چکیده
این مقاله در مورد سرچشمههای ورزش زورخانهای و باستانی ایران بحث کرده است. ظاهراً این ورزش بـاستانی از آغاز به صورت جـدّی تـحت تأثیر مسائل مذهبی و اجتماعی-اخلاقی قرار گرفته است. آیینها و ادیانی مانند آیین مهری و دین زردشتی پیش از اسلام، بر این ورزش باستانی تأثیر گذاشتهاند. پس از اسلام نیز جلوههایی از رفتارهای اجتماعی و دینی مانند عرفان و تصوف، آیین فـتوت و مذهب تشیع در آن نمود پیدا کرده است. این جلوهها هم در ظاهر این ورزش (شیوه لباس پوشیدن، مکان ورزش، گفتار ورزشکاران و…) پیدا شده است و هم در کردار آنان (پاکدامنی، سحرخیزی و…) تأثیر گذاشته است.
مـقدمه
بحث در باب خاستگاه و سرچشمههای دینی، فرهنگی و اجتماعی ورزش باستانی ایرانیان از دیربـاز مـد نظـر محققان، جامعهشناسان و پژوهشگران بوده است. تمام کسـانی کـه در مـورد ورزش باسـتانی و زورخانـهای پژوهش و تحقیق کردهاند به نـوعی در مـورد منشأ پیدایش این ورزش سخن گفتهاند. شاید یکی از مهـمتـرین دلایل این امر رازناک بودن این ورزش و وجود آداب و رسوم خاص در آن بوده است. مهرداد بهار در مقالهای عالمانه منشأ ورزش باستانی و زورخانهای ایران را به آیین مهرپرستی منتسب مـیکند و نـظر کسانی را که منشأ آن را در دوران متأخر میدانند رد میکند:
منشأ ورزش باستانی ایران را در آغاز دوره اسلامی میجویند و آن را پوششی بر کوشش ایرانیان میهندوست در فراگرفتن شیوههای نبرد با کمان و سپر و جز آن بر ضد تازیان مـیدانـند (١٠) در ادامـه مسائلی را از قبیل برهنه بودن و بـرهنه مـتولد شدن مـهر، شرکت ندادن زنـان در آیـینهـا، ممنوعیت ورود جوانان نابالغ در آیینها و جشنهای مهری، برگزاری مراسم در غارهـا و در صـورت نبـودن غار، معابدی به شـکل غـار در زیرزمـین بناکردن، حضور تماشاگران بر سکوهایی که بر مـعبد مـشرف بود، کشتی گرفتن مهر با خورشید و دست دادن (دست راست) به خورشید بعد از غلبه بر او، وجود زنگ در معابد و… را از جـمله مـواردی مـیدانند که در آیین مهری وجود داشته و به نوعی بر ورزش باسـتانی و زورخـانـههـا تـأثیر گذاشته است (١٠).
علاوه بر آیین مهری، شباهتهایی نیز بین ورزش باستانی و دین زردشتی وجود دارد از جمله اهمیت دادن بـه قـدرت بـدنی (۶). در مینوی خرد چنین آمده است: روان دانش را بر خود بیارایید و جامۀ اعتماد بـه نـفس و اطمینان بر تن کنید و سپر راستی و درستی در دست بگیرید و با گرز سپاس و کمان تدارک آماده بـه جـنگ اهـریمن بشتابید (۶) که سنگ (تخته ) در زورخانه به سپر، گرز به میل و کمان بـه کـباده تـغییر شکل داده است .
واژه کشتی (کمربند مخصوص زردشتیان) در زورخانهها که هنوز هم متداول اسـت کـه بـدون شک تأثیر دین زردشت را مسجل میکند.
با توجه به دلایل و شواهد فراوان، مکتب تشیع تـفکرات و آداب و رسـوم صوفیان و آیین تصوف و همچنین آیین فتوّت تأثیر مشهودتر و عمیقتری بر ورزش باستانی و زورخانهای ایران گـذاشتهانـد یا بـعضی از تأثیراتی را که ایـن ورزش از آیین مهـری و دین زردشت و … گرفته است تقویت و تثبیت کردهاند ما در این مقاله به اخـتصار دربـاره آنها سخن میگوییم.
الف. جلوههای آیین تصوف در زورخانه و ورزش پهلوانی
قبل از هرچیز لازم است توضیحی مـختصر در مـورد تـصوف آورده شود. ارائۀ تعریفی جامع و فراگیر از تصوف دشوار است، زیرا همواره در حال تطور و تحول بوده و در هر عـصر جـلوه ویژهای داشته است، اما به طور مختصر میتوان گفت: الّتصوف هو التـخلق بـالاخلاق الهـیه (تصوف عبارت است از اکتساب اخلاق الهی).
قاسم غنی در کتاب تاریخ تصوف در این مورد مینـویسد: تـصوف یا عـرفان در نزد مسلمانان عبارت است از طریقۀ مخلوطی از فلسفه و مذهب که به عقیده پیروان آن، راه وصـول بـه حق منحصر بدان است و این وصول به کمال و حق متوقف است بر سیر تفکر و مشاهداتی کـه مـوّدی به وجد و حال ذوق میشود و در نتیجه به نحو اسرارآمیزی انسان را بـه خـدا متصل میکند (٢٢). واژه صوفی ظاهراً از یکی از موارد ذیل مـشتق شـده اسـت:
١- نـام غوث بن مر، معروف به «صـوفه». چـون اولین کسی بود که خود را وقف خدمت به خدا کرد.
٢- صوفه الصفا «موی پشـت گـردن» چون صوفی به وسیله آن بـه سـمت خدا کـشیده مـیشود.
٣- مـنسوب به صوف (پشم) چون صوفیه لبـاس پشـمین میپوشیدند.
۴- منسوب به «صفه» (سکوی مسجد) افرادی در صدر اسلام به اهـل صـفه مشهور بودند.
۵- برگرفته از «صوفانه» (نوعی گـیاه) (٢).
پس از ظهور اسلام یکی از مـهمتـرین جریانهای فکری که بر زورخـانههـا و آیین پهلوانی تأثیر گذاشته است عرفان و تصوف اسلامی است. در حقیقت صوفیان در خانقاهها و مـعابد بـا تزکیۀ نفس خود را برای مـقابله بـا دشـمن درونی (نفس) آمـاده مـیکردند و پهلوانان نیز در زورخانههـا بـا تقویت قوای جسمانی آماده مبارزه با دشمن بیرونی و درونی میشدند (چنانکه خواهیم گـفت در زورخـانهها به مسائل اخلاقی و اسلامی بـسیار اهـمیت داده میشـد). در اینـجا بـرای نمونه بعضی از این تأثیرات بـررسی میشود:
گُل کشتی و گُل چرخ
در زورخانهها برای تهییج پهلوانان اشعاری از بزرگان خوانده میشود کـه بـیشتر اخلاقی و حماسی است. این اشعار از هرجهت شـبیه بـه قـول و غـزلی اسـت که در مجلس سـماع صـوفیان خوانده میشد. بعضیها گل کشتی را به معنی گلی دانستهاند که پهلوانی به کنایه از طـلب کـشتی بـه سوی پهلوان دیگر میفرستد (١٨) اما به ظـن قـوی و بـه اعـتبار آنـکه بـیشتر مراسم زورخانه مأخوذ از اصول تصوف است، این اشعار و عبارات «قولکشتی»، «قول چرخ» بوده و همانطور که در مقدمۀ سماع صوفیان شعر و نثری به وسیلۀ قوّالها و به عنوان «قول» برای تـحریک احساسات اهل سماع خوانده میشد، در زورخانه هم این قولها برای تشویق ورزشکاران رایج شده و درنهایت به مرور ایام و با سابقۀ ذهنی که اهل فن از گل کشتی (یعنی گلی که فرستادن آن کنایه از طـلب کـشتی بوده) داشتهاند، قول کشتی و قول چرخ تبدیل به گل کشتی و گل چرخ گردیده است (١١) و (۶).
