پژوهشی در قصه‌ی موسی و خضر از قرآن و عرفان

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ وَ بِهِ‏ نَسْتَعِين

به‌نام آنکه جان‌ها نَفخَتِ اوست     سراسر مُلک هستی آیتِ اوست

pajoheshi dar gheseخداوند متعالی را سپاسگزارم که به این بنده‌ی ناچیز توفیق داد تا سالی از عمرم را به تحقیق و تدبّر درباره‌ی آیاتی از سوره‌ی مبارکه‌ی کهف بپردازم. این سوره‌ی شریفه از زیباترین و عرفانی‌ترین سوره‌های قرآن کریم است و زیبایی‌های ادبی فراوانی دارد. از صدر اسلام تاکنون مفسران و عارفان شرح‌های بسیاری بر این سوره نوشته‌اند و نکته‌های عرفانی فراوانی از آیات آن برداشت کرده‌اند. در این سوره، سه داستان پُر رمز و راز عرفانی (به ترتیب داستان اصحاب کهف و داستان مصاحبت موسی و خضر (علیهماالسلام) و داستان ذوالقرنین) آمده است. دو داستان اخیر بلافاصله پشت سر هم آمده‌اند ولی بین داستان اصحاب کهف و داستان موسی و خضر(علیهماالسلام) آیاتی قرار دارد که مشتمل بر دو مَثَل است؛ مَثَل اول درباره‌ی تفاوت دیدگاه مؤمن و کافر نسبت به نعمت‌های خداوند و مَثَل دوم درباره‌ی دنیا و ناپایداری آن.
در قرآن قصه‌های زیادی آمده و عده‌ای از مسلمانان که علاقه‌مند به قصه‌های آن بوده‌اند، تحقیقاتی درباره‌ی این قصه‌ها انجام داده‌ و کتاب‌هایی با عنوان قصص‌القرآن و قصص‌الانبیا و تاریخ‌الانبیا تألیف نموده‌اند. بعضی از این نویسندگان با استناد به مطالبی که از عده‌ای از مسلمانان ــ که قبلاً از اهل کتاب به‌شمار می‌آمده‌اند ــ شنیده بودند به تطبیق قصص قرآن با مطالب تورات و انجیل و میراث مکتوب و شفاهی اهل کتاب پرداخته و از آنجا که این کتاب‌ها و مطالب آنها ــ که بعدها اسراییلیات نامیده شد ــ خالی از تحریف و دستبرد بشر نبوده؛ این تحریفات در تفاسیر علمای اسلام از قرآن نیز راه یافته است. بعضی از مفسرین هم که تنها روش مقبول تفسیر را تفسیر به مأثور و تفسیر بر اساس روایات پیامبر و آرای صحابه و تابعین (در بین اهل سنت) و روایات اهل بیت پیامبر(ع) (در بین علمای شیعه) می‌دانستند این روش را برگزیدند و تفاسیر مقبول‌تری ارائه نمودند ولی در این مجموعه تفاسیر، باز هم صحت و سقم احادیث و اخبار مروی از پیامبر و ائمه از طریق سلسله‌ی اسناد روایات و بررسی متن احادیث از نظر مطابقت با متن قرآن قابل نقد و بررسی است.
