مجذوبان نور - پایگاه خبری دراویش گنابادی

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح شنبه ۹۶/۱۱/۲۱ – آقایان (توقیف فرنگی – خواستگاه تحولات اجتماعی و سیاسی)

Hhdnat majzoobaalishah96 48بسم الله الرّحمن الرّحیم 

اوایل کارم که یعنی استخدام رسمی از بودجه دولت، آن اوایل، یعنی اول خدمتم در دادگستری، یک اصطلاح خاصی از لحاظ عدلیه متداول بود می‌گفتند: توقیف فرنگی. توقیف که خب معلوم است چیه. این را صفت فرنگی بهش اضافه می‌کردند. چه‌کار می‌کرد این؛یک نحوه‌ای بازپرس طبق قانون رفتار می‌کرد که می‌پیچانْد که طرف توقیف بشود چند روزی. حالا به‌ هر جهتی. عقیده داشت مثلاً که باید این متهم یک چند روزی در توقیف بماند. پرونده‌ها را هم روی هم همینجور است. این پرونده را نگه می‌داشت آن آخر، نزدیک خاتمه‌ی ساعت اداری. می‌خوانْد و چیز می‌کرد، بعد تأمین ازش می‌گرفت، یک تأمین مختصری، ولو یک مَبلغ خیلی کمی تأمین می‌کرد، همان‌وقت این را بازپرس امضا می‌کرد، پرونده را می‌داد به منشی‌اش و می‌رفت. بعد این آقا اگر کسی هم می‌خواست وثیقه بسپارد که آزاد بشود، بازپرس نبود که آزادش کند، ساعت اداری هم تمام شده بود. این پنج‌شنبه هم بود می‌ماند تا روز جمعه هم در بازداشت می‌بود تا صبح شنبه آنوقت قبول می‌کرد. این «توقیف فرنگی» بود. البته ضمن اینکه خب این حقه‌بازی‌ است در سلامت اشخاص ولی نشان‌دهنده‌ی این است که آن قاضی‌ای که این فکر را می‌کند فکرش خوب کار می‌کند و آن هدفی که می‌خواهد به‌هرجهت تأمین می‌کند. این حالا داستانی یادم آمد که صبح گفته بودم گفتم بگویم واِلا ربطی به چیز ندارد. من یک مدت اولیه‌ای بعد از لیسانس به فکر خودم می‌خواستم وزارت خارجه بروم. دوستانی که آنجا داشتیم خدمت کردند و خلاصه انجام شد ولی مدتی که در وزارت خارجه‌ بودم -کارمند آنجا بودم- دیدم کار اداری‌اش -سیاسی‌اش نه- کار اداریش به درد من نمی‌خورد. به مرحوم شیخ محسن گنابادی گفتم. ایشان گفتند که تو باید بیایی عدلیه. گفتم: چشم، الان انجام می‌دهم. انجام شد و درست دو سال در وزارت خارجه بودم. بعد آمدم عدلیه. عدلیه هم اول من را مأمور مشهد کردند. از هریک از این مراحل، هم یک خاطراتی دارم هم چیزهایی یاد گرفتم. بگردیم حالا چیزهایی دیگر که ما در زندگی خودمان هم، در پدر به فرزند یا مادر به فرزند از این حقه‌بازی‌ها می‌کنیم؛ این باشد اشکال ندارد. دیگر آنچه که هست مربوط به فقراست؛ این است که الحمدلله ما فقیر، شما و… چیز درست شدیم. من برای آرامش خودمان و اینها فکر را می‌کردم که بپرسیم از… دیدم در دوران قبلی -دوران پادشاهی- من به نظام علاقه‌ای نداشتم؛ هرچه باشد، یک حکومتی، دولتی اداره می‌کند. فقط بعضی اشخاصی بودند در حکومت که من اخلاقشان را می‌پسندیدم یا رابطه داشتم، سلام علیک [داشتم]، اما در این انقلاب خودم کردم. به قول چیز می‌گفت: من خودم کردم که… بله. بنابراین نمی‌توانم با