ضرورت وجود مرشد در زورخانه و آیین تصوف
در اکثر نحلههای عرفانی وجود پیر برای سالک الزامی اسـت. مـجذوبعلیشاه به ده دلیل (٣٠) وجود پیر را که باید دستکم بیست صفت پسندیده داشته باشد الزامی میداند (٣٠). در فتوتنامۀ سلطانی نیز ضرورت وجود پیر برای فتی تأکید شده (٢٧ ). و شـرایط او نـیز بیان شده است ( ٢٧). الزام وجود پیر بـه عـنوان معلمی صادق (٢٨) در اکثر کتابهای عرفانی و دیوان شعرای عارف نیز ذکر شده است. حافظ میفرماید:
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی (١۴)
بـه کـوی عشق منه بی دلیل راه قـدم
کـه من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد (١۴)
در زورخانه در هنگام «شنو رفتن» یا «میل گرفتن» مرسوم است که یک نفر که پیشکسوت است در وسط گود قرار میگیرد که روبهروی سردم زورخانه اسـت. و درمـقابل ، برترین کس- در صورتی که از سادات در میان حاضریـن باشد حق تقدم با اوسـت – قرار مـیگیرد و به تنـاسب اشخاص برجسته و مهم در کنار او قرار میگیرند. و در پشت میاندار افراد مبتدی قرار میگیرند. حـال اگـر به هـر دلیلی میاندار از ادامۀ ورزش منصرف شود، فرد مقابل جای میاندار را میگیرد و نفر بعدی که کنار او است در مقابلش قرار مـیگیرد. به همین ترتیب ، اگر فرد مقابل منصرف شود نزدیکترین کـس بـه او کـه ارجح هم هست جای او را میگیرد و این جایگزینی در سراسر حلقۀ پهلوانان رعایت میشود (٢٨). در آیین تصوف نیز اگر قطب بـمیرد یکـی از نقبا جایگزین او میشود و به ترتیب تا ابدال و اخیار یکی به مرحلۀ بـالاتر مـیآیند (٧). در آیین فـتوّت نیز که در مورد آن سخن خواهیم گفت یادکردن از پیران و استادان جزء اصول بوده است. این توجه به پیر و احـترام به او نه تنها با دقت تمام در زورخانهها و مراسم ورزش باستان مراعات میشود، امـروز سایر ورزشکاران و کسانی کـه در رشـتههای مختلف به تمرین اشتغال دارند احترام به استاد و پیشکسوت را جزء وظایف خود میدانند. (٢٧)
توجه به رباعی
در ادبیات فارسی، به مرور زمان، بعضی از قالبهای شعری به نوعی با بـعضی از موضوعات اصلی و فرعی شعر گره خوردهاند. مثلاً غزل برای ادبیات غنایی، قطعه برای ادب تعلیمی، قصیده برای مدح و…. چنانکه مشخص است رباعی نیز یک قالب شعری است که به مرور زمان بـرای بـیان مفاهیم عرفانی در نظر گرفته شده است. اغلب رباعیها دربر گیرنده مسائل عرفانی و فلسفی هستند. شمیسا میگوید: در مورد علاقۀ وافر صوفیه به رباعی در مطاوی کتب ادبی و عرفانی اشارات فراوانی است. آنـان در مـجالس سماع از ذوق رباعیات ملحون از خود به در میشدهاند (٢١).
در زورخانهها نیز خیلی از اشعار که در گل کشتی، گل چرخ یا به وسیلۀ طبال و ورزشکاران سروده و خوانده میشود، در قالب رباعی است. در گل کـشتی مـیرنجات چنین آمده است:
چون رباعیش به میدان فصاحت سر شد خضر گویی که نصیحتگر اسکندر شد (۶)
یا هنگام چرخیدن یک ورزشکار در وسط گود، ورزشکار پیشکسوتی با خواندن یک رباعی از حـضار طـلب خـتم صلوات میکرد (١١). بسیاری از اشـعار مـشهور کـه در زورخانهها کاربرد داشته در قالب رباعی بوده است.(۶)
شباهت زورخانه و خانقاه
سبک بنای کنونی زورخانهها به خانقاهها و زوایای مخصوص اهل تـصوف شـبیهتـر است تا یک محل ورزش (١١). حتی بعضی گام را از این فـراتر نـهاده و سابقه و شباهت زورخانه را به آتشکدههای دوران باستان و زردشتی میرسانند. انصافپور میگوید: شکل زورخانهها به تکیهها و تـکیههـا بـه خانقاهها و خانقاهها به آتشکدههای دوره باستان ایران میماند (۶). شکل محرابی کـه در زورخانهها میساختند، احتمالاً متأثر از مساجد عهد اسلامی است ، میتوان ادعا کرد پیش از آنکه از محراب مساجد تأثیر گرفته بـاشد، مـتأثر از شـکل مهرابهها (عبادتگاههای دین مهری) است که به قول مهری بـاقری مـعمولاً طاقهای مزین به نقوش ستارگان داشته و در دو طرف آن سکوهایی برای نشستن مهرپرستان قرار دارد… (٨). با این همه ، شـکل خـانقاه و زورخـانه از نظر ظاهری و نحوه ورود افراد و… با هم شباهت بسیار دارند. به هر حـال حـتی اگـر زورخانههای قبل از اسلام متأثر از مهرابههای آیین مهری بودهاند، نمیتوان شباهت ظاهری آنـها را بـا خـانقاه (محل انجام مناسک صوفیان) نادیده گرفت.
ب. جلوههای آیین فتوت در زورخانه و ورزش پهلوانی
فتوت در لغت بـه مـعنی جوانمردی است . اما در اصطلاح بنابر آنچه پرتو بیضایی آورده است لفظی است برای کـسی کـه بـه دواعی طبیعی و کدورتهای بشری آلوده نشده و متصف به صفات ملکی بوده و به نهایت کـمال رسـیده و از صفات و عادات بهیمی برکنار است و بالاخره فتوت یعنی اّتصاف به صفات حمیده و تـخلق بـه اخـلاق پسندیده (١١). کاشانی میگوید فتی جوانمردی است و جوانمرد شخصی بود در فضایل خلقی کامل و از دنیا و رذایل نفسانی مـجتنب (٢۴). مـأخذ و مبدأ این جریان را مربوط به ماجرایی میدانند که روزی شخصی به خدمت پیامبر (ص) آمـد و گـفت دو نـفر را در حالت زنا دیده و در را بر روی آنان بسته است…
پیامبر (ص) برای روشن شدن مطلب حضرت علی (ع) را آنجا فـرستاد. حـضرت عـلی (ع) در را گشود و چشمان مبارک را بست و به خدمت پیامبر (ص) برگشت و گفت کسی را در آنجا نـدیدم. پیامـبر اکرم (ص) که بر کار حضرت علی (ع) آگاهی داشت در مورد حضرت علی فرمود «یا علی انت فتی هـذه الامـه» (٢٣).
