتقادی ندارد و از راه عبادتی که از آن بیزار است به رستگاری نائل شود و با علم به اینکه حکمران سیاسی ربطی به راهنمایی به عالَم ملکوت ندارد و حاکم نمی‌تواند و نباید عقیده‌ای را بر کسی تحمیل کند، طوق بردگی اصحاب قدرت را بر گردن نهاده به نام خداوند به بندگی حکامِ زمان مشغول می‌شوند. و قدرتی که می‌بایست به منافع مدنی و این‌جهانی انسان‌ها مبتنی باشد و محدود به حراست و مراقبت از امور دنیوی است، تبدیل به ابزاری می‌شود که حکومت، دولت یا کلیسا و… به بهانه‌ی دین، تجاوز به اموال مدنی و مواهب دنیوی دیگران را حق خود دانسته، از گُرده‌ی مردم تسمه بکشد.

اما هیچ انسانی مکلف به پیروی از کلیسا یا کنیسه و فرقه‌ی خاصی نیست. بلکه هر کس خودش باید داوطلبانه به آن انجمنی بگرود که معتقد است عبادت و اقرار در آن حقیقتاً مورد قبول خداوند قرار می‌گیرد و کارِ قانون فقط و فقط حفظ سلامت و امنیت کشور و جان و مال تک تک افراد است.