شب قدر و عظمت آن

قدراز کتاب « ضیافت الهی» ، مجموعه سخنرانی های جناب آقای آموزگار که در مدت ۴ سال از رادیو کرمان پخش و مورد استقبال بسیاری از شنوندگان کرمانی قرار می گرفت.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعین وَ بَعْدُ فَقَد قالَ اللّهُ الْحَکیم فی کِتابِهِ الکَریم: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ، وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ، لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فی‌ها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر، سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ.

خداوند متعال در سوره قدر می‌فرماید: همانا ما فرستادیم قرآن را در شب قدر، چه چیز تو را به عظمت شب قدر دانا گردانیده؟ شب قدر از حیث مقام و رتبه بهتر از هزار ماه است، در این شب فرشتگان با روح به اذن پروردگارشان فرود می‌آیند برای هر امری که به آن مأمور گشته‌اند، و این شب تا دمیدن طلوع فجر، شبِ رحمت و تهنیت است.

معمولاً در زبان عربی هرگاه کلمه مجرّد از وزن اصلی بیرون آمده و به وزنهای مزید درآید، معنای خاص پیدا می‌کند که اغلب با معنی اصلی متناسب است، مثلاً نزول که به معنی پستی و فرود آمدن از بالا به پایین است، چون به باب إفعال رود و به صورت إنزال درآید، عموم فرود آمدن، یعنی فرود آمدن دفعی و تدریجی، هر دو را شامل می‌گردد؛ به عبارت دیگر هم شامل این می‌شود که چیزی یک مرتبه نازل گردد و هم شامل نزول تدریجی و به‌طور تفرقه است.

اما چون به باب تفعیل و صورت تنزیل درآید، دلالت دارد بر نزول در محل معین، آنهم به‌طور تدریج و زمانهای متفرّق و متناوب و این مطابق است با آنچه وارد شده که قرآن در شب قدر یک مرتبه از مقام لوح محفوظ به آسمان دنیا و نیز به بیت المعمور یا بر قلب پیغمبر و مقام روحانی آن حضرت نازل شده و بعد به تدریج و آیه به آیه، به حسب مقتضیات وقت، بر مرتبه جسمانی آن حضرت نزول نموده و مأمور اجرا گردیده و شاهد بر این آیاتی است که به لفظ تنزیل از باب تفعیل آمده، مانند آیات ۱۹۲ تا ۱۹۶ از سوره شعراء که خداوند می‌فرماید: وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمین‏، نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ، عَلى‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرین‏، بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ، وَ إِنَّهُ لَفی‏ زُبُرِ الْأَوَّلین، یعنی: این قرآن نازل شدۀ از جانب پروردگار جهانیان است و آن را روح الامین- جبرئیل- به زبان عربی واضح و آشکار بر قلب تو نازل کرده، تا از بیم‌دهندگان باشی و وصف آن در کتابهای گذشتگان نیز هست.

درباره قلب در آیه نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ عَلى‏ قَلْبِکَ، در تفاسیر دو احتمال داده شده یکی آنکه مراد روح است، زیرا که این دو کلمه گاهی بر یکدیگر اطلاق شده‌اند و دیگر آنکه مراد از قلب،‌‌ همان عضو مخصوص باشد. در این صورت مراد آن است که معانی روحانیّه، اوّل بر روح نازل می‌شود و بعد از آن به قلب انتقال می‌یابد، به واسطۀ اینکه بین این دو علاقه و ارتباط کامل برقرار و قلب محل اشراقات روح است؛ و بعد از آن از قلب به دماغ صعود می‌کند و لوح متخیّله، متنقّش به آن معانی می‌شود و از همین نظر است که گفته شده مقصود از قَلْبِکَ، طور هفتم از اطوار هفتگانه قلب است که آن را مهجة القلب نامند که سرچشمه اشراقات و الهامات است؛ چنانکه در تفسیر مخزن العرفان نیز متعرض است که قرآن، کلام الهی و از معدن عظمت الوهیّت صادر شده و همینطور که کلام از ما فی الضمیر متکلّم خبر می‌دهد، قرآن نیز ارائه‌دهندۀ معانی و حقایقی است که از عالم لاهوت بر عوالم ملکوت تجلّی نموده تا بر عالم ناسوت که این عالم ظاهر است، عیان شود؛ و همانطوری که معانی از مرتبه عقل انسان تنزّل می‌نماید و به مرتبۀ نفس وی و از آنجا به مرتبۀ خیال و از مرتبه خیال به مرتبۀ حسّ مشترک و ذهن و از آنجا به صورت الفاظ در خارج ظاهر می‌شود.