بعضی نیز فتی را مربوط به جنگ بدر یا احد میدانند که حـضرت جـبرئیل در وصف حضرت علی گفت: «لا فتی الا علی لا سـیف الا ذوالفـقار». در فـتوتنامۀ منظوم – متعلق به قرن هفتم و هشتم – فـتوت نـوری دانسته شده است که خداوند آن را از عالم بالا به پیامبر (ص) بخشیده است. وقتی پیامـبر (ص) بـه معراج رفتند در عرش قندیلی را مـشاهده کـردند و از جبرئیل کـیفیت آن را پرسـیدند:
گفت ای جبریل این قندیل چیست وین چنین دولت بگو از بهر کیست؟
گفت پرسیدم ز حق یک بار این گفت ای جبریل هستی تو امین
این بود نور فتوت در جهان خود نصیب مهتر آخر زمان (۴)
فتیان (جوانمردان) سلسله مراتب خاصی داشـتند: مبتدیان را «ابن»، سابقهداران را «اب» یا «جـد» و رئیس خود را «اخی» میخواندند. در دورههای مـتأخر واژهـهایی مانند داشی، لوطی (در معنی مثبت)، عیار، شطار و کلو نیز بر اهل فتوت اطـلاق مـیشد.
اهل فتوت تشریفات و آیین و رسـوم خـاصی داشـتند. در کشتیگیری، تیراندازی و شـمشیربازی مـهارت داشتند. آیین فتوت ترجیح دادن دیگـران بـر خود، گذشتن از لغزش دیگران، بخشندگی، حفظ شرف و ناموس، اظهار غیرت، دستگیری از مستمندان، حمایت از یاران و… بـود. آیین فـتوت بعدها به دلایل فراوان به دو شاخه تـقسیم شـد و به مـرور زمـان وجـوه اشتراک و شباهت آنها کـم گردید و بر جنبههای افتراق آنها افزوده گشت. افشاری معتقد است گروهی سپاهی و عیارپیشه بـودهاند و گـروهی دیگر اهل حرفه و زهدپیشه. گروه نـخست «سـیفی» (اهـل شـمشیر) و گـروه دوم «قولی» نامیده شـدهاند (۴). در آمـوزههای اسلامی نیز شمشیر با معنویات توأمان بوده است. چنان که در کشفالمحجوب از شمشیر همراه با عـلم و فـقر بـه عنوان میراثی از حضرت پیامبر (ص) یاد شده است. هـجویری در این مـورد مـیگـوید یکـی از مـدعیان علم درویشی را گفت «این کبود چرا پوشیدی؟» گفت: «از پیامبر- علیه السلام – سه چیز بماند: یکی فقر و دیگر علم و سدیگر شمشیر، شمشیر سلطانان یافتند و نه در جای آن به کار بستند، و عـلم ، علما اختیار کردند و به آموختن تنها بسنده کردند و فقر فقرا اختیار کردند و آن را آلت غنا ساختند. من بر مصیبت این سه گروه کبود پوشیدهام (٢٩).
در فتوتنامه مولانا ناصری در مورد این تقسیمبندی آمده اسـت:
جـمله ارباب فتوت ای رفیق بر دو گونه آمده است اندر طریق آن یکی سیفی و دیگر قولی است هر دوشان را معرفت مستولی است.(۴)
شاخۀ «سیفی» فتوت به احتمال قریب به یقین به صـورت عـیاران و شطاران نمود پیدا کرده است که به مرور زمـان بعضی از اعمـال از جمله راهزنی- هرچند در بـاطن برای نیتهای انسانی و اخلاقی صورت میگرفت – آنـها را از شـاخۀ «قولی» که به صورت عـرفان و تـصوف نمایان شده جدا کرد. ما مدعی نیستیم که منشأ عرفان آیین فتوت بوده است، بلکه کسانی که در سلک فتوت (شاخۀ قولی) درآمدهاند، به نـوعی مـتمایل به عرفان و تصوف شـده و هـمسلک و هملباس آنان شدهاند. چنانکه واعظ کاشفی در مقدمۀ فتوتنامۀ سلطانی علم فتوت را شعبهای از علم تصوف خوانده است (٢۴). بعضیها نیز فتیان را گروهی از شیعیان غالی کوفه دانستهاند ۴). در بعضی از کتابهای عـرفانی نـیز فتوت را یکی از منازل یا مقامات عرفان دانستهاند.
مثلاً در کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری میدان (منزل) چهارم از صد میدان میدان فتوت است (۵).
علاوه بر آیین مهری، دین زردشتی و تصوف، یکی از مهمتـرین تـفکراتی که از لحـاظ گوناگون بر زورخانه تأثیر گذاشته مذهب فتوت است. در آیین فتوت نیز رفتار و اعمالی وجود دارد که با ورزش باستانی شـباهت دارد میتوان ادعا کرد رفتارهایی از قبیل جوانمردی، اخلاقی بودن، پهلوانی بودن اعمال و… بـر رفـتار و کـردار ورزشکاران زورخانهای تأثیر گذاشته است. به قـول افشاری سـابقۀ آیین فتوت دستکم به زمان ساسانیان میرسـد (۴)، امـا تأثیراتی که زورخانه از این آیین پذیرفته، بیشتر مربوط به زمانی است که آیین فتوت خـود از عـرفان و اسـلام سیراب گشته است. پرتو بیضایی معتقد است غالب آداب و مراسم و اصطلاحات زورخانه از فتوت و فتوت از تـصوف سرچشمه گرفته است (١١). آیین فتوت از همان آغاز با زورخانه گره میخورد، زیرا گرویدن به آیین فـتوت مستلزم داشتن نیروی کـافی و پرداخـتن به ورزشهای جسمانی و آماده شدن برای جنگ و مبارزه است (٢٧).
در اینجا به صورت موردی به بعضی از شباهتهای این آیین با زورخانه اشاره میشود:
حضور نداشتن زنان و نوجوانان در زورخانه
چنان که از خود واژه «فتوت» (جوانمردی) مـشخص است، زنان در این آیین و مناسک مربوط به آن حضور نداشتهاند. در زورخانه نیز فقط مردان میتوانند حضور داشته باشند (۴). و حتی مردان زمانی میتوانستند در زورخانه حضور یابند که به سن بلوغ رسیده باشند (١١). فتوت نـیز مـربوط به زمانی است که مدعی آن حداقل به سن جوانی رسیده باشد. جوانان زمانی میتوانند به زورخانه بروند که آنقدر ریش داشته باشند که شانه به ریش آنان بند شـود. نـقل است که جوانی خواست وارد زورخانه شود چون ریش نداشت یا به اندازه کافی نبود نگذاشتند وارد گود شود. جوان شانه از جیب بیرون آورد و به گوشت صورت خود فرو برد (١١) و (١٠). در آیین فتوت بند کمر، کـه هـمان کشتی زردشتی است، حتی از دوران ایران باستان فقط به کمر مردان و جوانان بالغ و بزرگترها بسته میشد (١٠). البته مری بویس معتقد است کُشتی را در دین زردشت به کمر زن و مرد میبستند (٩). در زورخـانه نـیز لنـگ و تنکه که کشتیگونهای است ، فـقط بـر کـمر افراد مردان بالغ بسته میشود. زنان و کودکان از بستن لنگ در زورخانه محذورند، زیرا بستن لنگ مجازاً به معنی آماده شدن برای مبارزه اسـت کـه در بـاور فتیان فقط از عهده مردان برمیآید.