بعضی از اهل تصوف و عرفان هم به جنبه‌های معنوی و اسرار عرفانی و تأویلات آیات بیشتر توجه داشته‌اند و هم به تطبیق این قصه‌ها با مراحل سیر و سلوک عرفانی پرداخته‌اند و این وجه از تفسیر قرآن را «تفسیر انفسی قرآن» نام نهاده‌اند و معتقدند که کتاب تدوینی (قرآن) با کتاب تکوینی (عالم و آدم) مطابق است. این‌ها عالم را انسان کبیر و آدم را عالم صغیر می‌دانند و معتقدند هر چه را که در قرآن آمده، باید در خودمان جست‌وجو کنیم. قرآن شرح کتاب نفس ناطقه‌ی انسان کامل است و انسان کامل، انسانی است که متحقّق به حقایق قرآن باشد. نمونه‌ی بارز این تفاسیر عرفانی، تفسیرهایی است که عارف نامدار جهان اسلام محیی‌الدین ابن‌عربی در لابه‌لای کتاب‌هایش آورده است و مهم‌‌تر از همه، دو کتاب فصوص‌الحکم و فتوحات مکیه وی مشحون از تفسیر و تأویل آیات قرآن است. سایر عرفا که بعضاً شارح آثار ابن‌عربی بوده‌اند مانند صدرالدین قونیوی و عبدالرزاق کاشانی و داود قیصری و سعیدالدین فرغانی و سیّدحیدر آملی و … نیز همین راه را پیموده‌اند و تفاسیری نغز و پرمغز به جهان اسلام ارائه نموده‌ و پرده‌هایی از قرآن را برگرفته‌اند.
اما در بین متأخرین از علما و عرفای شیعه، عارف نامدار مرحوم حاج ملاسلطان‌محمد گنابادی ملقب به «سلطان‌علیشاه»(ره) توفیق داشت تا تفسیر عرفانی کاملی بر اساس آموزه‌های مکتب اهل بیت(علیهم‌السلام) تألیف نماید. وی در علوم منقول دانش‌آموخته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری(ره) بود و درس فقه و اصول را در محضر آن فقیه نامدارِ عالَم تشیّع فرا‌ گرفته و به درجه‌ی اجتهاد رسید و در علوم معقول نیز در مجموع مدت پنج سال از محضر حکیم الهی حاج ملاهادی سبزواری (طاب‌ثراه) حکمت متعالیه را فرا ‌گرفت. علاوه بر این‌ها، وی سال‌ها در محضر عارف مشهور دوره‌ی قاجار آقای حاج محمدکاظم اصفهانی ملقب به «سعادت‌علیشاه»قدس سره منازل سیر و سلوک عرفانی را طی کرده و از طرف وی به جانشینی و قطبیّت در سلسله‌ی طریقتی نعمت‌اللهّی منصوب شد. درواقع وی جامع علوم ظاهری و باطنی بود و با نبوغ ذاتی سرشاری که داشت، توانست به جمع بین روایات اهل بیت(علیهم‌السلام) با مطالب عرفانی پرداخته و تفسیری کم نظیر از قرآن ارائه دهد. او در ضمن تفسیر قرآن به شرح و بسط مطالبی کلیدی پیرامون مُفردات و کلمات قرآنی پرداخته است. گاهی هر جمله‌ای از جملات وی به منزله‌‌‌ی بابی از علم است که از آن باب، ده‌ها، بلکه صدها باب از علم بر خواننده‌ی متعمّق و متأمل گشوده می‌شود. در زمینه‌ی تفهیم معنی ولایت اهل بیت(علیهم‌السلام) و اینکه قرآن، تمام در شرح و بسط مسأله‌ی مهم ولایت ولیّ امر منصوص و منصوب از جانب خداست؛ به‌زعم نگارنده این تفسیر شریف مُتَفَرِّد است. اگرچه در بین عرفا بزرگانی مانند علامه سیّدحیدر آملیقدس سره نیز در این زمینه تألیفات بسیار ارزشمندی دارند ولی تألیفات مرحوم سلطان‌علیشاه به‌ویژه تفسیر بیان‌السعادة از لطف خاصی برخوردار است.
باری این کتاب، همان‌طور که از عنوان آن برمی‌آید پژوهشی در قصه‌ی موسی و خضر(علیهماالسلام) از قرآن و عرفان است. در این پژوهش، نگارنده در پی فهم ادبی و عرفانی این قصه‌ی پُر رمز و راز عرفانی بوده‌ام.
