مجذوبان نور - پایگاه خبری دراویش گنابادی

مجلس صبح چهارشنبه ۱۵-۹-۹۱ (ایجاد تفرقه میان گروههای معتقد-تناسخ-سئوالات غیر ضروری-خانم‌ها)

حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوب‌علیشاه»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

یکی از کارهایی که، دشمنان یا خودشان در داخل می‌کنند که استفاده از آن بکنند یا اگر به یک علتی موضوعی بوجود آمد، از آن استفاده می‌کنند و آن این است که تفرقه میان گروهای معتقد بیندازند. یک داستانی است که به مناسبتهای دیگر در قرآن به آن اشاره شده است. موسی (ع) یک ایلی یا قافله‌ای بیابان‌گرد بودند، از آن وقتی که موسی بعثت پیدا کرد، بیابان گرد بودند. برای اینکه از مصر بیرون آمدند، موسی (ع) قاضی و مجری همه اینها بود. موسی (ع) هم مستقیم با خداوند در ارتباط بود، موسی کلیم اللّه (هم حرف) بودند. خیلی جاها خداوند موسی را امتحان کرد و به او حالی کرد که یک نقصی داری، و آن چیزی نبود که ما جسارت کنیم و بگوییم، نه! یک قتلی اتفاق افتاد و نمی‌دانستند این قتل را چه کسی انجام داده است. قتل در یک قبیله‌ای که همه شان را از منزلشان بیرون کرده بودند! بدستور خداوند، موسی به آنها گفت یک گاو بکشید، چون می‌خواستند از زیر بار در بروند، گفتند گاوش چه طوری باشد؟ موسی(ع) گفت: که چنین باشد، باز گفتند آخر ما هنوز روشن نشده‌ایم! چاق باشد یا لاغر؟ باز موسی (ع) این فضولی اینها را به درگاه خداوند گفت. بالاخره تسلیم شدند و دیدند با این شرایط فقط یک گاو در آن قبیله‌شان است و آن هم مربوط به یک خانواده پیری که امرار معاش آنها، از اجاره دادن این گاو می‌گذرد. آن گاو را به هر قیمتی بود بالاخره خریدند. هر یک از این نظرها، در داخلشان رخنه‌ای می‌انداخت. چون موسی(ع) حیات داشتند، فوری جلویش را می‌گرفتند در بین خود ما و در اسلام هم اینطور رخنه‌ها می اندازند.
همین اواخر یکمرتبه اسم عرفان کاذب متداول شده است. حال عرفان کاذب یعنی چه؟ اگر عرفان است، که اصلاً کذب درش نیست. خودش سراپا صدق است. اگر می‌خواهد کاذب باشد دیگر عرفان نیست. خیلی‌ها در این وسط سوء استفاده کردند و عرفان (حلقه و اصطلاحات خاصی) درست کردند. خیلی از این روشها به معنایی که ما می‌گوییم نیست. طرز اجرای دستورات عرفانی است. این مدیتیشن که بعضی‌ها می‌روند، در واقع تمرینی است برای اینکه تمرکز حواس پیدا بکنیم. برای تمرکز حواس کسی به من گفت، و گفتم تمامش را اجرا کنید حسنی ندارد. برای اینکه تمرکز حواس در شما ایجاد بشود خوب است. این عرفان ها که می‌گویند بیشترشان چیز تازه‌ای نگفته‌اند. این عرفانی که ما داریم و به قول اینها عرفان کاذب سر رشته و سر سلسله عرفان کاذب مائیم.
