ما بی‌خبرانیم و عاشورا نور و آزادی؛ اثرات عرفانی عاشورا در گفت‌وگو با علی‌محمد صابری، عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان

واقعه عاشورا و قیام خونین سیدالشهدا تاکنون از زوایای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است. اما یکی از جنبه‌هایی که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد، جنبه عرفانی واقعه عاشورا و تاثیرات آن روی سنت عرفانی مسلمین و به‌خصوص شیعیان است. علی‌محمد صابری، عضو هیات‌علمی دانشگاه فرهنگیان در گفت‌وگو با فرهیختگان ضمن بیان جنبه‌های عرفانی حادثه، به مفهوم‌سازی‌های عرفانی متاثر از این حادثه عظیم می‌پردازد:

اجازه دهید به‌عنوان سوال اول نگاهی داشته باشیم به تاثیرات حادثه عظیم عاشورا بر عرفان ایرانی – اسلامی. اثرات عرفانی که پس از عاشورا و در پی آن حادثه با آن روبه‌رو هستیم، چیست؟

همواره این جمله گفته شده است که «کل یوم عاشورا و کل ارض کرب و بلا». یعنی هر روزی عاشوراست و هر سرزمینی، زمین کربلاست. مهم‌ترین مطلبی که از این عبارت می‌توان به دست آورد این است که کجا می‌ارزد آدمی جان خود را فدا کند. درس بزرگی که ما از این واقعه گرفتیم این است که انسان باید جان خود را در راه عقیده‌اش ببازد. همان‌گونه که خود امام حسین(ع) فرمود: «ان الحیاه عقیده و جهاد» حیات انسانی عقیده و جهاد در راه عقیده است که آدمی جان خود را آنجا می‌بازد. جایی حرف از دوست است، قطعا در راه دوست است و باکی هم از این جان‌باختن ندارد. اگر صد جان هم به او دهند باز هم او جان را می‌بازد. مهم‌ترین درسی که از عاشورا می‌گیریم به نظر من درس زیبایی است. درس زیبادیدن عالم است. می‌گویند آموختن اینکه آدمی در زشت‌ترین زشتی‌ها همواره می‌تواند یک چهره زیبای الهی را ببیند و چشم سوم خود را که همان چشم دل یا بصیرت باشد به این پهنه و سرزمین پهناور زیبایی بگشاید. خود حضرت زینب(س) نیز پس از عاشورا می‌فرمایند که من جز زیبایی در کربلا ندیدم با اینکه مولایش و دو فرزندش را شهید کردند.

نقش امام حسین(ع) در این دید عرفانی و زیبایی درونی به چه صورت است؟

چیزی که ما باید در آن نظر کنیم این است که امام حسین(ع) سلطان سریر کائنات و شاهنشاه کشور حیات است. امام حسین و عاشورا تمام جلوه دین خداست. همان‌گونه که پیامبر(ص) فرمود: «ان‌الحسین مصباح‌الهدی و سفینه‌النجاه» حسین چراغ نورافشان هدایت و کشتی نجات است. هرچند کسانی که مقابل امام می‌جنگیدند ادعای شریعت داشته و تمام احکام را مو به مو اجرا می‌کردند اما مساله این بود که جوانمردی را مثل حسین نداشتند.

مبحث جوانمردی در مباحث عرفانی به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم به کار رفته است. نسبت این مفهوم و حادثه عاشورا چگونه قابل تبیین است؟

درس جوانمردی نکته دیگری است که می‌توان از عاشورا گرفت. اصحاب دین کسانی هستند که بزرگمرد و جوانمردی بین آنها باشد که بت‌شکنی کند. همان‌گونه که در ماجرای حضرت ابراهیم(ع) در قرآن آمده است، او بتی را شکست و بت هرکس نفس او است. اگر هرکس با این نفس مبارزه و مقاومت کند و این بت شکسته شود، قطعا او جوانمرد و سالک معنوی است که به منزلگه دل و مرحله جاودانگی روح رسیده و خصلت‌ها و نیروهای درونی او شکوفا شده است. «مردی نبود به سرپنجه و کتف و زور/ با نفس خویش اگر برآیی مردی.» زمانی که کسی به این مرحله رسید در راه خدا و دوستان خدا قدم برمی‌دارد و با فتوت و جوانمردی و گذشت رفتار می‌کند و به امر مولای خود جان و مال و آبرو و ناموسش را به چیزی نمی‌شمارد و همه‌چیز را فدای آن وجود بالاتر می‌سازد. او مواظب است که مبادا گردی بر رخ دلدارش نشیند. او همراه با سلحشوری نوعی سخاوت و شجاعت دارد و سلطان بر غضب و شهوت خویش است. امام حسین(ع) این صفات را از پدرش علی(ع) به ارث برده است؛ چنانکه پیامبر(ص) خطاب به امیرالمومنین (ع) فرمود: «جوانمرد عالم بعد از من شما هستی و این ارثیه جوانمردی را به فرزندان خود می‌دهی.» این شرفی است که اهل شجاعت و سخاوت آن را به ارث می‌بردند و به این ترتیب بزرگ‌ترین درسی که از عاشورا می‌گیریم، درس جوانمردی است.

واقعه عاشورا حکایت از یارانی دارد که در کنار امام پرورش یافته‌اند. دیدگاه عرفانی به یاران امام چه نگاهی دارد؟

امام حسین (ع) نه‌تنها به ملکوت اعلی و معشوق نازنین خود رسید و کشتی‌ای را در دریای کامل حقیقت راند و آن را در جزیره فتوت به ساحل آرامش رساند بلکه جماعتی لایق را هم به آن ماوا برد و به ما درس بزرگی داد. متاسفانه ما جزء بی‌خبران هستیم که هنوز از آن واقعه درس نگرفته‌ایم. شما به اتفاقی که در روز عاشورا افتاد نگاه نکنید. به شکستن قفس تن، پرواز روح، آزاد شدن مرغ جان این سلطان که با این رهیدن شاد می‌شوند و به سوی دوست پرواز کنند، نگاه کنید. پاکانی که از عالم پر از زشتی و پلیدی پرواز می‌کنند.