همینطور قرآنکه خداوند در وصفش در آیات ۷۷ تا ۸۰ از سوره واقعه فرموده: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ، فی‏ کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏، تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمین، ‏ از مرتبۀ علم لدنی و دفتر آفرینش که مراد لوح محفوظ است تنزّل نموده و در عالم قضا که اشاره به مقام مشیّت دارد، ظاهر شده و از مرتبۀ قضا تنزّل نموده و در لوح محفوظ ثبت گردیده و از آنجا در عالم مجردات و در مرتبۀ عقل کل که مظهر تام و تمام آن، حقیقت محمّدیه است، ظهور پیدا نموده و از آن مرتبه نیز تنزّل نموده و در مرتبه نفس کلّ عالم که مظهر تام و تمام آن نفس شریف محمّدی و قلب مبارک آن حضرت است، فرود آمد و نیز از آن مرتبه تنزّل نموده در عالم طبیعت فرود آمده و به صورت الفاظ و کلمات، ظهور و بروز نموده است.

بلکه بنابر آنچه از احادیث استفاده می‌شود هر چیزی که در این عالم طبیعت ظهور و بروز می‌نماید، مراتبی را طی نموده تا اینکه در لباس مادیّت ظاهر و در عالم دنیا که پایین‌تر و نازل‌ترینِ مراتب خلقت بشمار می‌رود جلوه نموده است، چنانکه در حدیث وارد است: ما مِنْ شَییءٍ اِلّا بِعِلْمٍ وَ بِاِذْنٍ وَ قَضاءٍ وَ قَدَرٍ وَ اَجَلٍ وَ کِتاب. از این حدیث مستفاد است که از مقام علم حضرت احدیّت تا مقام ظهور عالم ماده هفت مرتبه است، یعنی: هیچ چیز وجود پیدا نکند، مگر به علم و مقام مشیّت و اذن و قضا و قدر و اجل و کتاب که آخرین مرتبه و مقام نمودار شدن در این عالم است؛ و نیز از این حدیث معلوم می‌شود که مرتبه مشیّت قبل از مرتبۀ قضا و قدر است و از حدیث معروف به حدیث مشیّت که منسوب به حضرت رضا (ع) است نیز چنین استفاده می‌شود که فرموده: خُلِقَتِ الْأَشْیَاءُ بِالْمَشِیَّةِ وَ الْمَشِیَّةُ بِنَفْسِهَا، یعنی: همه چیز به مشیّت آفریده شده و مشیّت به خودِ مقام مشیّت ظهور می‌نماید. و از این مقام است که به کلمه کُن و کلمه جامعه و حقیقت محمّدیّه و علویّت علی و ولایت مطلقه تعبیر شده است. به عبارت ساده‌تر، مقام مشیّت محلّ ظهور اسما و صفات حق است.

به هر حال شکی نیست که محل نزول قرآن، قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) بوده، چنانکه در آیه ۱۹۷ از سوره بقره نیز خداوند می‌فرماید: قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنین‏، یعنی:‌ای پیغمبر، به هر که دشمن جبرئیل است بگو که او قرآن را به اذن خدا بر قلب تو نازل کرده که مصدّق کتابهای سَلَف و هدایت و بشارت برای مؤمنان است. و این آیه پاسخ گفتار یهود است که می‌گفتند ما به قرآن ایمان نمی‌آوریم، زیرا جبرئیل آن را نازل کرده است و خداوند آن‌ها را در این آیه به چند امر جواب می‌دهد. اوّلاً اینکه این قرآن را جبرئیل از پیش خود نیاورده بلکه به اذن خدا بر دل تو نازل کرده است، لذا دشمنی با او دلیل بر این نمی‌شود که از کلامی که به اذن خدا نازل شده رو گردان شوند. ثانیاً قرآن کتاب تورات را که نزد آن‌ها است تصدیق می‌کند و معنی ندارد که به چیزی ایمان بیاورند و به چیزی که مصدّق آن است کافر شوند. ثالثاً قرآن مایۀ هدایت ایمان آورندگان است. رابعاً قرآن بشارتی است برای آن‌ها، آیا هیچ عاقل از هدایت، منحرف و از بشارت صرف‌نظر می‌کند؟

اما اینکه می‌گفتند ما نسبت به جبرئیل عداوت و دشمنی داریم، قرآن در مقابل آن چنین جواب می‌دهد که جبرئیل یکی از فرشتگان خداست و کاری جز اطاعت فرمان الهی ندارد، چنانکه میکائیل و اسرافیل و سایر فرشتگان نیز چنین هستند. چنانکه در آیه ۶ از سوره تحریم دربارۀ ایشان می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْ‌ها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون‏، یعنی:‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خودتان و بستگانتان را از آتشی که هیزم آن، مردم و سنگ است نگاهدارید، مراقب آن (آتش) فرشتگان خشن و سختند که خدا را در آنچه فرمانشان داده، عصیان نکنند و بدانچه مأمور شوند عمل کنند. همچنین پیغمبران نیز از جانب خدا هستند و سخنی جز سخن او ندارند؛ بنابراین دشمنی و عداوت با آن‌ها و مخالفت با آن‌ها دشمنی با خداست و کسی که با خدا و پیغمبران و فرشتگان او سر عداوت داشته باشد، خدا دشمن اوست.