نظام مخالف باشم، برای اینکه اول‌مخالف را که بخواهند مجازات کنند؛ من را باید مجازات کنند. من هم در آن روزگاری که هنوز چیز نشده بود یک جایی ايستاده بودیم یک چهار-پنج نفر از قضات عدلیه صحبت می‌کردیم، معاون وزارتخانه رد شد، دید، از نگرانی اینکه چیز بشود گفت که آقا اینجا نایستید، بیایید دفتر من یا… این را گفت و رفت. این عده‌ی حاضر گفتند: برویم دفتر. من گفتم: نه آقا، ما دفتر ایشان کاری نداریم، همانجا ایستادیم توی همان سرسرا صحبتمان را گفتیم و چیز کردیم، البته انتقادات از عدلیه بود. بعد هم دیگر کم‌کم مبارزات مردم شدیدتر شد، صریح‌تر شد و من جزء مبارزین درجه‌ی اول به حساب می‌آمدم. خیلی چیزها یاد داریم، به این کار نداریم. من به هیچ وجه حتی اگر  دشمن من هم یک‌کاره‌ای بشود با او مخالفم ولی با نظام نه. برای اینکه من خودم یک نظام اسلامی تقاضا کردم. «من» که می‌گویم یعنی: من و دوستان من، و خب اینقدر نتیجه حاصل شد. یک مقداری در مسائل مذهبی، البته این را هم بگویم؛ بدگویی از آن نظام نشود؛ برای اینکه در آن زمانِ او هم احترامات ماها حفظ بود. البته من آنوقت‌ها زندگی عادی داشتم ولی ندیدم و نشنیدم که به هیچیک از فقرا صدمه بزنند. در اینجا یک اشتباهی شد؛ همه‌چیز را قاطی کردند. قبل از این وقایع، حکومت معتدل بود بین شریعت و طریقت. یعنی دولت‌ها هم هر دو را نسبتاً رعایت می‌کردند. تا خب تغییری کرد. این روش تغییر کرد که سروصدای خیلی‌ها درآمد ولی روش برای ما تغییر نکرد. برای اینکه ما هم می‌خواهیم حکومت واقعاً اسلامی‌ای باشد و با حکومتی که واقعاً اسلامی باشد خیلی… و برای اینکه نشان بدهیم ما با حکومت اسلامی هستیم؛ فردا بیست و دو بهمن واقعاً یک روزی‌ست که من خودم به خاطر دارم. مردم و آنهایی که ابراز احساسات می‌کردند واقعاً معلوم بود شاد هستند. ما این شادی را حمل بر این نمی‌کنیم که تصرف کردند. ما حمل بر این می‌کنیم که فکر ما، ایدئولوژی ما، یعنی توجه به شریعت غلبه کرد. همین چیز موجب است که ما به این نظام یعنی سازمان مملکت … موافقیم، این سازمان را نمی‌توانیم، نه [اینکه] موافقیم که هر کاری افراد بکنند، نه، ولی افرادی که مسئول این کارها هستند، چون وقتی که ما می‌گوییم: قانون اسلامی رعایت بشود؛ قانون اسلامی در مورد انتخاب قاضی از اولش… و خب ایراداتی و انتقاداتی ما داشتیم و داشتند. اینها منتها این انتقادات را حمل بر اعتقادات ما نمی‌کنند مگر یک وقتی که کسی بخواهد ما را بکوبد که از اول خلقت هم اين اختلاف بوده که گاهی حکومت‌ها اذیت می‌کردند. ولی به‌هرجهت ما با اساس، کاری نداریم، فردا هم که خب آقايان لابد همه شرکت می‌کنید در راهپیمایی؛ نه وقایع روز بیست و دو بهمن؛ نتیجه‌ی آن وقایع، واِلا وقایع، ناراحت‌کننده بود. و امیدوارم که خداوند به ما توفیق بدهد همیشه «اهدنا الصراط المستقیم». همیشه صراط المستقیم را به ما نشان بدهد که… انشاءالله.

مطالب مرتبط