فصل اول به بررسی اجمالی سوره‌ی شریفه‌ی کهف اختصاص دارد. در این فصل ابتدا شرح مختصری درباره‌ی بسمله آورده‌ام. عمده‌ی مطالب این فصل و سایر فصل‌های کتاب گزیده‌ای از نوشته‌های عارفان و مفسران عالی‌قدر شیعه و سنی است. در زمینه‌ی مطالب ادبی و لغت‌شناسی، علاوه بر فرهنگ‌های لغت معتبر زبان عربی مثل لسان‌العرب، نهایة‌الاثر، مفردات راغب و … از تفاسیر جارالله زمخشری و فخر رازی و علامه طباطبایی بیشتر از سایر تفاسیر استفاده کرده‌ام. در زمینه‌ی نکات عرفانی آیات سوره‌ی کهف بیشتر از فتوحات مکیه و فصوص‌الحکم و شرح قیصری بر فصوص‌الحکم و تفسیر لطائف‌الاشارات ابوالقاسم قشیری و تفسیر بیان‌السعادة سلطان‌علیشاه گنابادی و نیز آثار سیّدحیدر آملی و ابن‌عُجَیبه بیشتر بهره گرفته‌ام. گاهی برای شرح کلمات قرآنی ناگزیر از تعریف اصطلاحاتی فلسفی و عرفانی بوده‌ام. این تعاریف را سعی کرده‌ام از مهم‌‌ترین و معتبرترین منابع بیاورم که مورد قبول اکثر دانشمندان است و کتاب درسی در دانشگاه و حوزه‌اند. البته خواننده‌ی محترم با خواندن آن مطالب متوجه خواهد شد که نگارنده همواره از ورود به مباحث سنگین فلسفی که لغزشگاه بسیاری از نویسندگان است، پرهیز نموده‌ و فقط به‌طور گذرا اشاره‌ای به نظر فلاسفه درباره‌ی برخی مسائل داشته‌ام.
یکی از دقایق مهم قرآنی این است که آیات قرآن «مَثانی» هستند یعنی همه‌ به مهم مُنعَطِف و مربوط‌اند. پس برای فهم هر یک از آیات قرآنی می‌توان از آیات دیگر کمک گرفت. چنان‌که در حدیثی از امام علی(ع) نیز رسیده است که «إنَّ القرآنَ یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً» یعنی بعضی از آیات قرآن بعضی دیگر را تفسیر و تبیین می‌کنند چراکه قرآن یک کلّ به‌هم پیوسته و یکپارچه است و در این کتاب خواهیم دید که عرفای عالی‌قدر و مفسّرین طراز اول قرآن، گاهی برای تفسیر یک آیه به آیات دیگری از سوره‌های دیگری استناد کرده‌اند.
در فصل دوم گزارشی کوتاه از تاریخ زندگی حضرت موسی(ع) بر اساس قرآن آورده‌ام. گوشه‌هایی از داستان زندگی این پیامبر عظیم‌الشأنِ اولوالعزم در سوره‌های اعراف و قصص و طه و شعراء و یونس آمده است. در سایر سوره‌ها نیز اشاره‌های فراوانی به نام مبارک آن حضرت و قوم بنی‌اسراییل شده ولی در این پنج سوره با تفصیل بیشتری به ایشان پرداخته شده است. برای نوشتن این فصل علاوه بر آیات قرآن از کتاب‌های «سرگذشت پیامبران بر اساس آیات قرآن کریم» تألیف و تدوین آقای مهندس سیّدعلیرضا جذبی «ثابت‌علی» و «بررسی تاریخی قصص قرآن» تألیف دکترمحمد بیّومی مهران استاد تاریخ دانشگاه اسکندریه مصر و متخصص در زمینه‌ی تاریخ یهود و نیز کتاب موسی(ع) از دیدگاه قرآن تألیف آقای محسن بینا استفاده‌ی فراوان برده‌ام.