ما یک مبانی و اصولی داریم و اینها مبنای فکر و کار ماست. هر چه با این موافق است، در همان اندازه موافق است عقلش رسیده است، نه اینکه در آنجا باشد؛ نه! هر جایی که مخالف این باشد نه! مثلاً به استثناء بعضی اوقات ما می‌گوییم. باید غذا و چیزهای زندگی منظم و متعادل باشند. مرتاضین دستش را چند سال نگه می‌دارد، خاک می‌ریزند که یک لوبیا در آن سبز بشود. یک قدرتهایی خداوند به او می‌دهد. خداوند می‌گوید کسی که اینطور باشد از ما ثواب دنیا می‌خواهد ما به آن همین‌ها را می‌دهیم. ولی از ثواب آخرت خبری نیست. تفاوتش این است که ثواب دنیایی ‌اش این آقا خیلی خیال می‌کند که دنیا را در بردارد، نه! یک مقداری خداوند قدرت به او داده است. اگر بفهمد و با داشتن این قدرت از راه در نرود آنوقت خیلی عالی است. نمی‌شود گفت عرفان کاذب و یا فلان حلقه که درست می‌کنند خوب است یا نه! دوره‌های دوستانه همه داریم چه به مناسبت شغل و چه به مناسبت قوم و خویشی، این هم یکی از همین دوره‌هاست. چیز تازه‌ای نیست اسمش را عرفان کاذب گذاشتند.
سوال دیگری که درباره تناسخ شده است و بارها صحبت شده و می‌گوید: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ (بقره/۱۵۶) ما از خدائیم، از خدائیم نمی‌گوید خدائیم ما، إِنَّا لِلّهِ ما برای خدائیم وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ و ما به سوی او برمی گردیم. این را می‌گویند این دلیل تناسخ است، نه! اولاً میگوید إِنَّا لِلّهِ، وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ما به سوی او برمی‌گردیم خدا چه هست خدا اگر جنس فعلی ما بود لازم نبود که برگردیم، در خود قرآن می‌گوید، این استدلالی که من می‌کنم از لحاظ مذهبی می‌گویم، واِلّا بحث علمی هم خیلی می‌شود کرد. إِنَّا لِلّهِ، وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ به سوی او برمی‌گردیم این سوی او کجاست کدام طرف است؟! با این بدن که نیستیم خدا که با این بدن نیست، پس با این بدن برنمی‌گردیم. مگر همان دستوری که خدا داده است، وقتی انسانی رفت. بین او و بین روز آخری که همه دنیا پا می‌شود که کیفر ببیند، یک برزخی است. یعنی چیز دیگری نیست که دو مرتبه برگردد، إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ بعد از آن برزخ که گذشت، برزخ یعنی بینابین این است. نه بدن نداریم و نه این که کاملا‍ً بدن ما است، نه! این آثاری که از ما برای بعد از مرگ می‌ماند، مثلاً الان نقشی از انوشیروان می‌بینید. این نقش آنها اثر روی این گذاشته‌اند. اینها جزء آثار او حساب می‌شود. اینکه به سوی خدا برمی‌گردیم، خدا جائی ندارد که ما به سویش برمی‌گردیم. یعنی به سوی خدا محو می‌شویم. بدن مادی حذف می‌شود و ازبین می‌رود. فقط آن چیزی که جنس خداست می‌ماند. در واقع خدا که روز اول ما را خلق کرد وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (حجر/۲۹) از روح خودم در او دمیدم. همه آن روح خودش را که در او دمیده است، درست نیست در بدن مادی باشد، آن را نگه می‌دارد و بدن از بین می رود.
یک سوالاتی است. خوبه آدم بداند، هرچیزی علمش را داشته باشد بهتر از این است که نداشته باشد. ولی بدرد ما چندان نمی‌خورد. من و شما برایمان چه فرق می‌کند بعد از آن که رفتیم چه می‌شود؟ هر چه می‌شود. همان کسی که ما را می‌برد همان کس خودش می‌داند چکار می‌کند و هر کار بخواهد می‌کند. ما دیگر نیستیم که دیگر فکر کنیم. این مثل همان سؤالات بیجایی است که گاهی خیلی در ذهن ما و در بحث علما وارد می‌شود.