برهنه بودن پهـلوانان
مـواردی از قبیل برهنه بودن پهلوانان زورخانه (جز پوشیدن لنگ) در زورخانهها علاوه بر شباهتی که با آیین مهری دارد شاید متأثر از آیین عـیاران و شـطاران (شـاخۀ سیفی فتوت) است که با بدن برهنه به جنگ مـیرفتند و این عمل نیز، به باوری، به دلیل علاقۀ شدید آنان به حضرت حمزه سیدالشهداء بوده که در جنگها لبـاس نـمیپوشـید (۶). تعدادی از محققان برعکس بعضی از اعمال شطاران و عیاران را از قبیل شلنگاندازی، کـه تـا سـالها پیش در زورخانهها مرسوم بوده است و در اعمال شطاران نیز وجود داشته، متأثر از زورخـانه دانستهاند (١١). بـعید نـیست این رسـم، که در بین عیاران و شطاران و در زورخانهها وجود دارد، از (آیین مهری) سرچشمه گرفته باشد.
پاکدامـنی
پاکدامـنی یکـی از مهمترین اصول فتوت است. «اولچیزی که فتـوتدار را بـدان وصف کنند، اصـل آن پاکدامنی بـاشد» (۴). و «اولین چـیزی که فتوتدار را به کار است، شلوار است (۴). چون درِ فتوت باز کنند اول مقدمه او شش چـیز بـاید که باشد از او سه بسته و سه گشاده؛ اما آن چیز که بسته باشد، یکی بـند شـلوار، دوم چـشم از نامحرم، سوم زبان از بدگفتن و…» (۴). هنوز هم در زورخانهها و به تبع آنها عوام برای اثـبات پاکدامـنی میگویند: هنوز بند شلوارم به حرامی باز نشده است. شلوار پوشیدن که مطابق آیین و رسـمی خـاص در آیین تـصوف صورت میگرفت (۴) به فضیلت عفاف اشاره داشته است (٢۴) و (١١). این سنت بعدها نیز جزء اصول زورخـانه شـد. درحقیقت تنکه پوشیدن پهلوانان در اصل متأثر از «ازار پوشیدن جوانمردان» است (١١). به لنگ پهـلوانان تـنبان نـطعی نیز گفته میشد و احتمالاً این پایجامهها «سروال فتوت» جوانمردان نخستین بوده است (۴). در فتوتنامهها بـارها بـه سـراویل فتیان اشاره شده است. برای اطلاع بیشتر میتوان به مقدمۀ فتوتنامۀ سـلطانی مـراجعه کرد (٢٧). در حقیقت سراویل فتیان در حکم خرقۀ صوفیان است (٢٧).
در زورخانهها، مطابق آنچه بهار معتقد است، بـرهنه بـودن پهلوانان متأثر از آیین مهری است (١٠)، اما بعدها پوشیدن لنگ اجباری و فقط برهنه بـودن بـالاتنه رعایت میشده است. پوشیدن لنگ به بـاور بـعضیها نـیز بنیادی دینی و فراتر از آیین مهری دارد. مثلاً این سنت در «فـتوتنامۀ دلاکـان» به حضرت آدم نسبت داده میشود که در بهشت با خوردن میوه ممنوعه عریان شد و بـرای پوشـش، برگ درخت انجیری بر خـود پوشـید (۴). در مورد بـرهنه بـودن بـالاتنه در زورخانه نیز تأکیدات فراوانی میرفت، تـا جـایی که اگر کسی برهنه نمیشد مجبور بود دستکم دکمههای پیراهـن را بـاز بگذارد، این عمل (باز بودن گریبان) نیز بـه نوعی در کردار و رفتار صـوفیه وجـود داشته است. ابن جوزی مـعتقد اسـت بعضیی از صوفیان پیراهنشان را چاک میکردند (٢). در فتوتنامۀ سلطانی برهنه بودن فتیان عملی مـستحبی دانـسته شده است (۴). در حال حاضر، بـازبودن گـریبان بـرای مردان (بدون اینـکه اهـل زورخانه باشند) نوعی ادعـا و لاف مـحسوب میشود. این مورد به دلیل اینکه با مسائل اسلامی-اخلاقی (پوشیدن بدن از نامحرم) به نـوعی در تـضاد است ، تا حدود زیادی کمرنگ شده اسـت و از نـظر مردم بـرهنه بـودن بـالاتنه یا بازگذاشتن گریبان جز در مـحیط زورخانه هنجار اجتماعی تلقی نمیشود.
سحرخیزی
سحرخیزی نیز از اصول اولیۀ آیین فتوت است. طبق نظر مهرداد بـهار در زورخـانهها نیز پهلوان باید طاهر و سـحرخیز و پاکنـظر بـاشد (١٠). پهـلوانان تا قرنها فـقط صـبحها بعد از نماز صبح یا حتی قبل از آن به زورخانه میرفتند (۶). بعدها پهلوان اکبر خراسانی برخلاف سنت دیرین ورزش شـبانه را هـم دایر کـرد (۶). به طور کلی، هم در آیین فتوت و هم در آیین تـصوّف، سـحرخیزی و دعـای صـبح گـاهی از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. زیرا مطابق حدیث مشهور «مَن اخلَصَ للهِِ اَرَبعینَ صباحَاً ظَهَرتَ یناِبعِ الحِکمهِ منَ قلِبهِ علیِ لساِنه» (٢٣). (هرکس خود را چهل صبح بـرای خـدا خـالص کند چشمههـای حکمت از قلبش بر زبانش جاری مییشود)، به سحرخیزی و نیایش در صبح اهمیت فراوان میدادند. هنوز در بین زورخانهروها و به تبع آنها مردم، با افتخار میگویند: هـنوز آفـتاب بر رختخواب من نتابیده است (قبل از طلوع آفتاب بیدار شدهام).
کُشتی گرفتن
در آیین فتوت کشتی گرفتن را نمادِ نوعی مبارزه بین صفات حمیده و اخلاق ذمیمه میدانسـتند (٢٧). سـعدی در حکایتی زیبا در گلستان بـه کـسانی که قدرت بدنی دارند، اما از اخلاق حمیده بهرهای ندارند، خرده گرفتـه است: «یکی از صاحبدلان زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دهان آورده. گـفـت: ایـن را چـه حالـت است؟ گفتند: فـلان دشـنام دادش، گفت: این فرومایه هزارمن سنگ برمیدارد و طاقت سخنی نمیآورد.
