«ژان بودِن» و مفهوم حاکمیت

bodin

پس از قتل‌عام پروتستان‌ها در ۱۵۷۶ در فرانسه گروهی موسوم به «سیاسیون»des Politiques که رهبری آنها را مُهردار سلطنتی، میشل دولوپیتال بر عهده داشت به واقعیتِ وجودِ پروتستان‌ها گردن نهاد و مردم را به تساهل تشویق می‌کرد، از سویی مقام پادشاه را والاتر از مباحثات میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها می‌دانست و نمی‌خواست شاه رهبر یکی از این دو گروه شود، به نظر «سیاسیون» تنها راه نجات، وجود پادشاه مقتدری بود که در برابر تعصبات گروه‌های متعارض، با سرسختی، قدرت حاکمیت را در اختیار بگیرد و یگانگی ملی را تأمین و حفظ کند.

ژان بودِن (Jean Bodin ۱۵۳۰–۱۵۹۶) که استاد حقوق و سپس قاضی بود به «سیاسیون» پیوست و در مقام نماینده‌ی طبقه‌ی عوام در مجلس عمومی طبقات Etats genraux شرکت کرد و دلیرانه به دفاع از مصالحه‌ی مذهبی پرداخت … بودِن حاکمیت را عامل انسجام و یگانگی جامعه‌ی سیاسی می‌دانست و معتقد بود حاکمیت مظهر قرارداد «فرمانروایی و فرمانبرداری» است. جامعه‌ی سیاسی که بودِن نظریه‌ی آن را پیشنهاد داده است، حکومتی قانونی است.

بودِن هرچند به حکومت تک‌سالاری پادشاهی اعتقاد دارد اما طرفدار همه‌ی انواع تک‌سالاری نیست، او به هیچ روی از تک‌سالاری جابرانه دفاع نمی‌کند، زیرا در این حکومت، تک‌سالار قوانین طبیعی را حقیر می‌شمارد، با انسان‌های آزاد همچون برده رفتار می‌کند و اموال اتباعش را همچون اموال خود می‌داند … بودِن مانند رواقیان، متشرعان مسیحی و تُماس قدیس، به تقدم قوانین طبیعت اعتقاد دارد و مهم‌ترین قانونِ طبیعت را احترام به آزادی «طبیعی» اتباع و حق مالکیت می‌داند … در تک‌سالاری پادشاهی مورد نظرِ بودِن حتی وجود مجلسی دائمی به نام سنا یا پارلمان، مجلس عمومی طبقاتی و ایالتی لازم است، پادشاه خود را با این اصناف، هیأت‌ها، انجمن‌ها و انواع مجامع واسط میان دولت و اتباع، وفق می‌دهد و بر اثر وجودشان غنی‌تر می‌گردد … میشل مونتنی نویسنده‌ی فرانسوی بر این باور است که شناخت «مفهوم حاکمیت» به‌راستی مدیون ژان بودِن است زیرا مهم‌ترین مفهوم علوم سیاسی و حقوق عمومی از گذشته تا حال همین مفهوم بوده است.

آثار بزرگ سیاسی – ژان ژاک شوالیه