این داستان را شنیده‌اید که سلطان محمد فاتح آمد ترکیه فعلی را گرفت. می‌گفتند آنجا قرنها حکومت عثمانی بود. وقتی آمد و اسلام بُلْوْ را گرفت. از پائین شهر شروع کرد به آخر شهر. در کلیسایی دید کشیشها داخل آن سر و صدایشان می‌آید، حال آنکه همه شهر متشنج بود. گفت اینها چرا نیامدند. گفتند مشغول مباحثه علمی هستند، گفت در مورد چه بحث می‌کنند؟ گفت بحث در این می‌کنند که عیسی (ع) به سوی خدا رفت و خداوند گفت که تو مرگ نداری و من تو را می‌برم به سوی خودم. آیا با همین بدن جسمانی رفت یا با بدن روحانی خودش. گفت بزنید همشان را بکشید، خودشان بروند آنجا و از حضرت عیسی بپرسند. شهر دارد از بین می‌رود و حال آنکه شما در حال مباحثه هستید.
خیلی از سوالات همینطوری است. ذهنمان زیاد به اینطور سوالات مشغول نشود. خداوند می‌گوید که چرا از رسول تان یک سوالاتی می‌کنید که اگر او جواب بدهد به ضررتان است. موقعی که در حال وحی است اگر هر سوالی، را بپرسید، جوابش داده می‌شود. وقتی که پیغمبر بود، خیلی‌ها استفاده کردند. آن آیه‌ای که می‌گوید. چرا سوالاتی می‌کنید، که اگر جواب بدهند به ضررتان است. اشاره به همین داستان حضرت موسی و آن گاو که باید بکشد. برای اینکه همان اول موسی از طرف خداوند گفت که یک گاو بکشید خوب یک گاو می‌گرفتند و می‌کشتند. خیالشان راحت می‌شد و از طرفی به موسی اعتقاد داشتند و خلافش را نمی‌خواستند و اینکه اینقدر سوال کنند و جواب بدهند که بالاخره یک گاو موهوم باشد بعکس شد! یک گاوی شد که خیلی به قیمت گزاف که ناچار شدند که بخرند. این ضررش هم این است که گفت اگر جوابش را خدا بدهد به ضررتان است. همان اول که دستور داد انجام بدهید.
مرحوم آقای حایری شیخ بودند بنابراین وقتی رفتند دیگر نیاز به اینکه شما به یکی دیگر مراجعه بکنید نیست. چون به آقای حایری هم که مراجعه می‌کردید به نیابت از من بود. من تا وقتی هستم مشایخ خدای نکرده انشاءاللّه که هیچ کدام نروند، هر کدام که رفتند دیگر لازم نیست. در دلتان ممکن است به یکی از مشایخ خیلی هم ارادتمند باشید، خُب باشید ولی وقتی رفت دیگر تمام شد. ادامه آن چیز برای اینکه اینها مأموریتی خاصی دارند که تا زمان حیاتشان این کار را بکنند. مگر اینکه آن اجازه‌ای که کامل باشد و با رفتن آن باشد مثل اجازه‌ای که قطب دارد. اجازه به او می‌دهند و بعد آن اجازه مستقل است.
آلودگی هوا که گفتند، بستگی به نیروی بدنی که در مقابل این سموم ممکن است مقاومت کند. اشخاص ضعیف مقاومتی ندارند و برایشان خطرناک است و مسن‌ها هم همینطور ولی جوانها برایشان زحمتی ندارد. یک خورده از لحاظ جسمی ناراحت می‌شوند ولی نگرانی ندارد. متأسفانه حالا یک طوری شده که هر چیزی را به سیاست برمی‌گرداند. هر چه ما از سیاست بدمان می‌آید. مار از پونه بدش می‌آید و جلوی لانه‌ اش سبز می‌شود. نگران نباشید این مسمومیت‌ها بعضی‌هایش به اندازه کمش مفید هم است. مثلاً زعفران، زعفران خودش مسموم کننده است. اگر زیادش را بخورند سم است. ولی میزان خیلی کم آن مفید است. یعنی همین کاری را می‌کند که دستگاههای فیزیوترابی می‌کنند.

Tags

مطالب مرتبط