در فصل سوم آیات مربوط به قصه‌ی موسی و خضر(علیهماالسلام) را که شامل آیات 60ـــ 82 سوره‌ی کهف است، به‌طور کامل همراه با ترجمه‌ی فارسی آن آورده‌ام. در بین ترجمه‌های فارسی قرآن به نظر اغلب کارشناسان فنِّ ترجمه، دو ترجمه‌ از دکترمحمدمهدی فولادوند و بهاء‌الدین خرّمشاهی از سایر ترجمه‌ها دقیق‌تر و شیواتر است. البته ترجمه‌‌های عبدالمحمّد آیتی و محمد خواجوی (که توجه ویژه‌ای به وجوه و نظائر قرآن داشته‌اند) و محیی‌الدین مهدی الهی قمشه‌ای (رحمة‌الله‌علیهم) نیز ترجمه‌های بسیار خوبی هستند؛ ولی از حیث صلابت لفظ و معنی و مطابقت با متن و رعایت نکات دستوری و آیین نگارش دو ترجمه‌ی فولادوند و خرّمشاهی از بقیه ترجمه‌ها بهتر است. لذا در این فصل و سایر فصول کتاب برای ترجمه‌ی آیات از این دو ترجمه بیشتر استفاده کرده‌ام. البته اغلب ترجمه‌هایی که در سایر فصول کتاب آورده‌ام، محتوی اضافات تفسیری است که آنها را بر اساس تفاسیر قرآن و به‌ویژه تفسیر شریف بیان‌السعادة افزوده‌ام.
در فصل چهارم به شرح مفردات و لغات این آیات پرداخته‌ام. برای یافتن معنی لغات بیشتر از فرهنگ‌های لسان‌العرب، نهایة‌الاثر، مفردات راغب اصفهانی و تحقیق فی الفاظ القرآن الکریم استفاده برده‌ام. در این فصل بعضی نکات تفسیری و عرفانی آیات مربوطه را از کتاب‌های تفسیری مهم مثل تفسیر زمخشری، تفسیر ابن‌عجیبه (البحرالمدید)، تفاسیر بیان‌السعادة، المیزان، نمونه، لطائف‌الاشارات و نیز منیة‌المرید شهید ثانی و سایر کتاب‌هایی آورده‌ام که در ضمن کتاب نام برده‌ام. به‌نظر نگارنده کلمات «مجمع‌البحرین» و «تأویل» دو کلمه‌ی مهم و کلیدی در این آیات بیست‌ودوگانه‌اند که با تفصیل بیشتری درباره‌ی آنها تحقیق نموده‌ام. در این فصل روایاتی از تفاسیر ماثور اهل سنت مثل الدُرّالمَنثور سیوطی و نیز احادیثی از تفاسیر روایی شیعه آورده‌ام. در بین تفاسیر مأثور شیعی تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب که در دوره‌ی صفویه نوشته شده، از سایر تفاسیر مأثور شیعی مثل تفسیر علی‌بن‌ابراهیم قمی و البرهان و صافی و … کامل‌تر و بهتر است. این تفسیر شریف، جامع احادیث تفاسیر روایی شیعی پیش از خود است و احادیث عرفانی نغزی را نیز دربردارد. علاوه بر این‌ها نویسنده‌ی آن ذوق و سلیقه‌ی خاصی در ترتیب بیان مطالب داشته است.
فصل پنجم به تحقیقی درباره‌ی خضر(ع) اختصاص دارد. در این فصل که عنوان آن‌را «خضر و چشمه‌ی آب زندگانی» قرار داده‌ام، پیرامون شخصیت حقیقی و حقوقی خضر (علیه‌السلام) در ادبیات صوفیانه و تفاسیر قرآن مطالبی را آورده‌ام. همچنین در این فصل تلاشم بر این بوده که نظر عرفا درباره‌ی «عین‌الحیاة» یا «ینبوع‌الحیاة» را جویا شوم که مکرر در آثار عرفانی و ادبیات فارسی و عربی ذکری از آن رفته است.
