گزیده‌ای از نوشته‌های …

 باروخ اسپینوزا، فیلسوف هلندی در قرن هفده میلادی (۱۶۷۷ـ۱۶۳۲)

Spinoza” … در خصوص مذهب وضع به صورت دیگری است. چون به سادگی و به حقیقت، اخلاق [….] از حوزه‌ی قانون و اختیار دولتی بیرون است. سادگی و حقیقت و راستیِ اخلاق با قید قانونی و اختیار دولتی به وجود نمی‌آید؛ در این دنیا هیچ کس را نمی‌توان با فشار و زورِ قانون، به سعادت رساند. پند و اندرز صادقانه و برادرانه، تحصیلات سالم، و از همه مهم‌تر، استفاده‌ی آزاد از داوری فردی وسایل لازم این تکاملند… هر فرد می‌تواند از برترین حق و اختیار داوری آزاد برخوردار شود … و دین را برای خود تبیین و تعبیر کند […].

در سیاست‌های مستبدانه، رمز بزرگ و اساسی این است که رعایا را بفریبند و ترس را، که ساکتشان می‌سازد، لباس حق‌نمای دین بپوشانند، به طوری که مردم شجاعانه برای بندگی و ایمنی بجنگند و نه‌تنها از ریختن خون خود در راه غرور و یا خودستاییِ فردی مستبد، شرمگین نباشند، بلکه بدان مباهات نیز کنند؛ اما در دولتِ آزاد، سیاست‌های زیان‌آور و موذیانه را طرح‌ریزی نمی‌کنند و به اجرا در نمی‌آورند. … اگر فقط اَعمال دلیل اتهامات جنایی قرار گیرند و گفتار همیشه آزاد باشد، [در این صورت]…، فتنه‌انگیزی، هر گونه توجیه خود را از دست خواهد داد و به وسیله‌ی یک مرز پابرجا از مباحثه و مجادله جدا خواهد شد. آنجا که خودکامه‌‌ای وجود داشته باشد ‌یا فرقه‌ای قدرت را به نفع خود مصادره کرده باشد، حوزه‌‌ی مصالح مردم (res popubi) وجود نخواهد داشت.

شهر خدا، آگوستین قدیس

“عدالت، فارغ از مذهب”

ویرانی‌های بعد از هر نوع آشوب  داخلی و خارجی در کشورهای دور و نزدیک را بارها و به اشکال مختلف شنیده‌ایم . جدای از بی‌عدالتی و ظلم حاکمان تازه به دوران رسیده، صاحبان قدرت و زیر دستان ایشان بر پایین‌دستان و مردم، بالا رفتن فساد اخلاقی، اقتصادی و  اجتماعی در جامعه و اقشار مختلف آن  تنها بخشی از اتفاقات ناخوشایندی است که در سرزمین پس از آشوب مشاهده می‌شود. مردم امیدواری که با وعده‌های دروغ و دروغ‌های عمدتاً مقدس، جامعه‌ی نسبتاً آزاد خود را به وعده‌های سرزمینی موهوم و بهشتی پوشالی که هرگز وجود ندارد می‌فروشند، سرنوشتی مشابه داشته، پایانی ناخوشایند را در پیش می‌بینند. در این میان بیچاره‌تر، مردمی است که حاکمی ظالم‌تر از قبل و پادشاهی فریبکارتر را برای چوپانی خود انتخاب می‌کند. پادشاهی با نام خدا بر لب اما دژخیم، فاسقی با نام مسیح بر لب اما خونخوار. اما آیا شکوفایی سرزمین و خاک وطن حتی پس از آشوب و جنگ هم امکان‌پذیر است؟ قیصر آگوستوس پادشاه عادل سرزمین روم نمونه‌ای است نادر در میان پادشاهان و سلاطین تاریخ که آشنایی با او خالی از لطف نیست.

قیصر آوگوست ” آگوستوس Augustus “

 (شرحی منتخب از کتاب تاریخ روم باستان اثر اردشیر خدادادیان، در وصف زمامداری قیصر آگوستوس حاکمی ماقبل تاریخ!!)

(دوره‌ی حکومت از ۲۷ قبل از میلاد مسیح تا ۱۴ بعد از میلاد مسیح) در تأسیس مراکز فرهنگی و گسترش آن و احیای سنن و آیین‌های مذهبی رومیان، رونق بخشیدن به معابد، گرامیداشت دانشمندان و محققان، گسترش مراکز هنری تلاش کرد … وی از هر فرصتی برای پرداختن به پژوهش استفاده می‌کرد و برجسته‌ترین دانشمندان و نخبگان را تشویق و ترغیب می‌نمود تا خلأهای به وجود آمده بر اثر جنگ‌های داخلی و برون‌مرزی پیش از دوره‌ی زمامداری‌اش را پر کرده و کاستی‌های ناشی از عوامل ویرانگری چون جنگ را برطرف کنند … قیصر آوگوست حدود آزادی، خودگردانی و حفظ سایر اختیارات مالی، انتخاباتی و به‌اصطلاح داخلی شهرهای بزرگ را رعایت می‌کرد … در صورتی که قیصر از حدود اختیارات خود عدول می‌کرد، آنگاه مردم روم حق داشتند، دست و صدای اعتراض بلند کنند، فریاد مردم قیصر را از غفلتی که مرتکب شده بود، آگاه می‌کرد و به حل مشکل اقدام می‌نمود … دوران زمامداری آوگوست عصر طلایی نام گرفته است، شاعران، ادیبان، خطیبان، هنرمندان و دانشمندان متعدد و برجسته‌ای ظهور کردند … ویرژیل، هوراز، تیبول، یا اوید از جمله شاعران و حماسه‌سرایان نامدار عصر طلایی به‌شمار آمده‌اند، مورخ نامدار لیویوس که تاریخ روم باستان را از آغاز آن تا سده‌ی نهم پیش از میلاد به رشته‌ی تحریر درآورده بود از دیگر مفاخر آن دوره به‌شمار می‌رود … به دوران طلایی آوگوست نفوذ و اقتدار قانون نیز نسبت داده شده است … قوانین مدنی رومیان آحاد جامعه را در بر می‌گرفت و هر شهروندی در پناه آن قرار داشت … هرکس که شهروند رومی باشد، در پناه قوانین دارای امنیت و تضمین‌های قطعی شهروندی بود … هرکس که رومی است ولو به دین رومیان نباشد از این حقوق بهره‌مند و از امتیازات قانونی برخوردار است.”