پیامبرِ آیین جوانمردی

نویسده: مجید خالقیان  Ayin Javanmardiدربارهٔ کوروش و نیک‌سیرتی و جوانمردی این پادشاه خوش‌نام تاریخ، سخنان فراوان گفته‌اند اما موضوعی که در این نوشتار به دنبال بررسی آن هستیم، این است که چطور همه چیز برای کوروش بزرگ آماده و فراهم بود تا بتواند چنین نام نیکی از خود به جای بگذارد؟! آیا کوروش خود به‌ذات، ابرمرد آن دوران بود و یا حاصل برنامه‌ریزی و تجربهٔ چند هزاران سالهٔ مردمان سرزمینش بود؟!

آنچه دربارهٔ این شخصیت، جالب می‌نماید هم‌سخنی و اشتراک منابع تاریخی دربارهٔ نیک‌سیرتی وی می‌باشد. منابع تاریخی دربارهٔ کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که توسط اقوام و ملل گوناگون نگارش یافته‌اند. این در حالی است که کمابیش آثار باستانی که از دوره باستان به جا مانده‌اند، چهره‌ای مثبت از کوروش ترسیم می‌کنند.

نگاه کنید به:

مرد خوش‌نام تاریخ

با این حال برخی کوروش را خوش‌اقبال دانسته‌اند و معتقدند که اوضاع و شرایط برای کوروش آماده بوده است. در اینکه کوروش دارای هوش و درایت سرشاری بوده است تردیدی نیست اما به‌راستی شرایط آماده‌ای هم برای او فراهم آمده بود. کوروش توانست بدون جنگ خاصی سرزمین وسیع ماد را به فرمان خود درآورد. مادر کوروش از شاهزادگان ماد بود و مادها او را به عنوان پادشاه مشروع پذیرفتند (ن.ک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ۱ و ۲). بعد از آنکه فرمانروای لودیه، با متحدانش یعنی بابل و مصر قصد حمله به قلمروی کوروش را داشت (هرودوت، کتاب ۱، بندهای ۷۷ و ۱۵۳. گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵)، کوروش با نیرو و ثروت فراوانی که در اختیارش بود، دشمنان را شکست داد. در واقع به نظر می‌رسد بعد از آنکه بدون جنگ خاصی قلمروی بزرگ ماد در اختیار کوروش قرار گرفت، ثروت و قدرت زیادی نصیب او شد و پیروزی در برابر نیروهای دشمنان و رفع این خطر بزرگ با توجه به همین موضوع امکان‌پذیر شد. در فتح بابل هم با استقبال بی‌نظیر مردمان روبرو شد و حتی به نظر می‌رسد، از داخل بابل کمک‌هایی به کوروش شد؛ همان‌طور که در منابع یونانی از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان می‌آید که از کوروش می‌خواهد بابل را تسخیر کند. از رویدادنامه نبونئید و استوانهٔ کوروش هم برمی‌آید که بابلیان نارضایتی‌هایی از پادشاه پیشین بابل یعنی نبونئید داشته‌اند (استوانهٔ کوروش بزرگ، بند‌های ٧ تا ١٣؛ رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ۵ تا ۸؛ ستون ۳، بندهای ۱۸ و ۱۹).

از جوانمردی کوروش داستان‌های فراوانی گفته‌اند و نوشته‌اند؛ از رفتار سخاوتمندانه او با پادشاهان مغلوب گرفته تا رفتار جوانمردانهٔ او با زیباترین بانوی آسیا یعنی پانته آ. گویی همهٔ موارد دست به دست هم می‌دادند تا کوروش سرزمین‌ها را به فرمان خود در آورد و کردار جوانمردانه را به نقاط گوناگون گیتی به همراه خود ببرد. تعجبی ندارد که در وصیت‌نامه‌ای که در متون باستانی به کوروش بزرگ منسوب کرده‌اند، چنین آمده است:

… من نیک بخت و دل‌شاد بوده‌ام. به زمان کودکی همهٔ شادی‌ها و پیروزی‌های کودکانهٔ خویش را داشتم، و چون بالیدم و بالا گرفتم، گنجینه‌های جوانی را از آن خویش کردم؛ و همهٔ گردن‌فرازی‌های مردانه را فراچنگ آوردم، … و سال‌ها همچنان که به دنبال یکدگر گذشتند، می‌نگریستم که قدرت من نیز با گذر سالیان فزونی می‌گیرد، به‌گونه‌ای که خویش را در کهن‌سالی سست‌تر از جوانی نیافتم و به یاد نمی‌آورم که در رسیدن به چیزی که از بهرش کوشیده بودم، یا آرزویش را داشتم ناکام مانده باشم (گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بندهای ۶ و ٧ و ٨).

بررسی شرایط زندگی کوروش نشان می‌دهد که از گذشته‌های دور برای همراهی و همبستگی اقوام، برنامه‌ریزی خاصی صورت گفته بود. کوروش از پدری پارسی و مادری مادی پدید آمد و در انشان بالید. انشان شهری بوده است که از قدیم، ایلامیان در آن نفوذ داشته‌اند اما بعد از تهاجم آشوریان، دیگر قدرت و شکوه گذشتهٔ ایلام بازنگشت. این پیوندها بدون شک با اهداف خاصی انجام پذیرفته است که نتیجهٔ آن همبستگی و نزدیکی بیشتر اقوام بوده است.

کوروش با توجه به شرایط زندگی‌اش، طبیعتاً با فرهنگ‌های گوناگون آشنا شد، احترام به عقاید گوناگون را آموخت، هنرهای اقوام و ملل گوناگون را ارج نهاد. رفته رفته جنگ‌های قومی کنار رفت و با پیوند و خویشاوندی میان آنها، به یکدیگر بیش از پیش نزدیک شدند. بنابراین طی این اقداماتِ نیاکان و گذشتگان کوروش بود که چنین پادشاهی تربیت شد. کوروش با توجه به این زمینه‌ها و البته با هوش، نیک‌سیرتی و توانمدی خود، بر اقوام و ملل گوناگون فرمان راند، دستاوردهای فرهنگی و هنری آنان را ارج نهاد و با رفتار جوانمردانهٔ خود، در قلب مردمان جای گرفت.

با این حال نظام رفتاری کوروش یادآور باورهای کهن ایرانیان بود. مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهوره‌مزدا ارتباط دارد. اهوره‌مزدا یا خدای خردمند، نمایندهٔ نظم در جهان هستی است، در حالی که انگره‌مینو نمایندهٔ بی‌نظمی/دروغ است. اگر متن‌هایی نظیر استوانهٔ کوروش و روایات کتب عهد عتیق دربارهٔ کوروش را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم، به نگرش ایرانی/مزداییِ روشنی از پادشاه دست می‌یابیم که به عنوان نمایندهٔ اهوره‌مزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین بازمی‌گرداند (دریایی، ۱۳۹۳: ص ۲۳).

کوروش به‌راستی یک پیامبر بود؛ پیامبر به این معنا که با خود پیام نیکی و جوانمردی را به بخش‌های گوناگون جهان برد. در واقع این پادشاه خوش‌نامِ تاریخ، پیام جوانمردی که حاصل سال‌ها تجربه و تلاش گذشتگانش بود را به نواحی گوناگون می‌برد و استوانهٔ کوروش نمونهٔ بارز این رفتار است.

منبع: خردگان