لاف سرپنجگی و دعوی مردی بگذار عاجز نفس فرومایه چه مردی چه زنی (۲۰)
حتی در ایران باستان نیز کـشتی بستن بـرای یاوری اهورامزدا و جنگ با اهـریمن اسـت (٢٧). کشتی بندی سفید و باریک و بلند است که از هفتادوپنج پشم سفید گوسفند بافته میشود. هر زردشتی، پس از هفتسالگی از بستـن کشتی که بند بندگی خداوند است ناگزیر است (١٢). با بـستن کـشتی کالبد از نفوذ شیطـان مصـون میماند (١٢). توجه به بستن کشتی آن اندازه اهمیت داشته است که نبستن آن گناه محسوب میشده است (١٢). در آیین فتوت میان بستن اشارت است به فضیلت شجاعت (٢۴). زیرا شجاعت از اصـول اولیّۀ آیین فـتوت است و رفـتن به زورخانهها (به ویژه برای جوانان) برای کسب یا تقویت شجاعت است که تا حدود زیادی در گرو قـدرت بدنی است.
سایر وجوه شباهت
چنان که در آیین تصوف مراحل مختلفی وجـود دارد کـه آخـرین آن فقر و فنا است، در زورخانه نیز اگر پهلوانی به بالاترین درجه از قدرت بدنی، پس از دریافت کاسه و آینه (آینـهای بـه زانو میبستند به معنی اینکه هیچ گاه در مبارزه به زانو در نمیآیند) بـرسد، مـفتخر بـه «کلاه فقر» میشود (۶)، (١١). حتی گاهی اوقات اوصافی که برای پهلوانان ذکر شده است تا حـدی مطابق رفتار و کردار صوفیان است. مثلاً زمانی که پهلوانی میخواهد “نوچهای” را بـپذیرد، شبیه زمانی است کـه پیر، سـالکی را به مرتبهای بـالاتر پذیرفتـه یا بر تـن او خرقهای میپوشاند (٣٠). «… و لوازم فقر و درویشی به جای آورده است و دست ارادت در دامن شجاعت آثار پهلوان محمد یزدی زد و مشارالیه او را به پیر ارشادش شجاعت شعار پهلوان نظر کاشانی سپرد و مومی الیه او را تـنبان نطعی [شبیه خرقه ارادت در مراسم صوفیان] و کاسه بند انعام… فرمود» (١١). در آیین فتوت نیز پوشیدن سـراویل فتوت همراه با آیینی خاص صورت میگرفت. مثلاً شمع پنج فتیله (به تبرّک پنج تن آل عبا روشن مـیکـردند)؛ دوازده کلمه بر مرید میخواندند و سپس نام مبارک دوازده امام را ذکر میکردند (٢٧). این کار به دست پیر انجام میگرفت. مثلاً واعظ کاشفی معتقد است که الناصرلدین الله خلیفۀ عباسی به دست شیخ عبدالجبار سـراویل فـتوت پوشید ( ٢٧). حتی گاهی اوقات این عمل در مکانهای مطهر و مقدسی صورت میگرفت. مثلاً مستنصربالله برای پوشیدن سراویل فتوت از بغداد به نجف میرود و در کنار ضریح نورانی حضرت علی (ع) سراویل فتوت مـیپوشـد (٢٧).
گود زورخانه به صورت بسیار محسوسی از سنت دراویش خاکساریه تبعیت کرده است. مواردی از قبیل درخاک شدن؛ در جای پست ورزش کردن برای دوری از نخوت و غرور، که ورزشکار نسبت به دیگران در جای پستتـری قـرار مــیگیرد (۶)، خاک پاشیدن در محـل کشتی؛ هنوز بــا وجـود اینـکه در میدان مبارزه کشتیگیران خاکی وجود ندارد، واژهها و عباراتی مانند خاک کردن، در خاک نشستن و… متأثر از این سنت دیرین است. ضربالمثلها و کنایاتی از قـبیل خـاک کـشتی ما فلان جا ریخته شده و… نیز ناظر بر هـمین مـضمون است. از طرف دیگر، درِ زورخانهها را بسیار کوتاه میساختند، به طوری که عبورکنندگان از آن بایستی به اجبار خم شوند. به عقیده ورزشـکاران این نـشانۀ فروتنی و تواضع جبری برای کسی است که وارد زورخانه میشـود (١١) و (۶). در آیین تصوف نیز غایت تواضع را اساس شجاعت دانستهاند (٢۴).
استفاده از کمان گروهه (که شباهت با کباده زورخانه دارد) از عـادات فـتیان بـوده است. محمدجعفر محجوب میگوید: از ایراداتی که بر مستکفی، خلیفۀ عـباسی مــیگرفتند یکی این بـود که سخـن گفتن او به عیاران مـیمانست و قبل از به خلافت رسیدن با کمان گروهه تیراندازی مـیکرد (٢٧).
ج. جـلوههـای مذهب شیعه در زورخانه و ورزش پهلوانی
شیعه در لغت به معنی پیرو، طرفدار و گروهی است کـه بـر امـری یک سخن شوند و بر گروه یاران نیز اطلاق میشود. ریشۀ کلمۀ شیعه از «مشایعت» به مـعنی پیروی کـردن اسـت. شیعه در قرآن مجید در همین معنی به کار رفته است. «و إنَِّ من شیعتهِِ لأبراهیم» (صـافات/ ٨٣؛ قـصص / ١۵) و در اصطلاح به معنی پیروان و دوستداران اهل بیت (ع) است . گروهی از مسلمانان که معتقدند پس از رحلت پیامـبر اسـلام(ص) حـضرت علی(ع) جانشین برحق اوست و کسانـی که در سقیفـۀ بنیساعده ابوبکـر را به عنوان خلیفه بـرگزیدند بـرحق نـبودند (١۵).
ابن خلدون نیز در مورد شیعه میگوید: شیعه در عرف فقیهان خَلَف و سَلَف بر پیروان و اتـباع عـلی و پسـران او اطلاق میشود (٣ و ٢٨). شیعه در صدر اسلام به پیروان کسان دیگری نیز اطلاق میشد (٢۶)، اما به مـرور زمـان خاص پیروان اهل بیت شده است. مذهب شیعه بعدها به دلایل مختلف به فـرق مـتعددی مـنشعب شد (١۶ و ٢). مهمترین فرقۀ تشیع شیعۀ دوازدهامامی (اثناعشری= دوازدهامامی) است که در این پژوهش نیز بیشتر همین فـرقه مـدّنظر اسـت .
گفتنی است که بسیاری از محققان آیین تصوف را منشعب از مذهب شیعه میدانند و بـعضی از ائمـه (ع)، از جمله امام زینالعابدین (ع)، امام جعفر صادق (ع) و امام رضا(ع) را از پیشوایان اولیّۀ متصوفه معرفی کردهاند (٢۶). مصطفی الشیبی دو کتاب مـشهور در هـمین زمینه به نامهای تشیّع و تصوف و الصّله بین الّتصوف و الّتشیع به رشتۀ تـحریر درآورده اسـت.
