دعبل خزاعی

Image

آیا ندیدی که روزگاران چه جورها کرد و مردم عهدهای خود را شکستند و دولتها احکام خدا را به مسخره گرفتند و در ظلمتهای جهل در پی نور گشتند؟ 

دِعبِل خُزاعی   (زاده ۱۴۸-درگذشته ۲۶۴ قمری) با نام کامل ابوعلی، دعبل  بن علی بن رزین  بن  عثمان بن  عبدالله بن بدیل بن  ورقاء  خزاعی کوفی، شاعر، ادیب و  عالم   شیعی که مدیحه ‏سرا و ذاکر  فضایل اهل بیت بود.

از خاندان  طاهر  ذوالیمینین و ایرانی بود. در سال ۱۴۸ قمری درکوفه متولد شد و در بغداد سکونت گزید. در اوایل جوانی بود که به درخواست هارون الرشید خلیفه عباسی به دربار او برای شعر سرایی برای او رفت. پس از مدتی از دربارهارون الرشید خارج شد. از پس شروع به سرودن شعر در مدح اهل بیت نمود.

دعبل سه امام از امامان شیعیان: امام موسی بن جعفر،امام رضا و امام جواد را درک کرد. به دلیل شرایط سخت نتوانست نزدامام علی نقی برود ولی شهر سامرا را که امام در آن زندانی بود را سخت نکوهش کرد. زندگی دعبل تا زمان امام حسن عسکری ادامه داشت و او در مدح او نیز شعر سروده ‌است.

دعبل عمری طولانی داشت چنانکه خود می‌گفت:«من پنجاه سال است که چوب خود را بر دوش میکشم تاشاید کسی مرا با آن بدار آویزد ولی کسی رانمی‌یابم که بدین کار دست زند». او در سال ۲۶۴ در طیب (شهری میان واسط و اهواز) و به نقلی در شوش به سَمّ معتصم عباسی به قتل رسید.

شیخ طوسی وشیخ نجاشی او را از یاران امام رضا به شمار آورده و در کتب رجال خویش، وی را به ستوده ‏اند. درباره او گفته‌اند،هنگامی که در طوس برعلی بن موسی رضا وارد شد، امام به او گفتند: "خوش آمدی ای دعبل،ای کسی که با دست و زبان خود یار و یاور مایی، خوش آمدی"

  

قرائت قصیده نزد امام علیه‌السلام

اباصلت هروی میگوید: « دعبل بن علی خزاعی » خدمت حضرت رضا علیه السلام درمرو رسید و عرضه داشت : یا ابن رسول الله!من درباره شما قصیده ای گفته ام و قسم خورده ام که قبل از شما آنرا نزد هیچ کس نخوانم.»
حضرت فرمود:« بخوان!» دعبل قصیده طولانی خود را آغاز نمود تابه این بیت رسید: «« میبینم اموال آنان « اهل بیت » به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نااهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است !»

در اینجاحضرت گریستند و فرمودند: « بله راست گفتی ای دعبل!» دعبل اشعار خود را ادامه داد و در بعضی از اشعار، حضرت کلامی میفرمود تارسید به این بیت که گفت: « هان ای فاطمه! ای دختر بهترین انسانها! برخیز و برای فرزندانت که هرکدام در سرزمینی افتاده اند، ناله کن! قبری به کوفیان و قبری به مدینه و قبری به فخ و قبری به جوزجان. . . و فرزندت، موسی بن جعفر، نیز در بغداد مدفون گشته.»

اشعار امام در تکمیل قصیده دعبل

در اینجا حضرت رضا علیه السلام فرمودند: « آیا من دو بیت به اشعار تو ملحق کنم تا قصیده ات تمام و کامل شود؟ » دعبل عرض کرد: « بله یا ابن رسول الله!»
حضرت فرمود: « و قبر بطوس یا لها من مصیبه » (زهرا جان! قبری هم از فرزندان تو درطوس است که مصیبتش جانکاه و سوزنده است تاخداوندقائمی را برانگیزد و همّ و غم ما را بزداید.»
دعبل پرسید:« یا ابن رسول الله! من چنین قبری نمیشناسم. در طوس قبر کیست؟»
حضرت فرمود:« آنجا قبر من است. چند روزی بیشتر نمی گذرد که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من می شود. بدان هر کس مرا در این غربت زیارت کند روز قیامت در درجه من خواهد بود و خداوند او را خواهد بخشید.دعبل اشعارش  خواند تا به پایان رساند
اشعار عالی او مورد توجه حضرت رضا علیه السلام قرار گرفت.

.

بخشش امامبه دعبل

ایشان برخاستند و به اتاق دیگریرفتند؛ پس از مدتی خادم آن حضرت بیرون آمد وصد دینار از دینارهای رضویّه که نام مبارک ایشان روی آن نوشته شده بود. برای دعبل آورد و گفت: « مولایم فرموده آنها را جزو نفقه خود قرار بده.»
دعبل گفت: «به خدا برای گرفتن پول نیامده ام و در گفتن این قصیده طمعی ندارم!» وکیسه را برگرداند و گفت: « از آن حضرت لباسی از لباس های خودشان برایم بگیر تا به آن متبرک و مشرّف شوم.»
خادم رفت وبرگشت و لباسی از خز برای دعبل آورد و کیسه زر را هم برگرداند و گفت حضرت می فرمایند: « این پولها را بگیر که به آن احتیاج پیدا خواهی کرد. »

دعبل و دسته راهزنان

دعبل کیسه پولها و لباس را گرفت و باقافله ای از مرو حرکت کرد. در راه راهزنان به قافله حمله کردند، آنها را گرفتند، دستهای آنان را بستند و اموالشان را غارت کردند. وقتی که اموال را بین خودشان تقسیم میکردند، یکی از راهزنان گفت: « میبینم اموال آنان به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه تقسیم شده. . .»
دعبل این شعر را شنید، گفت: « این شعر از کیست؟» آن راهزن گفت: این شعر مردی است خزاعی به نام دعبل.»
دعبل گفت: «من دعبل ام» آن مرد فوراً نزد رئیس خود رفت و جریان رابه عرض او رساند.

رئیس راهزنان آمد و گفت: « آیا تو دعبلی؟!» گفت: « آری »گفت: « بخوان قصیده ات را!» دعبل قصیده اش را خواند. دستهای او را باز کردند وجمیع قافله را هم آزاد نمودند و اموال آنها رابرگرداندند.

قصیده دعبل

قصیده دعبل مفصل و طولانی است که در کتاب کشف الغمه آنرا بیش از 120بیت ذکر کرده است که در اینجا چند بیتی از آن را می خوانیم: آیا ندیدی که روزگاران چه جورها کرد ومردم عهدهای خود را شکستند و دولتها احکام خدا را به مسخره گرفتند و در ظلمتهای جهل در پی نور گشتند؟ دراین دنیای پر آشوب، چگونه می توان به خدای تعالی نزدیک شد، جز از راه دوستی فرزندان رسول خدا و بغض کینه فرزندان مروان و فرزندان هند و معاویه