«وسیله و هدف» در دایرهٔ سیاست علی(ع)

mandanipoor 56 36ضرورت وجودی رسیدن به هدف، نیاز به داشتن وسیله را ایجاب می‌نماید.

اما آیا برای رسیدن به هدف می‌توان از هر وسیله‌ای استفاده کرد؟

از نگاهِ “انسان‌‌مدار” و “اخلاق‌محورِ” مولاعلی، با هیچ توجیهی نمی‌توان از هر وسیله‌ای برای رسیدن به “هدف” بهره گرفت!
چه، از این منظر، معیارِ سنجش، پایبندی به اصول و ارزش‌هاست، در قالبِ آموزه‌های اعتقادی، قانون و “اخلاق حسنه”.

از دریچه‌ی چنین چشم‌اندازی است که “هدف” با هر اعتبار، مصلحت، موقعیت و جایگاهی، توجیه‌گرِ “وسیله” نخواهد بود و برای به‌دست آوردنِ یک نتیجه‌ی نیکو وارزشی، روا نیست از ابزاری نامناسب و غیرارزشی بهره گرفت.

با کاشتنِ بذر نامرغوب و “بد” نمی‌توان انتظار دروی محصولی مرغوب و “خوب” را از مزرعه داشت. و با “ظلم و ستم”، مدعیِ برپا کردنِ “خیمه و خرگاه” عدالت بود؟
مگر می شود به بهانه‌ی “انفاق” به بندگان خدا به‌عنوان یک عمل نیک و ارزشمند، به “دزدی” به‌عنوان یک وسیله‌ی غیرشرافتمندانه روی آورد. و یا برای تأمین معیشت زندگی خانواده که بر لزوم آن تأکید ورزیده‌اند و آن را در حد مجاهدت در راه خدا دانسته‌اند، از هر ابزاری بهره گرفت؟
آیا خودکشی به‌عنوان وسیله‌ای جهت رهایی از تنگنا و بن‌بست در زندگی (البته از زاویه‌ی دیدِ کسی که تصمیم به انجام این عمل می‌گیرد) قابل توجیه و دفاع است؟

رویدادهای زمامداری آن پیشوای راستینِ مردمی، به گواهی تاریخ، حکایت از این واقعیت دارد که: “هرگز برای حفظ حکومتِ خویش و پیشبرد سیاست‌هایش از وسائلِ نادرست (ابزار‌های نامناسب) بهره نبرد.” و رازِ جاویدان ماندنِ‌ نام و مقام معنوی‌اش در تاریخ بشر در همین مهم نهفته است.

” با مردم و در خدمت مردم “

از نگاه علی(ع)؛
“قدرت، ثروت و شهرت” همگی وسیله‌اند و نه هدف.
لذا می‌بایستی به‌گونه‌ای اصولی و در چارچوب عقل وتدبیر، در راستای مصالح و منافع مردم وبه‌گونه‌ای عادلانه از آنها در رسیدن به اهداف مورد نظر بهره گرفت.

درحالی‌که برای جماعتِ زر اندوز ، تشنه‌ی قدرت، مدعیِ کشور داری، و اصحاب سیاست و فرصت و شاگردان خلف “مکتب ماکیاولی” در گذر زمان تا به امروز، این سه عنصر یعنی؛ قدرت و ثروت وشهرت، هدفِ غایی و نهایی را تشکیل داده‌اند، که این “موجوداتِ دو پا و توجیه‌گر با به‌کارگیریِ تمامی ابزارها و امکاناتِ در اختیار، تا بوده و نبوده، با حرص و ولع در پیِ چنگ‌اندازی بدانها بوده و هنوز هم به‌کارگیری این عادتِ دیرینه، در برنامه‌ی اصلی کارِ این جماعتِ مدعیِ خدمت به مردم! قرار دارد با این تفاوت که از شگردها و فوت‌و‌فن‌های جدید در این مسیر سود برده و تکنولوژی نوینِ روز را به خدمت می‌گیرند!

