چرا منتقدان انقلاب فرانسه ارمغان انقلاب را نابودی ارزش‌های گذشته می‌دانند؟

enghelab faranse demokrasi ketabما فرانسویان اعتبار و قدرت پادشاهی را معدوم کردیم، بدون آنکه احترام و ابهت قانون را جانشین آن نماییم. قدرت را به زبان تحقیر کردیم ولی همه از آن بیم و هراس به دل گرفتیم و این بیم و هراس جانشین علاقه و احترام سابق گردید، یکباره عموم را در مقابل قدرت مطلقه‌ی حکومت جدید عاجز و زبون کردیم و حکومت جدید را وارث همه امتیازاتی کردیم که از خانواده‌ها و افراد و تأسیسات سلب گردیده بود … جامعه آرام است، ولی آرامش او از آن جهت نیست که به قدرت و آسایش خود ایمان داشته باشد بلکه این آرامش نتیجه‌ی ضعف و عجزی است که در خود احساس می‌نماید … همه احساس ناراحتی دارند ولی هیچ‌کس جسارت آن را ندارد که به دنبال زندگانی بهتری برود. همه‌ی افراد، آرزوها، حسرت‌ها، شادمانی‌ها و اندوه‌هایی دارند که بروز نمی‌دهند، بدین ترتیب همه خوبی‌های جامعه‌ی پیشین را از دست داده‌ایم بدون آن‌که از ثمرات خوب و مفید احتمالی نظم جدید بهره‌مند شویم. جامعه‌ی اشرافی پیشین را معدوم کرده‌ایم و در میان آثار خرابی‌های مبانی [نظم] پیشین چنان ایستاده‌ایم که گویی همیشه در همان‌جا قصد توقف داریم. روحیه‌ی اجتماعی روشنفکران بیشتر مایه‌ی تأسف است … مردم مذهبی شمشیر بر روی آزادی کشیده‌اند و آزادی‌خواهان مذهب را مورد حمله قرار می‌دهند. افرادی که بویی از وطن‌پرستی و اخلاق نبرده‌اند خود را مظهر تمدن و فرهنگ جا می‌زنند. افراد دانشمند و آرام با هرگونه تحول و پیشرفتی مخالف هستند.

بخشی از کتاب “دموکراسی” نوشته آلکسی دو توکویل