در فصل ششم وصایای خضر و موسی به یکدیگر بیان شده، این وصایا همه برگرفته از کتاب‌های حدیث شیعه و سنی، به‌ویژه بحارالانوار علامه مجلسی است.
فصل هفتم را به نقل احادیثی اختصاص داده‌ام که در کتاب‌های حدیث شیعه درباره‌ی خضر و موسی(علیهماالسلام) آمده؛ احادیث این فصل دو بخش است: بخش ملاقات ائمه با خضر(علیهم‌السلام) و بخشی که شامل احادیثی است که ائمه‌ی شیعه برای اثبات حق امامت و وصایت خود و اثبات برتری مقام معنوی امامان بر سایر افراد امت اسلام به آیات قصه‌ی موسی و خضر(علیهماالسلام) احتجاج و استشهاد کرده‌اند.
در فصل هشتم با عنوان «آداب تعلیم و تعلّم» به نکاتی اخلاقی و تربیتی از آیات مربوطه پرداخته‌ام. در طول تاریخ اسلام علما و عرفا کتاب‌های زیادی درباره‌ی آداب استاد و شاگردی نوشته‌اند. نمونه‌ی آنها در بین کتاب‌های صوفیه کتاب آداب المریدین تألیف ابونجیب عبدالقاهر سهروردی است و در بین کتاب‌های علمای شیعه هم کتاب مشهور منیة‌المرید فی آداب المفید و المستفید اثر ارزشمند شهید ثانی اهمیت بسزایی دارد. سایر علما و عرفا نیز در تألیفات خود فصلی را به این موضوع مهم اختصاص داده‌اند و اغلب آنها گریزی به داستان موسی و خضر(علیهماالسلام) زده و نکاتی از این داستان را بازگفته‌اند.
در فصل نهم که از مهم‌‌ترین فصول کتاب است به شرح و بسط آرای ابن‌عربی و شارحان آثارش چون صدرالدین قونیوی و داوود قیصری و سیّدحیدر آملی درباره‌ی آیات مصاحبت موسی و خضر(علیهماالسلام) پرداخته‌ام. در ابتدای این فصل مختصری از زندگی ابن‌عربی و کتاب‌شناسی او ارائه کرده‌ام. ابن‌عربی به قصه‌ی موسی و خضر(علیهماالسلام) توجه خاصی داشته و در مواضع مختلفی از کتاب سترگ فتوحات مکیه به این قصه پرداخته و برای اولین بار در بین علما و عرفای اسلام، اشارات عرفانی و لطایف حکمی زیادی از این قصه را بیان کرده است. در این فصل تقریباً تمام آنچه را ابن‌عربی در فتوحات و فصوص و بعضی دیگر از رسائل عرفانی‌‌اش درباره‌ی این قصه و لطایف عرفانی آیات آن نوشته آورده‌ام. برای نوشتن این فصل بیشتر از ترجمه‌ی فتوحات مکیه اثر ارزشمند آقای محمد خواجوی استفاده کرده‌ام. از آنجا که اصل عربی فتوحات مکیه تا به حال چاپ‌های متعددی داشته است (از چهار جلدی و هشت جلدی و شانزده جلدی و …) و بعضی مجلدات ترجمه‌ی خواجوی هم شماره‌ی جلد ندارد، نشان هر مطلب را بر اساس باب و فصل و عنوان آنها ذکر کرده‌ام. البته ترجمه‌ها عیناً ترجمه‌ی ایشان نیست، بلکه پس از مقابله‌ی ترجمه‌ی ایشان با متن اصلی فتوحات، سعی‌ کرده‌ام ترجمه‌ای ساده و روان ارائه کنم. مطالبی را هم که از فصوص‌الحکم نقل کرده‌ام، بیشتر با توجه به متن و ترجمه‌ی شرح قیصری ـ که از بهترین شروح آن است ـ هستند. از شرح تاج‌الدین حسین خوارزمی نیز که به نظر می‌رسد