آن بزرگوار، به چگونگی و چرایی نوعِ وسیله برای رسیدن به “هدف”، سخت پایبند بود و زمانی که زمام امور را به دعوت مردم به‌دست گرفت و “اصلاحات همه‌جانبه و بنیادی را آغاز کرد”، به‌خاطر رعایت و دقت در انجام این مهم به‌عنوان ضرورتی اجتناب‌ناپذیر در کارِ کشورداری و پایان بخشیدن به سنت‌های غلط و برداشتن “موانع توسعه” از سرِ راه به‌ویژه رفع تبعیض و نابرابریِ عریان و رایجِ آن زمان، بیش از پیش، از میان اشرافِ عرب و ابواب جمعی قبیله‌ی نیرومند خویش(قریش)، مخالفت‌ها و توطئه‌های بسیاری را به سوی خود برانگیخت. اما هیچیک از این تهدیدها، مخالفت‌ها و توطئه‌ها موجب نگردید، “عدالت” را نادیده گرفته و به خواسته‌ی ناحق و به‌دور از منطقِ آنان که پیش‌تر، در آن نظام قبیله‌ای از آن “امتیازات” بهره می‌گرفتند، تن در داده و تسلیم شود! و تا آخرین لحظاتِ پربرکتِ عمر خویش بدین روشِ ارزشمند، پسندیده و مردمی متعهد بود.
به تبعیضات پایان بخشید، برخی از یارانِ امام نزد وی رفتند و از آن حضرت خواستند که تبعیضات را زیر پا نگذارد، و اشرافِ عرب و قریش و کسانی را که بیمِ مخالفت و توطئه از جانبشان می‌رفت بر دیگران برتری دهد. اما علی(ع) حاضر نشد برای حفظ حکومت و موقعیتِ خود عدالت را زیرپا بگذارد و از راهِ ستم، کارِ خود را پیش ببرد” و تا آنجا پیش رفت، که جان بر سرِ جانان نهاد و آنچه داشت برای دفاع از حقوق حقه‌ی مردم در طَبق اخلاص گذاشت.

در پاسخ به چنین خواسته‌هایی فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْما» [۱]

“آیا مرا فرمان می‌دهید تا از راهِ ستم به کسی که سرپرست اویم، پیروزی بجویم؟ به خدا سوگند! تا روزگار، باقی است و اختران در پیِ یکدیگر می‌چرخند، به چنین کاری نزدیک نگردم.”

ملاک و معیارش “حق” بود و “هرگز در سیاست، به دروغ، خیانت، پیمان‌شکنی و گناهکاری دست نیازید.”

در همین ارتباط از تفاوت بنیادی‌اش با معاویه در نوع نگرش به سیاست و کشورداری، اینگونه یاد می‌کند:

” وَاللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ [۲]

“به خدا سوگند! معاویه زیرک‌تر(سیاستمدارتر) از من نیست. لیکن شیوه‌ی او پیمان‌شکنی و گنهکاری است [و برای رسیدن به هدفِ خویش مرتکب انواع گناه و خیانت می‌شود] و اگر پیمان‌شکنی، نا‌پسند و ناشایست نبود، زیرک‌تر از من کسی نبود، اما هر پیمان‌شکنی، گناه، و هر گناهی نوعی کفر است.”

در اندیشه‌ی ژرف آن بزرگمرد، پیش بردنِ کارها با به‌کارگیریِ ابزارهای غیر‌اخلاقی چونان شکست و نابودی است. اگرچه ظاهراً دلخوش باشیم به اینکه به نتیجه‌ی مطلوب دست یافته‌ایم! چه، به‌دست آوردن پیروزی با تکیه بر ابزارهای غیراخلاقی، حاصلی جز شکست نخواهد داشت. و آنکس که با کمک ابزار و عمله‌ی جور و ستم غالب آید، در نهایت مغلوب است؛
«مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ، وَالْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوب: کسی که با توسل به گناه پیروز شود پیروز نیست و کسی که با ستم غلبه کند در واقع مغلوب است».

ادامه دارد….

علی مندنی‌پور

________________________

[۱]. نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۱۲۶
[۲]. نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۲۰۰