سلوک صوفیانه سعدی

سعدی شیرازیبه مناسبت یکم اردیبهشت، سالروز بزرگداشت «سعدی شیرازی»

سعدی تخلص و شهرت (مشرف الدین) مشهور به شیخ سعدی یا شیخ شیراز سال تولد او را ۶۰۶-۵۷۱ ه. ق احتمال داده‌اند و تاریخ در گذشتن را هم سالهای ۶۹۵-۶۰۹ ه. ق سعدی در شیراز پای به هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت آنچه مسلم است اغلب خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند سعدی خود در این باره می‌گوید:

همه قبیله من عالمان دین بودند      مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

بازتاب عرفان و تصوف ایرانی اسلامی در دو اثر تعلیمی سعدی به چشم می‌آید. سعدی در بوستان بابهای جداگانه ایی را به احوال و مقامات عرفانی اختصاص می‌دهد و در گلستان به تکریم قناعت و درویشی می‌پردازد و در جای جای این دو اثر نشان می‌دهد در آموزش و تربیت اخلاق و عرفانی که خود در طی سال‌ها سفر و کسب تجربه‌های بیشمار آن‌ها را در جان و روح خویش گنجانده است – مهارت و تبحر بسیاری دارد اما غزلیات سعدی همه شور و حال و وجد است در غزلیات از پند و اندرز دست می‌کشد و با شور عارفانه و عاشقانه‌اش به ترسیم طریقت روحانی خویش دست می‌زند سعدی در غزلیات با نوعی عرفان شهودی مواجه است او از عشق بعنوان موهبت الهی و ازلی دستمایه ایی می‌سازد برای وصول به حق.

عشق در غزلیات در جامه ى عشق زمینی و مجازی پوشانده می‌شود سعدی عشق مجازی را برای عبور از مراحل اولیه عرفان لازم می‌داند و همه این عشق در پرتو جهان بینی جمال پرستانه ى سعدی شکل می‌گیرد عشق و زیبایی در غزلیات او رابطه تنگاتنگ دارد که سعدی به روحیه زیبایی‌شناسانه و نظر بازانه‌اش از پیوند آن دو به حقیقت دست می‌یابد.

گرایش سعدی به عرفان و تصوف به جهت تمایل و تاکید او به تزکیه نفس و تهذیب باطن هویداست، ولی از روی آثارش نمی‌توان به طریقه‌‌ی او در تصوف پی برد. او به آداب شریعت علاقه‌مند است اما از زهد ریاکارانه می‌گریزد عرفان سعدی در قالب شعری که به کار برده برای فهم همه طبقات مردم و خاصه فارسی زبانان است. بوستان و گلستان سعدی نوعی عرفان تعلیمی است.  سعدی همچون پیر و مرشدی که طی طریق کرده است مخاطب خویش را به زهد و فقر و صبر و توکل فرا می‌خواند.

به مناسبت گرامی داشت این عارف بزرگ و شاعر پارسی گوی، با تفعلی در «گلستان سعدی» حکایت کوتاه زیر را با هم مرور می کنیم:

پادشاهی پارسایی را دید گفت: هیچت از ما یاد آید؟ 

گفت بلی، وقتی که خدا را فراموش می‌کنم!

هر سو دود آن کش ز بر خویش براند           و ان را که بخواند به در کس ندواند

 (باب دوم، در اخلاق درویشان)