ترجمه‌ی ‌گونه‌ای از شرح قیصری باشد و نیز تعلیقات دکترابوالعلاء عفیفی (ترجمه‌ی دکترنصرالله حکمت) و نیز ترجمه و شرح فصوص‌الحکم دکترمحمدعلی موحد و دکترصمد موحد فراوان بهره برده‌ام. یکی از مهم‌‌ترین مطالب این فصل بحث مراتب اولیاءالله در اندیشه‌ی ابن‌عربی و شارحان آثار وی است. در بین شارحان آثارش قیصری در مقدمه‌ای که بر شرح فصوص نوشته و نیز مقدمه‌ای که بر شرح تائیه‌ی کبری ابن‌فارض دارد به این مبحث علاقه‌ی خاصی نشان داده است مخصوصاً درباره‌ی مقام «قطب» و «افراد» بیانات دقیق و مهمّی دارد و نیز علامه سیّدحیدر آملی در مقدمه‌ی مُفصّل کتاب نَصُّ‌النُّصُوص فی شَرحِ‌الفُصُوص که خود کتاب مستقلی است به تفصیل به این بحث پرداخته و ما دیدگاه این دو بزرگوار را هم نقل کرده‌ایم.
در فصل دهم برای این‌که بحث کامل‌تری درباره‌ی مقام قطب و انسان کامل داشته باشیم نظر ابن‌سینا و سهروردی را به عنوان نمایندگان مکاتب فکری مشاء و اشراق آورده‌ایم. عمده مطالب این فصل را به بیان نظر شیخ شهاب‌الدین سهروردی ــ که احیاگر حکمت اشراق در بین فلاسفه‌ی اسلامی است ــ اختصاص داده‌ام. اگرچه سهروردی معاصر با ابن‌عربی بوده و او را نمی‌توان از شارحان آثار ابن‌عربی شمرد، بلکه خود صاحب سبک و مکتب خاصی در فلسفه و عرفان است و فلسفه‌ی او (حکمت اشراق) را به منزله‌ی پلی می‌توان دانست که از فلسفه‌ی مشاء (حکمت بحثی) به‌سوی عرفان (حکمت ذوقی) کشیده شده ولی از آنجا که نظر وی درباره‌ی مراتب اولیاءالله و مقام قطبیت بسیار شبیه به نظر عرفاست، نظر او را به‌دنبال نظر ابن‌عربی و صوفیه آورده‌ام.
در فصل یازدهم همراه با خوانندگان عزیز بر سر خوانِ خوانسالار فقر محمدی حضرت مولانا جلال‌الدّین محمّد رومی نشسته‌ایم و از مائده‌های آسمانی مثنوی معنوی او لقمه برگرفته‌ایم. مولانا (علیه‌الرحمه) در قسمت‌های مختلفی از مثنوی شریفش به داستان موسی و خضر (علیهماالسلام) اشاراتی دارد. بیشترین استفاده‌ی این بزرگوار از این داستان قرآنی مربوط به لزوم پیر و مرشد برای طیّ طریق سلوک عرفانی است و نیز درباره‌ی اینکه مریدان را نرسد و نسزد که بر کار مشایخ طریقت اعتراض کنند و مرید را لازم است که بر آنچه از مشایخ سر می‌زند صبر کند تا کم‌کم او را از حکمت آنها باخبر سازند. البته مولانا در زمینه‌ی نیاز به پیر و مرشد و مقام معنوی او ابیات فراوانی دارد که ملاحسین کاشفی سبزواری، آنها را در لُبّ‌لُبابِ مثنوی در فصلی جداگانه به خوبی جمع‌آوری کرده و علاقه‌مندان می‌توانند برای تفصیل بیشتر به آنجا مراجعه نمایند و ما در اینجا فقط به ابیاتی که مستقیماً یا تلویحاً به این قصه پرداخته است، اشاره کرده‌ایم. در این فصل بیشتر از شرح مثنوی اسرار حکیم متأله سبزواری و شرح بدیع‌الزمان فروزانفر استفاده کرده‌ام.