در بسیاری از موارد تأثیر مذهب تشیع بر زورخـانههـا و آیینهـای مربوط به آن کاملاً نمایان است. به ویژه ارادت به ائمه اطهار و از همه مهمتر حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) مبنای بسیاری از مـناسک زورخـانه گردیده است. این تأثیر در دوران صفویه، کـه اوج مـذهب تشیع اسـت نـمود بـیشتری پیدا کرده است. پرتو بیضایی معتقد اسـت: در قـرن یازدهم ورزش پهلوانی به نهایت ترقی رسیده و امر ورزش با اختلاط با مذهب صـورت دیگـری یافته است. مظاهر و مراسم تشیع در زمـان سلاطین صفویه در زورخانه رواج یافـته اسـت (١١). زورخانه همواره با مذهـب شـیعـه و شـعائر آن همزاد و همراه بوده است … این ورزش با تمامی نهضتهای شیعی علویان، شعوبیان، عـیاران، شـطاران، اسماعیلیان و سربهداران پیش رفته، تحت تـعالیم و شـعائر آنهـا بالنده شده اسـت (۶). در ادامـه به پارهای شواهد در ورزش اشـاره مـیشود زورخانهای که ظاهراً متأثر از مکتب تشیع است.
– وقتی میاندار برای هر ورزشی شمارشی شـروع مـیکرد سایرین با صدای حق حق و عـلی عـلی او را جواب مـی دادنـد (١١).
– «طـبقه سادات که اولاد پیشوای عـالم امیرالمؤمنین علی (ع) هستند، در زورخانه در هر کاری اولویت دارند، ولو مبتدی باشند و روز اول ورودشان به گود باشد و اگر از عـهده مـیانداری برنیایند جای آنها «پای سردم» است» (١١). در قـدیم مـشهورترین شـخصیت مـیاندار گـود میشد و ارجمندترین فـرد بـعد از او روبهروی او و پشت به سردم زورخانه مشغول ورزش میشد و مبتدیترین آنها در پشت میاندار قرار میگرفت. در موقع بلند کردن مـیل نـیز حـق تقدم در درجۀ اول با سادات و بعد با پیشکـسوتترین اسـت (١١).
– هـرگاه ورزشـکار در گـود شـیرین کاری کند و باعث تحسین سایرین شود، مرشد برای تشویق و تحریک او به جوانان بنیهاشم تشبیهش میکند (١١).
– در هنگام چرخیدن یکی از ورزشکاران پس از خواندن چند بیت برای «گل چرخ» کـلماتی را به زبان میراند از قبیل حق پیر، مزد استاد، “برش ذوالفقار” و… که حضار آمین میگویند (١١).
– بعضی تصور کردهاند گودی زورخانه برای آن است که گودال قتلگاه حسین بن علی (ع) را در صحرای کربلا به ذهـن مـتبادر کند (۶). و از اینکه گـاهـی گود زورخانه را شش گوشه میساختند به تبعیت از قبر ششگوشۀ امام حسین (ع) بوده است (۶).
– روی عقیق یا عقیقهای بازوبند پهلوانان آیاتی از قرآن یا نام پنج تن آل عبا یا نام حـضرت عـلی (ع) حک میشد ( ۶).
– در بسیاری از الفاظ و مسائل مربوط به زورخانهها عدد دوازده وجود دارد که علاوه بر تقدس یادآور دوازده امام است. واعظ کاشفی میگوید: اگـر پرسـند کلماتی را که استاد در وقت مـیان بستن بـر شاگرد میخواند چند است؟ بگوی دوازده. اکثر این مفاهیم مذهبی و دینی از قبیل عدل کردن، تبری از دشمنان خدا، نهی از منکر و… است. یا اگر پرسند بستنی چند است و گـشادنی چـند، بگوی دوازده چیز بستنی اسـت … (٢٧). اگـر پرسند آداب استادان کشتی چند است؟ بگوی دوازده. اگر پرسند آداب شاگردان چند است؟ بگوی دوازده.
اگر پرسند آداب پهلوان چند است ؟ بگوی دوازده صفت. همچنین برای آداب کماندانی (کباده) دوازده و آداب چراغ روشن کردن نیز دوازده شـرط ذکـر شده است (١١).
حتی طول و عرض زورخانهها را دوازده متر در دوازده متر طراحی میکردند و محرابی رو به قبله از سنگ مرمر میساختند که به طول چهار ذرع و عرض سه ذرع بود (حاصل ضرب آن دوازده است). حتی زمـانی کـه پوریای ولی وارد گود زورخـانهای در زیرزمینی با خصوصیات بالا میشود، با خطی سبز (که نشانۀ سادات است) در محراب نوشته شده بود کـه ای پهلوان محمود، اگـر خواهـی که مراد تو حاصل شود میباید دوازده سـال در این عـبادتخانه بـه سر بری (١١).
تأثیر مراسم امام حسین (ع) بر سردم زورخانه
یکی از ارکان و مکانهای زورخانه «سردم» است، کـه بـراساس پژوهش پرتو بیضـایی متـأثر از عـزاداریهـای شیعیان در ایام محرم است. وجود منقل و چراغ در جلو درب ورودی تـکایا، و بـه تـبع آن در زورخانهها، پولی که اهل سردم از مردم به عنوان چراغ سردم میطلبیدند و بعدها به طـور مطلق آن را پول چراغ گفتهاند، دقیقـاً شبیه زورخانههـا است. زیرا در زورخانهها نیز پولـی کـه از حضار وصول مـیشد “پول چــراغ” نــام داشـت.
میتوان بر آن بود که وجود آتش در زورخانهها متأثر از آیین زردشتی است، زیرا در این آیین برای آتش ارج و ارزش والایی قائل بودند و آتش در این آیین خیلی مهمتر از سایر عناصر بوده است … (٢۵) آتش در آیـین زردشت آنقدر مـورد توجه بوده که آن را به انواع گوناگونی دستهبندی کردهاند (٢۵). اما چنانکـه نقـل شـد، آتش و… در زورخانهها از مراسم عزاداری حضرت امام حسین (ع) و مکتب تشیّع نیز متـأثر شـده اسـت. در آیین فتوت نیز بـرای شـمع و چراغ ارزش والایی قائل بودند و آن را به نحوی به مکتب تشیع نسبت میدادند.
معنی چراغ در نظر فتیان روشنایی باطن و آشنایی ظاهر است (٢٧). هنگام بستن کمر فتیان نیز دوازده کلمـه بر مرید میخـواندند و از دوازده امـام یاد میکردند و برای تبرک چراغی پنج فتیله (بـه اعتبـار پـنج تـن آل عبـا) روشن میکردند (٢٧).
زنگ در زورخانه
چنان که مشخص است، در زورخانهها و کنار طبـال زنگی وجود دارد کـه در مـواقعی بــه ویـژه هـنگـام ورود پیشکسوتان نواخته میشود. ضمن اینکه بسیاری از پهلوانان زنگ شجاعت را به بازو میبستند که بعـدها بـه نام و عنوان زنگ حیدری (حضرت علی (ع)) مرسوم شد، چیزی شبیه به زنگ در کنار آتـش در آیین زردشـت نـیز وجود داشته است. در آیین زردشـتی بـر فـراز این اورنگ [آتش] زرینهای که نماد تاج بود با زنجیری از زر از گنبد آویخته شده بود (١٣). اما این مورد بعدها تحت تأثیر تفکرات شیعی قـرار گـرفته، یا مـتأخرین بـه ایـن مناسک رنگ و بوی شیعی دادهاند، تا جـایی کـه به آن زنگ حیدری (لقب حضرت علی (ع)) گفتهاند.
