فتيان تهرانى در قرن نوزدهم ميلادى‏ «داش ‏مشدى ‏ها»

javanmardمدركى كه در مورد نزديک ‏ترين تشكيلات اهل فتوت به روزگار ما (يا به‌اصطلاح جديدتر «داش ‏مشدى ‏ها») به تفصيل گفتگو كرده كتابى از عبداللّه مستوفى است به نام شرح زندگانى من. از مندرجات این کتاب معلوم مى‏ گردد كه فعاليت‏ هاى نيكوكارانهٔ اين داشها يا داش ‏مشدى‏ ها در ايران تا اوایل قرن كنونى به صورت مرتبى ادامه داشته و اخلاق و روش ايشان نيز قابل ستايش بوده است. مستوفى كه خود در سال ۱۲۵۵ ش متولد شده است دربارهٔ موقعيت اين گروه در دورهٔ ناصرالدين شاه قاجار برطبق مشاهدات خود مى‏ نويسد كه اين افراد به فضائل فتوت متصف بودند، كسب حلال مى‏ كردند. و خرج مجالس تعزيهٔ شهيدان كربلا را تحمل مى‏ نمودند و براى بر پا داشتن مجالس دينى سعى بسيار به خرج مى‏ دادند و همهٔ اين فعاليت ‏ها به داش ‏مشدى‏ هاى تهران مربوط است.

اينک مطالبى از اين كتاب را نقل مى ‏كنيم «… انصاف را اگر سعى و همت و فداكارى بى‏ رياى طبقهٔ داش‏ مشدى‏ هاى تهران با آن (مجالس تعزيه ‏دارى) توأم نمى ‏شد هيچ ‏وقت منظرهٔ خارجى و عمومى اين عزادارى به اين طول و تفصيل و شكوه نمى‏ رسيد، تزئين طاق ‏نماهاى تكيه‏ هاى محلات تماماً به سعى و همتِ اين مردمان ساده و با ايمان صورت مى‏ گرفت و بعضى از آنها كه كسب و كار و توانایى داشتند مصارف طاق ‏نماهاى تكيه را هم از كيسهٔ فتوت خود مى‏ پرداختند … نان خوردن از دسترنجِ خود، احترام نسبت به بزرگتر، محبت و مهربانى با كوچكتر، دستگيرى‏‏ از ضعيف، كمک به مردمانِ درمانده و عفيف و پاك‏دامن، تعصب ‏كشى از افراد جمعيت و اهل كوچه و محله و بالاخره شهر و ولايت و كشور، فداكارى و ركى و بى ‏پروايى، حق‏گويى و حمايت از حق، بى‏ اعتنايى به جاه، عدم تحمل تعدى و بى‏ حيايى، اخلاق خاصه‏ٔ داشى بود.»

مستوفى تشكيلات و آداب و رسوم مخصوص داش ‏مشدى ‏ها و مراسم آنها را در برگزارى ايام سوگوارى و ايام دينى ديگر شرح مى ‏دهد. بعضى از اين مراسم و تشكيلات (مثلاً شكار و بازى‏ ها و كبوترپرورى و غيره) يادآورِ رسومى است كه خليفه الناصر لدين اللّه به آنها علاقه داشته و در «فتوت ناصرى»، گنجانيده بود:

در هر كوچه و گذر اين جمعيت عده ‏اى داشت كه روزها كسب و كار و شب در قهوه ‏خانه … دو ساعت مى ‏نشستند و از حالِ همديگر با خبر مى ‏شدند و بعد متفرق شده به منزل خود مى ‏رفتند. يكى از لوازم داشى، چاله‏ حوض ‏بازى بود كه هر داشى بايد شناورى بداند. ورزشكار خوب بودن، در زورخانه مهره كردن يكى از آرزوهاى هر چغاله مشهدى بود … گرگ ‏بازى، بلبل ‏بازى، سهره ‏بازى، كفتربازى، و در اين اواخر قنارى‏ بازى از تفريحات اين طبقه، و تربيت قوچ و خروس جنگى و جنگ انداختن آنها در سر چهارراه‌ها و ميدان عمومى نيز منحصر به آنها بود …

گذشته ازين، قاب ‏بازى و ليس ‏بازى هم از قمارهاى مخصوصِ داشها بود نويسنده اضافه مى‏ كند كه: اين طبقه لهجهٔ خاصى هم براى خود داشت و افراد اين جمعيت اگر مى‏ خواستند كسى از غريبه ‏ها حرف آن‏ها را نفهمد به آن لهجه حرف مى‏ زدند و هركس به آن لهجه تكلم مى‏ كرد معلوم مى ‏شد كه يكى از افرادِ اين جمعيت است.[۱][۲]


[۱] ( ۱)- شرح زندگانى من جلد اول، ص ۴۰۸- ۴۱۸.

[۲] سيد على همدانى/محمد رياض، احوال و آثار مير سيد على همدانى(شش رساله)، ۱جلد، مركز تحقيقات فارسى ايران و پاكستان – پاكستان، چاپ: دوم، ۱۳۷۰.