در فصل دوازدهم در باره‌ی دو کلمه‌ی تأویل و مجمع‌البحرین توضیحاتی آورده‌ام که مهم‌‌ترین و کلیدی‌ترین کلمات این آیات‌اند.
در فصل سیزدهم درباره‌ی عالم مثال و ارتباط آن با معرفت‌شناسی عرفا و معنی کلمه‌ی تأویل مطالبی آمده است. در این فصل شواهدی قرآنی و روایی درباره‌ی عالم مثال ذکر نموده و سعی کرده‌ام نشان دهم که بسیاری از داستان‌هایی که قرآن درباره‌ی انبیا(علیهم‌السلام) ذکر فرموده، در ظرف عالم مثال تحقق یافته که احکام و لوازم خاص خود را دارد و نظر بعضی از نویسندگان را که قصه‌ی موسی و خضر(علیهماالسلام) را داستانی رومانتیک، سمبولیک و نمادین می‌دانند و نیز نظر کسانی را که معتقدند این واقعه نوعی مکاشفه برای موسی(ع) بوده و در عالم طبیعت و دنیا چنین ملاقاتی رخ نداده است، بررسی کرده‌ایم.
در فصل چهاردهم نمونه‌ای از تأویلات عرفانی قصه‌ی موسی و خضر(علیهماالسلام) از تفسیر عرفانی عرائس‌البیان روزبهان بقلی شیرازی و نیز تأویلات سعیدالدین فرغانی از این قصه آمده است. تأویلات عرفانی جناب سلطان‌علیشاه گنابادی را هم در فصل شانزدهم آورده‌ام.
در فصل پانزدهم به بررسی بعضی از نظرگاه‌های فقهی و کلامی مستنبط از این آیات پرداخته‌ایم. عمده مطالب این فصل درباره‌ی مقام عصمت انبیا و ائمه(علیهم‌السلام) است.
در فصل شانزدهم به نقل بعضی از دیدگاه‌های تفسیری و عرفانی مرحوم حاج ملاسلطان‌محمد گنابادی(ره) پرداخته‌ام و خواهیم دید که تفسیر بیان‌السعادة فی مقامات‌العبادة ایشان حاوی بهترین نظرگاه‌های تفسیری و عرفانی علما و عرفای اسلام از صدر اسلام تاکنون است که ایشان با حسن سلیقه و با اسلوب بسیار دقیقی آنها را جمع‌آوری نموده و علاوه بر ذکر نظر پیشینیان، نوآوری‌های فراوانی نیز به‌کار برده که خواننده‌ی گرامی با خواندن نظر مفسران مختلف و مقایسه‌ی آنها با هم به درستی داوری ما خواهد رسید.
در فصل هفدهم که فصل پایانی این مجموعه است نظرات تفسیری و عرفانی استاد عزیزم حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده را آورده‌ام. از آنجا که نگارنده سال‌ها توفیق شرکت در درس تفسیر قرآن و حدیث این بزرگوار را داشته‌ام و همواره در سخنان ایشان نکات بدیع و تازه‌ای در تفسیر قرآن یافته‌ام مناسب دانستم این نکات را در پایان کتاب بیاورم.
کتاب را به مصداق «عِندَ ذِکرُالصّالِحین تُنزِلُ الرَّحمَه» با ذکر خیری از عالم و عارف بزرگوار جناب آیت‌الله آقای حاج شیخ عزیزالله محقّق نجفی(ره) به پایان برد‌ه‌ام که برای اولین بار، مرا را با اسلام و ایمان و معارف قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) آشنا کردند و حقّی عظیم بر من دارند.

نویسنده: دکتر علیرضا اطمینان
ناشر: انتشارات سلسلة‌الرضا(ع)