به هر حال وصفی که خداوند در سوره واقعه دربارۀ قرآن فرموده این است که اوّلاً قرآن پیش از فرود آمدن در این عالم طبیعت، در کتاب مکنون و محل مخفی بوده که شاید مقصود‌‌ همان لوح محفوظ و دفتر آفرینش باشد. ثانیاً قرآن کریم کتابی است که احساس و ادراک، حقیقت آن را نمی‌یابند مگر آن‌ها که از رذایل اخلاقی طاهر باشند و به فرض اینکه آیه لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏، جمله جَبریّه باشد، یعنی حقایق و اسرار قرآن را نمی‌فه‌مند مگر کسانی که وجدشان از دَنَس و آلودگی اخلاق پاک شده، قلب آن‌ها محل تلألؤ انوار الهی و جایگاه ودایع اسرار لاهوتی گردیده باشد؛ و اگر جملة لا یَمَسُّهُ انشائیه و فعل نهی باشد، معنی چنین است که نباید قرآن را مسّ کنند مگر کسانی که از هر خبث و حدثی پاک باشند. از این‌رو است که اغلب فق‌ها و علما، دست زدن به قرآن را جایز نمی‌دانند مگر برای کسانی که از هر آلودگی و حدث و خبث پاک بوده، با وضو باشند. ثالثاً اینکه فرمود: تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمین، این قرآن آیه‌آیه و به تدریج از جانب پروردگار عالمیان فرود آمده و از اینکه در سوره إنا انزلناه، نزول قرآن به‌طور إنزال و در بعض دیگر از آیات مانند آیات سوره بقره و سوره شعراء و سوره واقعه به‌طور تنزیل استعمال شده و از فرقی که بین إنزال و تنزیل ذکر شد، نتیجه می‌شود که قرآن پیش از فرود آمدن آن به عالم طبیعت، در لوح محفوظ به‌طور وحدت موجود بوده، زیرا که عالم‌ مافوق الطبیعه، عالم جمع و عالم وحدت است، لیکن هنگام نزول آن در عالم طبیعت که عالم کثرت و عالم تفرقه است به مناسبت آن عالم که همه چیز در آن متفرّق و پراکنده به نظر می‌آید، به تدریج و قطعه قطعه فرود آمده است.

باری، علاوه بر سوره إنا انزلناه که در آن نزول قرآن به صورت دفعی و یک مرتبه و از ماده إنزال است، از آیات اوّل سوره دخان نیز همین معنا ایفاد می‌گردد که می‌فرماید: حم، وَ الْکِتابِ الْمُبین‏، إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرین، ‏ فی‌ها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ، أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلین‏، رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم‏، یعنی: حم، قسم به این کتاب که ما آن را در شبی مبارک نازل کرده‌ایم که ما ترساننده‌ایم، در آن شب کار محکمی فیصل داده شده، فرمانی از جانب ماست که فرستادگانیم و این فرستادن رحمتی از جانب پروردگار تو است که او شنوا و دانا است. چون بین این دو آیه که نزول دفعی را می‌رساند با آن آیات که تنزیل قرآن را بر قلب پیغمبر اکرم قرار داده جمع شود، می‌توان گفت شاید مقصود از شب، عالم طبیعت است و قرآن از عالم مافوق الطبیعه نازل شده و به صورت الفاظ درآمده و در عالم طبیعت که مصداق و منظور کاملش مرتبۀ حس و بدن پیغمبر اکرم است، نازل گشته و با عظمت و جلال است. اگرچه آیه وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ خطاب به پیغمبر است، لکن چون خطابِ آیات عام است، ممکن است مراد، مخاطبینِ از مؤمنین باشند که آنان عظمت و بزرگی وجود شریف پیغمبر را نمی‌توانند درک نمایند، زیرا که تنها هیکل و جسم وی را می‌بینند، لکن نمی‌دانند که جسم آن بزرگوار مشکات انوار الهی و زجاجه انوار رَبوبی و محل ودایع آیات صمدانی است؛ چنانکه آیه ۱۹۸ سوره اعراف بر این دلالت دارد که: تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُون‏، یعنی:‌ای پیغمبر، نظر به سوی تو می‌کنند اما تو را نمی‌بینند.

