گفتگو از: کریم فیضیوصال ممکن و واجب
ابیات بعدی، نشان میدهد که شیخ محمود شبستری هم مانند همه یا غالب عرفا، از سوءبرداشتها در امان نبوده و پیوسته خود را ملزم به توضیحهایی میبیند که جنبهی ایضاح برای متهمکنندگان دارد:
مگو ممکن ز حد خویش بگذشت نه او واجب شد و نه واجب او گشت
هـر آن کو در معـانی هست فایق نگوید، کاین بود قلب حقایق
هزاران نشأت داری خواجه در پیش برو، آمد شد خود را بیندیش
ز بحث جزو و کل و نشأت انسان بگویم یک به یک پیدا، نه پنهان
عدهای میگویند که مطالب عرفانی مزخرف است و نباید آنها را گفت، چرا که واجبالوجود، ممکنالوجود نمیشود و ممکنالوجود هم واجب نمیشود. این حرف درست است و فکر نمیکنم کسی را بتوان پیدا کرد که بگوید ممکن واجب میشود و برعکس. شبستری میگوید: حرف ما این نیست که ممکن از حدش عبور میکند و واجب میشود. ممکن هیچوقت از جایگاه خودش تکان نمیخورد و تا ابد واجب نمیشود. آنچه که روی میدهد، از بین رفتن توهم است و با رفتن توهم ما تازه میفهمیم که نبودیم و خیال میکردیم که هستیم و ممکن هستیم. ما حتی ممکن هم نیستیم و این حرفها وهم نیست و ما حقیقت را قلب نمیکنیم بلکه به حق میرسیم. کسی که در معانی فائق است، نمیگوید که ما قلب حقیقت میکنیم.
شبستری انسان را مخاطب قرار میدهد و میگوید: بعد از نشئههایی که پشت سر نهادهایم، نشئههای دیگری در پیش داریم که باید به آنها فکر کنیم و بیندیشیم که از کجا آمدهایم، به کجا میرویم و چگونه برخواهیم گشت. اگر بنا بر گفتن باشد، آمادهام که کل و جزو نشئههای انسانی را یک به یک بیان کنم، آن هم به صورت کاملاً واضح و آشکار و نه مخفیانه.
دامنههای وصال و وصل
سؤال بعدی دربارهی وصال ممکن و واجب به همدیگر است که عدهای از آن با عنوان اتصال حادث به قدیم سخن گفتهاند و مهمش دانستهاند؟
وصـال ممکن و واجب بـه هم چیست؟
حدیث قرب و بُعد و بیش و کم چیست؟
در این بیت دو سؤال مطرح است. یکی همان که شما اشاره کردید، یکی هم ماجرای دور و نزدیک شدن به خداوند. هر دو سؤال مهم است و میخواهد بیان کند که چه چیزی کم است و چه چیزی زیاد است؟
شبستری پاسخ را بسیار بسیار جدی و قاطع بیان میکند:
ز من بشنو حدیث بی کم و بیش ز نزدیکی تو دور افتادی از خویش
میگوید: میخواهم حدیثی بی کم و بیش را برایت بیان کنم و آن این است که: شما چنان به حق نزدیک هستید که خودتان هم نمیدانید و از شدت نزدیکی، احساس میکنید که از او دور افتادهاید در حالی که چنین نیست و شما نزدیک هستید. حالا من میخواهم در اینجا این سؤال را طرح کنم که: دوری از خدا به چه معنی است؟ چگونه میتوان از خدا دور شد؟ چه موجودی میتواند از خدا دور بشود؟ آیا سعه وجودی حق متعال، برای غیر امکان دوری میگذارد؟ آیا جایی هست که حق نباشد؟
منبع: روزنامه اطلاعات