انس الوحيد و نزهة المريد (قسمت اول)

sheikh abou madyanشیخ امام، عارف باللّه‏، ولى بزرگ، پیشواى عارفان، راهنماى سالکان، صاحب کرامات ظاهرى و معجزات تابان، حافظ اولیا و یگانه برگزیدگان، سرور من ابومدین شعیب رضى ‏اللّه‏ تعالى عنه که خداوند ما را از برکاتش برخوردار سازد، گفته است:

۱. قرآن [شامل دو مقام] نزول و تنزیل است که هر دو تا روز قیامت باقى مى ‏مانند.

۲. حق‏ تعالى مستقل از وجود مادّى است، درحالى ‏که وجود مادّى از او سرچشمه گرفته و مادّه از عین وجود است و آن‏گاه که [مادّه از وجود مادّى] جدا شود، وجودش نیز منهدم خواهد شد.

۳. عرفان آموختن مناسب کسى است که واجد چهار ویژگى باشد: زهد، علم، توکّل، یقین.

۴. حق ‏تعالى بر باطن و ظاهر هر نفس و حالى آگاه است. هر قلبى که خدا را ببیند، بر آن مؤثّر خواهد بود؛ آن را از مصیبت کار‌ها و خطاى فتنه‏‌ها حفظ خواهد نمود.

۵. حقیقت متعالى در هر زمان مطابق نیاز مردم آن زمان بر زبان عرفا جارى مى‏ شود.

۶. کسى که عزم بندگى داشته باشد، اعمال خویش را به چشم ریا و حالاتش را به چشم ادّعا و گفته‏‌هایش را به چشم دروغ مى‏ نگرد.

۷. آن‏گاه که حق ظاهر شود، غیرش با او باقى نمى‏ ماند.

۸. عمرِ تو فقط یک نفس است؛ مراقب باش به نفع تو باشد، نه به ضررت.

۹. قلب تنها یک جهت دارد؛ آن‏گاه که گرفتار آن جهت شد، غیر آن جهت [بر او] محجوب مى ‏شود. پس مبادا که به غیر خدا میل یابى که لذّت مناجاتش را از تو مى‏ گیرد.

۱۰. بصیرت، بهرهٔ کامل را تحقّق مى‏ بخشد.

۱۱. از بد‌ترین امور، صحبت با عالم غافل، صوفى جاهل و سخنران چاپلوس است.

۱۲. از مدّعى ارتباط با خدا، درحالی‏که در ظاهر او چیزى نمى ‏بینى، بپرهیز.

۱۳. هر کس به سوى خلق خدا خارج شود، پیش از [درک] حقیقتى که به سوى آن دعوت شده، به یقین فریب خورده است.

۱۴. آن کس که هنوز چیزى از نفسانیّت در او باشد، به آزادى کامل نمى ‏رسد.

۱۵. آن کس که خدا را بشناسد، در خواب و بیدارى از او بهره ‏مند مى‏ شود.

۱۶. کسى که شیرینى مناجات با حق‏ تعالى روزى‏ اش شود، خواب از او زایل مى‏ شود.

۱۷. هر کس از زمان بهره نبرد، جاهل، و کسى که در آن کوتاهى ورزد، غافل است.

۱۸. شکیبایى را توشه، رضا را مرکب و حق را هدف و مقصدِ خود قرار ده.

۱۹. هرکس به وعدهٔ معهود خویش وفادار باشد، از سکون و خاموشى جدا نمى‏ شود. سالک به ‏سوى آن حرکت مى‏ کند و عارف در آن گام برمى‏ دارد. موت، کرامت است و فوت، حسرت و ندامت.

۲۰. موت، جدایى از خلق است و فوت، جدایى از حق.

۲۱. تسلیم ‏شدن، فرستادن نفس است در حوزهٔ احکام الهى، و ترک دلسوزى بر نفس از مصیبت‏‌ها و دردهاست.

۲۲. بکوش صبح و شام را طورى سر کنى که مسلمان یا مؤمن باشى، باشد که خداوند با نظر رحمت به تو بنگرد.