البته این ندیدن، ندیدن با چشم باطن است وگرنه با چشم سر، پیغمبر را می‌دیدند اما مقام و مرتبه او را نمی‌شناختند و مقصود از آیه شریفه لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، بر حسب تأویل، از نسبت یک شب به هزار ماه، این است که طبیعت و بدن آن بزرگوار، نسبت به باقی طبایع و ابدان در سلامت و طهارت بالا‌تر و عظیم‌تر است و تشبیه شب نه از جهت ظلمت آن است، زیرا که حضرتش جسماً و روحاً نور است که ظلمت و تاریکی در آن یافت نمی‌شود، بلکه ممکن است گفته شود از جهت سکون و آرامش آن است و نیز همینطور که شب متصل به روز روشن است، جسم مبارک آن سرور نیز ملصق و متّصل به روح آن بزرگوار است که همین نور و حقیقت عقل و روح اعظم و مظهر انوار الهی است.

آیه تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فی‌ها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ، نظر به عظمت و شأن قرآن دارد که هنگام نزول قرآن در عالم طبیعت، طبقات ملائکه با روح که به روایتی اعظم از جبرئیل و از عالم امر است، برای مشایعت قرآن از مقام خود تنزّل نموده و از هر جانب و طرفی به زمین فرود می‌آیند.

تأویل آیه سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ، این است که ملائکه و روح تا طلوع فجر، مادامی که طبیعت باقی است بر حقیقت روح و جسم و طبیعتِ پیغمبر درود می‌فرستند. چنانکه آیه ۵۶ از سوره احزاب بر این دلالت دارد که می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً، یعنی: همانا خدا و فرشتگان درود می‌فرستند بر پیغمبر، پس‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، درود بفرستید بر او و سلام کنید. از عظمت مقام قرآن و اینکه نزول آن در شب قدر بوده همین بس که خداوند در آیه ۸۸ از سوره بنی‌اسرائیل می‌فرماید: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرا، یعنی:‌ای پیغمبر، بگو اگر تمام افراد انس و جن جمع شوند بر اینکه مانند این قرآن را بیاورند، نمی‌توانند مانند آن را بیاورند. و نظر به عظمتِ قرآن است که شب قدر نیز دارای منزلت و عظمت مقام می‌باشد و نیز به مناسبت قدردانی از این شب شریف است که آن را به‌طور مشخص تعیین نفرموده‌اند. چنانکه در بعضی اخبار شب اوّل‏ و بعضی اخبار شب هفده را نام برده‌اند و احتمال بیشتر آن در شب نوزدهم و مخصوصاً شب بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه رمضان است که عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه ذکر شده است.

در خاتمه عرایض، از درگاه خداوند متعال خواهانم همه را موفق به قدردانی شب قدر فرموده، عبادات در آن را قبول فرماید، آمینَ یا رَبَّ العالَمین.
وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه

۱. الکافی، ج ۲، ص ۶۲۸: نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَة….
۲. تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، سلطانمحمّد گنابادی (سلطانعلیشاه)، ج ۳، چ۲، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت، ۱۴۰۸ ﻫ. ق، ص۱۶۲: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‏، یعنى جبرئیل فانّه من جملة الأرواح و أمین على امر اللّه عَلى‏ قَلْبِکَ اى صدرک أو قلبک الحقیقىّ المقابل للصّدر و النّفس‏….
۳. ه‌مان، ص ۳۵۹: و سابع‌ها مهجة القلب و هی محلّ تجلّى اللّه بأسمائه و صفاته‏….
۴. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‏۱۵، سیّده نصرت امین، نهضت زنان مسلمان‏، تهران، ۱۳۶۱ ﻫ. ش، ‏ ص ۲۰۴.
۵. الکافی، ج ۱، ص ۱۴۹. (با کمی اختلاف)
۶. ه‌مان، ص ۱۱۰. (با کمی اختلاف)
۷. سوره دخان، آیات ۱ تا ۶.
۸. الکافی، ج ۴، ص ۶۵: وَ نُزِّلَ الْقُرْآنُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَان….
۹. تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‏۱۰، ص ۳۰۵: حسن] بصری [گفته که شب هفدهم است و نزد جماعتی….
۱۰. الکافی، ج۳، ص۴۰: وَ غُسْلُ لَیْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ سُنَّةٌ لَا تَتْرُکْهَا فَإِنَّهُ یُرْجَى فِی إِحْدَاهُنَّ لَیْلَةُ الْقَدْر….