سنگ گرفتن
سنگ امروزه دو لنگه وزنۀ چوبی است که از دو قطعه تـخته وزین تـشکیل شـده است. هر لنگه سنگ دستکم ٢٠ و حداکثر ۴٠ کیلو وزن دارد. قرائن زیادی در دسـت است که قبلاً این ابزار از سنگ ساخته میشده است.
بعضی سابقۀ آن را به برداشتن درِ خیبر به دست حضرت عـلی (ع) نـسبت دادهـاند (۶).
برای تعلیم نوآموزان در مورد سابقۀ سنگ گرفتن چنین آمده است: اگـر گـویند سنگافکنی به که میرسد، بگو به شاه ولایت (ع) که در محلی در قلعه سلاسل جنگ میکرد، از مـنجنیق سـنگی بـه سپاه اسلام افکندند که حضرت علی آن را به سوی قلعه افکند و ویران کـرد (۶).
واژههـایی کـه برای شمارش سنگ گرفتن به کار میرفت
علاوه بر اینکه فلسفۀ وجودی سنگ گـرفتن را نـیز بـه حضرت علی (ع) نسبت دادهاند، در شمارش سنگ گرفتن که با نوایی موزون توسط دیگران قـرائت مـیشود، الفاظ و ترکیبهایی دیده میشود که ناشی از باورهای شیعی و مقدسات آنان است. از جـمله بـه جـای عدد پنج پنجۀ خیبرگشای علی، به جای عدد شش شش گوشۀ قبر حسین (ع)، بـه جـای عدد هفت امام هفتم محبوب ملک بغداد، به جای عدد هشت قبلۀ هـشتم یا امـام رضا (ع)، بـه جای عدد ١٠ کرم از علی ولی الله ، به جای عدد یازده علی و یازده فرزند بر حقش، به جای دوازده جمال قائم صـلوات، بـه جای چهارده چهارده معصوم پاک، به جای هفده هفده کمربستۀ مولا را نام میبردند کـه اشـاره دارد بـه هفده نفری که در واقعۀ غدیر خم کمرشان به وسیلۀ حضرت علی (ع) بسته شده است (پس از آنکه پیامـبر(ص) کـمر حـضرت علی (ع) را بست) (٢٧، ۶، ١١).
چرخ زدن
یکی از اعمال مشهور و دلنشین زورخانه ها، که یادآور سـماع اهـل تصوف است ، چرخ زدن یا چرخیدن است.
چرخ زدن از طرفی متأثر از آیین تصوف و بنا به روایتی یادگاری از افتخارات تشیّع اسـت. زرینکـوب از افراد چرخزن به درویشان چرخزن یاد میکند و معتقد است چرخ زدن و سماع صـوفیان بـرای آن است تا خودی خود را لگدکوب کنند. چـرخ زدن را اشـارت بـه شهود حق در جمیع جهات، جهیدن را اشارت بـه غـلبۀ شوق به عالم علوی و پای کوفتن را اشارت به پامال کردن نفس اماره نیز میداند (١٩). در فـتوّتنامۀ سـلطانی آمده است اگر از معنی جـهندگی (چـرخ زدن) پرسیدند، بـگو مـعنی آن اسـت که نفس خانگی است از او بباید جـست و پنـاه به خدا باید برد (٢٧). چرخ زدن در زورخانهها از تمرینات جنگی به حساب مـیآمده اسـت. حتی گاهی در جنگها برای دفـع دشمن و… از چرخیدن به شـیوه پهـلوانان زورخانه استفاده میشده است (۶). چـرخیدن انـواعی مانند چرخ تیز، چکشی، چمنی و… داشته است. چرخ زدن از کوچکترها شروع میشد و بـه بـزرگترها خاتمه مییافت. به هـمین دلیل مـوقع چـرخ زدن پهلوانان با التـماس از دیگـری میخواهند که اجازه دهـند تـا آنها بچرخند. درحقیقت آنها با این کار میخواهند بالکنایه کوچک بودن خود و بزرگ بودن دیگـری را اثـبات کنند.
اهل زورخانه چرخیدن را به حـضرت عـلی (ع) منسوب مـیکـنند: اگـر گویند جهندگی از که ماند؟ بـگو از شاه ولایت که روز حرب خیبر دامن به میان زد و از خندق چنبر گذشت (٢٧).
پیشنهادها
با توجه بـه دایر بـودن رشتههای تربیت بدنی در دانشگاهها و تـخصصی شدن رشـتههـای مـختلف ورزشـی و از همه مهمتـر وجــود فدراسیونهای مختلف در رشتـههای ورزشی، ضرورت دارد چنین رشتـهای در کنار رشتههای دیگر در دانشکدهها تدریس شود یا دسـتکـم نـحوه داوری و اصول آن مانند سایر رشتهها آمـوزش داده شـود تـا این ورزش در وهـلۀ اول جـای خـود را در بین ایرانیان و ورزشکاران ایرانی، سپس در بین سایر ملل، چنان که بایسته است، پیدا کند. ایـن امـر از جهات گوناگون حائـز اهمیت است. زیـرا در صورت محقق شدن آن بسیاری از باورهای ناب دینی و اخـلاقی ما، که در درون این ورزش حل شده است، هم برای جوانان ایرانی احیا میشود و هم به سایر ملل منتقل میگردد. از طرف دیگر، بعضی از ورزشها که هیچ سنخیتی با فرهنگ و دین ما ندارند بـه صـورت رسمی در ایران جایگاهی یافتهاند و همراه خود باورهای دینی و اخلاقی ملل دیگر را به ارمغان آوردهاند که شاید با آیینهای مذهبی و اخلاقی ما هم در تضاد باشند، مشخص است که لزوم احـیاء و اهـمیت دادن بیش از پیش به این رشتۀ ورزشی احساس میشود.