۲۳. کسى که در پى دنیاى مادّى باشد، به خوارى در آن گرفتار خواهد شد.

۲۴. هیچ‏گاه از نقصان نفس خویش چشم‏ پوشى مکن که طغیان خواهى کرد.

۲۵. فریب‏ خورده کسى است که خود را با امرِ زوال ‏پذیر سرگرم سازد.

۲۶. غیرت بدن، ترک مخالفت با اعضا، غیرت قلب، ترک اعتماد به بیگانگان، و غیرت نفس، ترک ادّعاست.

۲۷. سودمند‌ترین دانش‏‌ها، علم به دستورات بندگى، و والا‌ترین دانش‏‌ها، علم توحید است.

۲۸. حق‏ تعالى دل‏هاى دنیاگرایان را محلّ غفلت و وسواس، و دل‏هاى عارفان را محلّ ذکر و انس با پروردگار قرار داده است.

۲۹. ترس، تازیانه‏ اى است که فرا مى ‏خواند و باز مى ‏دارد؛ به‏ سوى طاعت [الاهى] فرا مى‏ خواند و از معصیت [حق‏ تعالى] باز مى‏ دارد.

۳۰. هیچ عملى با تکبّر، سود نمى‏ رساند، و هیچ امر بیهوده ‏اى با فروتنى، ضرر نمى ‏رساند.

۳۱. اگر خدا عزّتت دهد، پابرجا میمانى و اگر به خودت متکى باشى، [به یقین] سقوط خواهى کرد.

۳۲. بار خدایا! خودت را به ما بشناسان که ما جز از راه تو، هیچ شناختى از تو نداریم.

۳۳. آنکه مذلّت ناتوانى بر تن داشته باشد، همچون کسى نیست که عزّت افتخار بر تن دارد.

۳۴. کسى که براى نفس خویش حال یا مقامى بخواهد، به [یقین] از مسلک عارفان به دور است.

۳۵. نیکبخت کسى است که از شادى‏‌ها، جز به حضور نزد مولاى خویش دل نبندد.

۳۶. آنچه از دست رود به ‏دست نخواهد آمد، چرا که زمان برگشت‏ ناپذیر است.

۳۷. بر‌ترین طاعت‏‌ها، بازسازى اوقات با مراقبت است.

۳۸. جوانمردى آن است که توجّه به خلق تو را از حق باز ندارد.

۳۹. جوانمردى آن است که نیکى‏ هاى بندگان را ببینى و از بدى ‏هاى ایشان چشم ‏پوشى کنى.

۴۰. هرکس در رفتار‌هایش براى خدا اخلاص داشته باشد، از ادّعاهاى دروغین نجات مى‏ یابد.

۴۱. راستگویان در میان اهل صلاح، اندک‏ند.

۴۲. مادام که فقر را پنهان دارى، براى تو نور است و آن‏گاه که آن را آشکار ساختى، نور آن از بین مى‏ رود.

۴۳. مقام جمع آن است که تشخّص و تعیّن تو را از بین ببرد؛ جمع به ‏معناى غرق شدن صفات و محو شدن ویژگى ‏هاى توست.

۴۴. مدّعى کسى است که به نفس خویش توجّه کند.

۴۵. به یقین [برخى] با پیروى ‏نکردن از راهنما و دنبال‏ کردن هوا، از وصال [الاهى] باز مى‏ مانند.

۴۶. توکّل آن است که به معنا و مضمون اطمینان یابى و حرکت خویش را به سکون تبدیل نمایى.

۴۷. انصاف را در مورد مردم رعایت کن و نصیحت‏ پذیر باش تا به بالا‌ترین جایگاه‏‌ها برسى.

۴۸. کسى که در دل خویش مانعى [بازدارنده] نداشته باشد، دلى ناسالم دارد.

۴۹. بر خداوند توکّل کن تا اینکه او بر ذکرت غالب شود، چرا که خلق هیچ‏گاه از خدا بى ‏نیازت نمى‏ کند.

۵۰. بنده با محاسبه [نفس] به درجهٔ مراقبه مى‏ رسد.


 انس الوحيد و نزهة المريد: مایه انس انسان تنها و صفاى مرید.