احترام، رسم، سنت یا چاپلوسی

chaploosi1چاپلوسی: (در لغت‌نامهٔ دهخدا)

چاپلوسی. (حامص) تملق. چرب‌زبانی. خوشامدگویی. دُم لیسه. کرنش. ذَملَقه، چاپلوسی و با همدیگر نرمی نمودن. مَلِق، چاپلوسی و دوستی و نرمی بسیار کردن و به زبان بخشیدن نه به دل.

chaploosi1222منتهی الارب:

بر درگاه پادشاه چاپلوسی و چرب‌زبانی کردن.

کلیله و دمنه

—————————————————–

چو ویسه فتنه‌ای در شهدبوسی 

چو   دایه  آیتی   در  چاپلوس

نظامی (خسرو و شیرین)

—————————————————–

بر در خرگه، سگان ترکمان 

چاپلوسی کرده  پیش میهمان 

مولوی

—————————————————–

به دلداری و چاپلوسی و فن 

کشیدش سوی خانهٔ خویشتن

سعدی (بوستان)

—————————————————–

از هواداری ما و تو چو مستغنی است یار

ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به‌ کی؟

کمال خجندی