کتاب را بسته‌اند

635395801472819400لیلی مشرقی:

نمایشگاه کتاب تهران حالا دیگر تمام شد. نمایشگاهی که بزرگ‌ترین گردهمایی ناشران و کتاب‌فروشان و خریداران آن، در ایران محسوب می‌شود تا سالی یک بار دور هم جمع شوند و فروشندگان در مکانی به نام مصلی تهران که قرار بود محل برگزاری نماز باشد، غرفه‌های علم و دانش بر پا کنند تا نماز جمعه همچنان در‌‌ همان محل سابق علم و دانش یعنی دانشگاه تهران برگزار شود.

بماند که نمایشگاه کتاب هر ساله با اما و اگرهای زیادی همراه است؛ سالن‌هایی که‌گاه خلوت است و گاهی در روزهای آخر هفته جای سوزن انداختن نیست و البته روایت تکراری هر ساله باز هم تعبیر می‌شود که بی‌ربط‌ترین غرفه‌ها به کتاب، ‌ همیشه پربازدید‌ترین غرفه‌ها هستند، چه آن‌هایی که بستنی چوبی می‌فروشند و چه آن‌هایی که سیم‌کارت رایگان می‌دهند و صف‌های طولانی مشتاقان را ردیف می‌کنند.

اما نمایشگاه کتاب با همه حاشیه‌هایش شاید غنیمتی باشد برای پیکر نیمه‌جان عرصه نشر کتاب که تیراژهای سه رقمی خود را به همت چند درصد تخفیف نمایشگاهی به فروش برساند تا شاید از میان صد‌ها کتاب، چند نسخه‌ای به کار آید و تکانی به جامعه بدهد. جامعه‌ای که کتاب‌خوان نیست و آمار‌ها هر سال وخیم‌تر از گذشته، زنگ‌خطری جدی را به صدا در می‌آورند. جامعه‌ای که معدود اهالی کتابش هم آنچه را می‌خواهند به دشواری باید بیابند چرا که هزارتوی صدور مجوز کتاب و هفت‌خوانِ رستمِ ممیزی‌ها، پایان کار نیست. کتاب‌هایی که با هزار تبصره و اصلاحیه دست و پای خودشان را مدت‌ها پیش از نوشتن جمع کرده بودند تا جان سالم از نظارت‌ها به در برند، دوباره در بزنگاه نمایشگاه با فرمان «جمع شدن» مواجه می‌شوند.

نمایشگاه امسال هم از این فرمان‌ها بی‌بهره نبود تا کتاب‌هایی که مجوز وزارت ارشاد را بر پیشانی خود می‌دیدند، ‌ دوباره بر ساز ناکوک جریان‌های موازی برقصند و از غرفه‌ها بروند به انبارهای فراموشی.

این چنین است که جامعه‌ای کتاب‌نخوان، اندک روزنه‌های کتاب‌خوانی‌اش را هم از دست می‌دهد. جامعه‌ای که حالا درهای ورود کتاب را به رویش بسته‌اند تا بازتولیدِ مکانیکیِ آثار هنری با سنگ‌های ممیزی و پساممیزی متوقف شود؛ و در سوی دیگر خط تولید بنگاه‌های تکنولوژی گشاده‌تر شود و آخرین گوشی‌های موبایل و فناوری‌های نوین را در بازار موبایل و علاءالدین‌ها بگسترد تا اندک دقایق مطالعه جامعه هم صرف داد و ستدهای وایبری و هزار شبکه اجتماعی دیگر شود؛ چرا که گردش سرمایه در این بازار بسیار متفاوت از گردش سرمایه در بازار فرهنگ است؛ هر چند که حالا بازار فرهنگ هم با اغماض در‌‌ همان سمت‌وسو هدایت می‌شود تا بنگاه‌های ثروت و قدرت بر هم منطبق شود و صداهایی که اندکی تغییر را نوید دهد، به حاشیه برود.

نمایشگاه کتاب تهران، همچنان غنیمت است تا چراغ نیم‌سوز فرهنگ با هزار سلام و صلوات روشن بماند و در این می‌ان، اندک سرمایه‌های فرهنگی به حیات سرد خویش ادامه دهند؛ اما زنگ‌ها، مدت‌ها پیش به صدا در آمده است تا از فروپاشی اجتماعی و فرهنگی یک جامعه خبر بدهد و این وضعیت بدون شک هشداری برای آینده است. وضعیتی که در آن، کتاب را بسته‌اند و برگ‌های غارتگری را گشوده‌اند.

منبع: درنگ