نتیجه
قدمت و منشأ ورزش باستانی ایران، چنان که از نام آن پیداست، به دوران قبل از اسلام برمیگردد. این ورزش تأثیرات فراوانی از تفکرات دینی قـبل از اسـلام (آیین مهری و دین زردشتی) گرفته و بسیاری از بـاورها و مـناسک آن ادیان در این ورزش نمایان شده است. این موارد حتی بعد از اینکه آن ادیان در ایران از بین رفته یا بسیار کمرنگ شدهاند، در این ورزش تقریباً به قوت خود باقی ماندهاند. پس از ظهور اسلام، این ورزش از عرفان و تـصوف، آیین فـتوت و مکتب تشیع تأثیر پذیرفـته اسـت. بعضی از موارد مانند کشتی گرفتن و ساختمان ظاهری زورخانه به نحوی هم با ادیان قبل از اسلام شباهت دارند و هم با موارد بعد از اسلام (تصوف، فتوت و مذهب تشیع). این مطلب این حدس را تقویت میکند کـه شـاید همۀ این موارد متأثر از آیینهای قبل از اسلام بوده یا آن شباهتها به وسیلۀ تصوف، آیین فتوت و مذهب شیعه تقویت یا ماندگار شده باشند. از آنجا که خود تصوف و فتوت و مذهب شیعه به نوعی بر هـم تـأثیر گذاشتهانـد و احیاناً یکی از دیگری منشعب شده است (چنان که گفتیم منشأ تصوف را ائمۀ اطهار(ع) دانستهاند) یا فتوت را مـربوط به حضرت علی (ع) دانسته یا حتی آن را شاخهای از تصوف دانستهاند یا یکی از شـاخههـای فـتوت (قولی) به نام تصوف تغییر اسم داده است، بعضی از اعمال و گفتار اهل زورخانه مانند چرخ زدن، توجه به مـرشد و… مـیتواند همزمان ریشه در باورهای فتوت، تصوف و مذهب تشیع داشته باشد. اما، تأثیر این مـوارد مـحسوستر است:
١- مواردی از قبیل گُل چرخ، گل کشتی، ضرورت وجود مرشد، توجه به رباعی و شباهت ظـاهری ساختمان زورخانه متأثر از تصوف است.
٢- مواردی از قبیل حضور نداشتن زنان، بـرهنه بودن پهـلوانان، پـاکدامنی پهلوانان، سحرخیزی و کـشتی گـرفتن پهلوانان متأثر از آیین فتوت است.
٣- مواردی از قبیل توجه به سادات و احترام ویژه برای آنان، توجه به عدد دوازده، وجود زنگی به نام زنگ حیدری (لقب حضرت علی (ع))، به کار بردن واژههای بسیار از مقدسات شـیعه مانند اسم ائمه (ع)، محل شهادت آنان و… در هنگام ورزش و ورود ورزشکاران به زورخانه، وجود سردم و چراغ سردم در زورخانهها متأثر از باورها و مناسک مذهب تشیع است.
منابع:
١- قرآن مجید.
٢- ابن جوزی، ابوالفرج (١٣۶٩ ) تلبیس ابـلیس، تـرجمه: علیرضا ذکـاوتی قراگزلـو، چـاپ اول، مرکـز نشـر دانشـگاهی، تهـران. ابن خلدون (١٣۶٩) مقدمه ابن خلدون، ترجمۀ: محمد گنابادی، ج١، چاپ اول، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
٣- افشاری، مهران(١٣٨٢ ) فتوتنامهها و رسایل خاکساریه، چـاپ اول، پژوهـشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران.
۴- انصاری، خواجه عبدالله (١٣۶٨) صد میدان، به اهتمام دکتر قاسم انصاری، چاپ چهارم انتشارات طهوری، تهران.
۵- انصافپور، غلامرضا(١٣۵١) تاریخ و فرهنگ زورخانه، چاپ اول، مرکز مردمشـناسی ایران، تـهران.
۶- انوری، حسن،(١٣٨٢) فرهنگ سخن، چاپ اول انتشارات سخن، تهران.
٧- باقری، مهری (١٣٧۶ ) دینهای ایرانی پیش از اسلام، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تبریز، تبریز.
٨- بویس، مری (١٣٨١) زردشتیان، ترجمه: عسکر بهرامی، چاپ اول، انتشارات ققنوس، تهران.
٩- بـهار، مـهرداد (١٣٨١ ) از اسـطوره تا تاریخ، گردآورنده ابوالقاسم اسـماعیلپور، چـاپ اول، نـشر چشمه، تهران.
١٠- پرتو بیضایی کاشانی، حسن (١٣٨٢) تاریخ ورزش باستان ایران، چاپ اول، انتشارت زوار، تهران.
١١- پور داود، ابراهیم (١٣٨۴) خرده اوستا، چاپ اول، دنیای کتاب، تهران.
١٢- چیتانی، پیترو (١٣٨۴) بـهار خـسرو، تـرجمه: میر جلالالدین کزازی، چاپ اول، نشر مرکز، تهران.
١٣- حـافظ ، شـمسالدین محمد (١٣۶٧)، دیوان حافظ، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، چاپ سوم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
١۴- حسینیان، روح الله (١٣٨٠) تاریخ سـیاسی تـشیع، چـاپ اول، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران.
١۵- حیدری آقایی، محمود(١٣٨۶) تـاریخ تشیع ، چاپ سوم، انتشارات سمت ، تهران.
١۶- دهخدا، علیاکبر(١٣٧٣) لغت نامه، چاپ دهم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
١٧- رامـپوری، غـیاث الدین مـحمد(١٣۶٣) غیاثاللغات، به کوشش منصور ثروت، چاپ اول، انتشارات امیرکبیر، تهران.
١٨- زرین کـوب، عـبدالحسین (٣۶۶٩ ) بحر در کوزه، چاپ اول، انتشارات علمی، تهران.
١٩- سعدی، مصلح الدین (١٣۶۶) گلستان، به کوشش محمد خزائلی، چاپ ششم، انـتشارات جـاویدان، تـهران.
٢٠- شمیسا، سیروس (١٣۶٣) سیر رباعی در شعرفارسی، چاپ اول، انتشارات آشتیانی، تهران.
٢١- غنی، قاسم (١٣٨٣) تـاریخ تـصوف در اسـلام، چاپ هشتم ، ج٢، انتشارات زوّار، تهران.
٢٢- فروزانفر، بدیع الزمان(١٣۶١ ) مأخذ احادیث مثنوی، چاپ سوم، انـتشارات امـیرکـبیر، تهران.
٢٣- کاشانی، کمال الدین عبدالرزاق (١٣۶٩) تحفه الاخوان فی خصایص الفتیان، مقدمه و… سید محمد دامادی، چـاپ اول انـتشارات علمی و فرهنگی، تهران .
٢۴- کریستین سن، آرتور (١٣٧٩) ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: غلامرضا رشید یاسمی، چـاپ دهـم، انـتشارات قصه پرداز، تهران.
٢۵- مصطفی الشیبی، کامل (١٣۵٩) تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، چاپ اول، انتشارات امـیرکـبیر، تهران.
٢۶- واعظ کاشفی سبزواری، مولانا حسین (١٣۵٠) فتوتنامۀ سلطانی، به اهتمام محمدجـعفر مـحجوب، چــاپ اول، انتشـارات بنیـاد فرهنگ، تهران.
٢٧- هاجسن، مارشال.گ.س (١٣٧٨) فرقۀ اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدرهای، چاپ چهارم، انتشارات عـلمی و فـرهنگی، تهران.
٢٨- هجویری، ابوالحسن علی ابن عثمان (١٣٨۴ ٩ کشفالمحجوب، مقدمـه و … محمـود عابـدی، چــاپ دوم، انـتشـارات ســروش، تهران.
٢٩- همدانی، مجذوبعلیشاه (١٣۵١) مراحل السالکین، به سعی جواد نور بخش، چاپ اول، انتشارات خـانقاه نـعمتاللهـی، تهران.
نویسندگان:
علی حیدری، استادیار گروه زبـان و ادبـیات فـارسی دانشگاه لرستان
ناصر دولتشاه، کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی